سلطانم ار بسازم زآن خاک در کلاهی
خورشیدم ار بسایم روئی بخاک راهی
کی آمده ببازار سروی بساق سیمین
با کس سخن نگفته اندر وثاق ماهی
آن گاه در غروب و رویت مدام تابان
حسن تو راست خورشید روشن برین گواهی
نه شکوه اش زقتلست جویای قاتلست آن
گر بشنوی بمحشر فریاد دادخواهی
چون هست تیر غمزه با آن سپاه مژگان
تو فوج خصم بشکن بی لشکر و سپاهی
تو خود مسیح وقتی با صد مقام افزون
کاز گفتنی دهی جان کز کشتنی نگاهی
گر ماه و مهر پیشت لافی زنند از حسن
بر خرمن مه و مهر آتش زنم زآهی
تا ماه و خور نگویند ما روشنیم بالذات
آئینه را نگهدار در پرده گاه گاهی
جز دوستی حیدر ما را ثواب نبود
زیرا که غیر بغضش نبود دگر گناهی
آشفته گر بروید مهر گیا زخاکم
شاید که نیست جز مهر در این چمن گیاهی
شاید اگر بگیری دست چو من گدائی
چون تو به خیل امکان بالجمله پادشاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و عظمت معشوق میپردازد و با زبان دلنشینی، عشق و دوستی را نسبت به او بیان میکند. شاعر از زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق سخن میگوید و او را مانند خورشید و ماه توصیف میکند که روشنایی و جذابیتش بر همه چیز سایه افکنده است. همچنین به مظلومیت و نیاز به دادخواهی اشاره میکند و از قدرت و ایستادگی معشوق در برابر مشکلات میسراید. در نهایت، شاعر بر دوستی با حیدر (علی علیهالسلام) تأکید میکند و در پیوضوح میگوید که عشق و دوستی او را از گناهان دور میکند. این شعر نماد عشق خالص و عمیق به معشوق و مفاهیم مرتبط با آن است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از آن خاک تاجی بسازم، مانند خورشید درخشان میشوم و اگر بخواهم صورتم را به خاک بمالم، راهی به سوی خاک پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: در بازار، سروی با قامت زیبا در کنار دیگران همصحبت نشده و در قید و بند عشق گرفتار است.
هوش مصنوعی: در غروب، چهره زیبای تو همچنان درخشان است و این نور تابان تو همچون خورشید روشن، گواهی بر زیباییات میدهد.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این مطلب میپردازد که کسی که کشته شده، نه تنها از درد و رنج خود شکایت نمیکند، بلکه در جستجوی قاتل خود است. اگر در روز محشر صدای او را بشنوی، فریاد طلب عدالت او را خواهی شنید.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر نیشت با آن دسته مژگان زیبا به سوی دشمن نشانهگیری میکند، حتی بدون داشتن لشکر و نیرویی، میتوانی صف دشمن را بشکنی.
هوش مصنوعی: تو خود همان مسیح هستی، وقتی که با مقامهایی فراوان، حرفی میزنی که جانی زنده و تازه میدهد، حتی اگر آن نگاه تو به کشته شدن باشد.
هوش مصنوعی: اگر ماه و خورشید از زیباییهای خود در برابر تو سخن بگویند، من با یک آه، آتش را بر دشت زیبایی آنها میزنم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که ماه و خورشید نگویند خودشان به تنهایی نور دارند، گاهی اوقات آینه را پشت پرده نگهدار.
هوش مصنوعی: غیر از دوستی حیدر (علی) برای ما هیچ پاداشی وجود ندارد، زیرا هیچ گناه دیگری جز دشمنی با او نیست.
هوش مصنوعی: اگر مهر گیاهان از خاک من بروید، شاید در این چمن جز محبت چیزی نیست.
هوش مصنوعی: شاید اگر تو هم مانند من دست دیگران را بگیری، مانند من که گدا هستم، در جمع مردم به نوعی قدرت و سلطنتی پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ربی و ربکالله ای ماه تو چه ماهی
کافزون شوی ولیکن هرگز چنو نکاهی
مه نیستی که مهری زیرا که هست مه را
گاه از برونش زردی گاه از درون سیاهی
با مایهٔ جمالت ناید ز مهر شمعی
[...]
نشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی
یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی
سروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافت
هر روزش از گریبان، سر بَرنَکرد ماهی
گر من سخن نگویم، در حسنِ اعتدالت
[...]
ای آفتاب خوبان وی آیت الهی
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
گر ماه را ز رویت بودی مدد نگشتی
وقت خسوف ظاهر بر روی مه سیاهی
نی خوبی شما را هرگز بود نهایت
[...]
خضر سفید شیبت چو دم زد از سیاهی
عین الحیات عالم سر زد ز حوض ماهی
برخاست رای هندو از ملک شام بنشست
سلطان نیمروزی در چین پادشاهی
آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی
در پیش و پس ز جانها با او روان سپاهی
میداد داد خوبی می کرد نیز بیداد
از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی
تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.