اکنون که نیست ما را با دوستان وصالی
پیوند تن نخواهد جانم به هیچ حالی
از بهر دوست خواهم هم جان و هم جهان را
چون دیگران نباشم در بند جاه و مالی
ای اشتیاق جانم بگذار تا بخسبم
چون نیستم وصالی باری کم از خیالی
چون بی شما ندارم ذوق از حیات خواهم
یا وصل را ثباتی یا عمر را زوالی
گر بی تو دیدهام را میلی بود به رویی
از نور چشم خویشم پیدا شود ملالی
پیغام ما به گوشت باد صبا رساند
ترسم که هم نیابد در خدمتت مجالی
بنویس یک سلامم تا کی دریغ داری
از خستگان نسیمی وز تشنگان زلالی
یک روز در فراقت صد سال مینماید
زینجا قیاس میکن با خود حساب سالی
دور از تو هم شکیبی بودی همام را گر
دیدی میان خوبان حسن تو را مثالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس دلتنگی عمیقی را نسبت به دوستان و محبوب خود بیان میکند. او میگوید که بدون وصال و ارتباط با آنها، هیچگونه علاقهای به زندگی ندارد و نه به مال و جاه دل خوش کرده است. اشتیاق به دیدار معشوق او را به خواب رفتن دعوت میکند، چرا که زندگی بیاو برایش بیمعناست. شاعر همچنین ابراز میکند که بدون او، چشمانش تنها دلتنگی را حس میکنند و از بیخبری محبوبش نگران است. در انتها، او اشاره میکند که دوری از محبوب یک روز در فراقتش به اندازه صد سال میگذرد و با این حال، در میان زیباییها، حسن محبوب را بینظیر میداند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر که ما دیگر با دوستانمان ارتباطی نداریم، پیوند جسم و جان من به هیچ وجه نخواهد بود.
هوش مصنوعی: برای دوست خواهم جان و جهان را، چون دیگران به دنبال مقام و ثروت نیستم.
هوش مصنوعی: ای عشق جانم، اجازه بده تا کمی راحت بخوابم، چرا که وقتی تو را ندارم، هیچ چیز جز یک خیال برایم باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: بدون شما هیچ لذتی از زندگی ندارم، بنابراین یا باید به وصل شما ثابت بمانم یا عمرم به پایان برسد.
هوش مصنوعی: اگر بدون تو نگاهی به دنیا داشته باشم، از زیبایی چشمانت، احساساتی در من ایجاد میشود و اندوهی را از خود دور میکنم.
هوش مصنوعی: پیام ما را بادی که از سمت صبح میوزد به تو خواهد رساند، اما نگرانم که ممکن است فرصت دیدار تو را پیدا نکند.
هوش مصنوعی: سلامی بنویس و از ما دریغ نکن، تا کی باید منتظر بمانیم تا خستهها نسیمی بگیرند و تشنهها آب زلالی بنوشند؟
هوش مصنوعی: یک روز دوری از تو برایم مثل صد سال به نظر میرسد، حالا حساب کن چقدر زمان برای خودم حس کردهام.
هوش مصنوعی: اگر دور از تو باشم، همچنان صبر و شکیبایی من را میبینی. اگر تو را در میان زیباییها ببینی، میتوانی تو را به عنوان نمونهای از زیباییها تصور کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوریده کرد ما را عشق پری جمالی
هر چشم زد ز دستش داریم گوشمالی
زنجیر صبر ما را بگسست بند زلفی
بازار زهد ما را بشکست عشق خالی
با سرکشی که دارد خوئی چه تندخوئی
[...]
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
[...]
ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
چون ماه عید جویم هر شب تو را، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی
ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد
[...]
با آنکه بی نصیبم از مال و جاه دنیا
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
بر هیچکس دلم را حسرت نبود هرگز
الا بر آنکه دارد با دلبری وصالی
در باغ دهر چون گل گر سر به سر جمالی
در روز زندگانی گر جمله مه چو سالی
با لطف طبع اگرچه در قلب روح روحی
با حسن روی اگرچه بر روی حسن خالی
این نکته نیست دعوی نزدیک اهل معنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.