گو چه کم آیدت زسلطانی
گر عنان سوی ما بگردانی
شوکت سلطنت نیفزاید
دل درویش اگر برنجانی
گر دل و دین بباختم چه عجب
نیست در عاشقی پشیمانی
نرخ حلوا مگر زیاده شود
دامن ار بر مگس نیفشانی
اینچنین چشم پرفسون که تر است
گر بود کوه آتش بجنبانی
توو پاکیزه دامنی در حسن
من و در عشق پاکدامنی
گر فلاطون روزگاراستی
که بدرمان عشق درمانی
بوی زلف تو آید از دودم
گر چو عودم شبی بسوزانی
تو چو شیرینی و منم فرهاد
قصه از این و آن چه میخوانی
گو سگی هم در این سرا باشد
چندم از خیل خویش میرانی
تا که زلف تو جان آشفته است
نشود فارغ از پریشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و تعهد به عشق است. شاعر میگوید که اگرچه مقام و سلطنت بر او ارزشی ندارد، اما در عشق خود را کاملاً تسلیم میکند و هرگز پشیمان نمیشود. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر در عاشقی دچار درد و رنج شود، باز هم این احساس را با ارزش میداند. شاعر به طور نمادین به عشق و زیباییهای معشوق میپردازد و نشان میدهد که عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و حتی در میان آشفتگیها نمیتواند از این عشق فاصله بگیرد. در نهایت، او به تأثیر عمیق معشوق در زندگیاش و پیوند ناگسستنیاش با او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر نسبت به مقام و سلطنتت چیزی کم میآوری، با این حال اگر توجهات را به سوی ما معطوف کنی، برکت و ارزش بیشتری خواهی یافت.
هوش مصنوعی: اگر دل یک درویش را بیازاری، مقام و قدرت سلطنت هیچ تأثیری بر او نخواهد داشت و این مقام نمیتواند خوشی و آرامش او را بیشتر کند.
هوش مصنوعی: اگر در عشق، دل و ایمانم را از دست بدهم، تعجبی ندارد؛ زیرا در عشق، پشیمانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی چیز خوبی به دست آوری، نباید آن را در دسترس دیگران قرار دهی یا به راحتی به آنها بدهی.
هوش مصنوعی: چشم پر از جادو و افسون، اگر تر و خیسی داشته باشد، میتواند کوه را به حرکت درآورد و شعلههای آتش را به جنبش درآورد.
هوش مصنوعی: تو در زیبایی و عشق، پاک و معصوم هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو فلسفید که میتوانی عشق را درمان کنی، پس روزگار ما هم از آن توست.
هوش مصنوعی: اگر شبی مرا بسوزانی، بوی خوش زلف تو از دود من بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو مثل یک شیرینی هستی و من مانند فرهاد در داستانها، اینکه دربارهی چه چیزهایی صحبت میکنی برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: اگر حتی سگی هم در این منزل باشد، چه اهمیتی دارد که تو چند نفر از جمع خودت را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای تو به هم ریخته است، نمیتوان از بلاتكلیفی و شلوغی ذهن رهایی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خروس ایچ ندانم چه کسی
نه نکو فعلی و نه پاک تنی
سخت شوریده طریقیست تو را
نه مسلمانی و نه برهمنی
طیلسان داری و در بانگ نماز
[...]
ساکن خانقاه «اَوْ اَدْنی»
سالک شاهراه «اَرْسَلْنا»
هر چه موی سپید بینی تو
دست در دامن بهانه زنی
برکنی گوئی این ز سودا بود
من ندانم که را همی شکنی
پنبه زاری شد آن بناگوشت
[...]
لشکر شب رسید تن چه زنی؟
حبشی دست یافت بر ختنی
چون تو را خوان و کاسه نبود
بیهده کوس مهتری چه زنی
بی مروت تو را منی نرسد
ای منی چند از این منیّ و منی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.