گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری
در هر دو حال خود را از یار وانگیری
پا واگرفتن تو هر دو ز حال کفر است
صد کفر بیش باشد در عاشقان نفیری
پاکت شود پلیدی چون از صنم بریدی
گردد پلید پاکی چون غرقه در غدیری
دنبال شیر گیری کی بیکباب مانی
کی بینوا نشینی چون صاحب امیری
بگذار سر بد را پنهان مکن تو خود را
در زیرکی چو مویی پیدا میان شیری
خوردی تو زهر و گفتی حق را از این چه نقصان
حق بینیاز باشد وز زهر تو بمیری
زیر درخت خرما انداز همچو مریم
گر کاهلی به غایت ور نیز سست پیری
از سایههای خرما شیرین شوی چو خرما
وز پختگی خرما تو پختگی پذیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
در دست خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانستهام ولیکن خونخوار ناگزیری
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
[...]
ای دفتر نکوئی تو نقش دلپذیری
به باشد از امیری در خیل تو اسیری
ای چشم مست دلدار ای آهوان خونخوار
ترکی زخوردن خون ناچار ناگزیری
ما مست بی سر و پا تو خود حکیم دانا
[...]
آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری
آرد به دوستداران پیغام دلپذیری
ای بوی آشنائی از کوی کیست کائی
خود نکهت بهشتی یا نفحه عبیری
آوخ که خانه دل در عشق خوبرویان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.