گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

سوختم کس نه دود دید و نه بوی

پیش خامان حدیث پخته مگوی

میل شیرین زبانی دشمن

نکنم گرچه دوست شد بدخوی

صبری ایشیخ بادیه فرسا

خانه دل چو هست کعبه مجوی

تشنه در احتمال آب بمرد

جاری آب فرات اندر جوی

رندی و زهد و عشق و حکمت و دین

آب و آتش شمار و سنگ و سبوی

نبود درس عشق در دفتر

گو بیا این ورق در آب بشوی

روزی ای شهسوار عرصه حسن

پیش چوگانت اوفتم چون گوی

عارفان در سماع روحانی

صوفیان در طلب بها یا هوی

بکنی ذکر آن لب آشفته

بذله های لطیف و نغز بگوی

چون نویسی مدیح حیدر را

مشک از کلک تو بگیرد بوی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

آه ازین کودکان مشکین موی

آه ازین دلبران زیباروی

رخ ایشان چو لاله بر سر کوه

قد ایشان چو سرو بر لب جوی

عالم از رنگ و بویشان چو نگار

[...]

سنایی

ای سنایی به گرد شرک مپوی

آنچه گوید مگوی عقل مگوی

خنصر وسطی این دو انگشت است

هر دو از بهر نفس در تک و پوی

از زمانه اگر امان جویی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۹۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
نصرالله منشی

همچو احرار سوی دولت پوی

همچو بدبخت زاد و بود مجوی

نظامی عروضی

مهتری گر به کام شیر در است

شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

یا چو مردانت مرگ رویاروی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه