شبی چه شب بصفا بامداد نوروزی
درآمد از درم آنه بفر و فیروزی
سلام کرد و جوابش بگفتم و بنشست
بگفت شکر کن اینک که وصل شد روزی
بشرط آنکه ببندی در سرا برغیر
بشرط آنکه دگر شمع بر نیفروزی
بشرط آنکه زهر نغمه گوش بربندی
بشرط آنکه زهر روی دیده بردوزی
بشرط آنکه ننوشی شراب جز زلبم
بشرط آنکه بجز من ادب نیاموزی
بشرط آنکه نگوئی حدیث غیر از عشق
بشرط آنکه زمی خرمن ریا سوزی
بشرط آنکه نخوانی بجز مدیح علی
بشرط آنکه بجز حب حق نیندوزی
شنیدم و بنهادم بحکم رایش سر
همان که خواست دل آشفته شد مرا روزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی شب زیبای نوروزی است که در آن شاعر با شخصی گفتگو میکند. این شخصیت از شاعر میخواهد که برای برقراری ارتباط و وصالی صادقانه، شروطی را رعایت کند. این شروط شامل قطع ارتباط با غیر، نخواندن چیزهای جز عشق، نوشیدن شراب فقط از لب او، و همچنین نپرداختن به ریا و مدح افراد غیر از علی میشود. شاعر با گوش دادن به این خواستهها تصمیم میگیرد طبق آن عمل کند، زیرا دلش به عشق او آشفته است.
هوش مصنوعی: یک شب بسیار خوب و زیبا به صبح نوروزی رسید و از در خانهام خوشحالی و موفقیت وارد شد.
هوش مصنوعی: سلام کرد و من هم جوابش را دادم. سپس نشست و گفت: شکرگزاری کن که امروز روز وصال است.
هوش مصنوعی: اگر شرط کنی که در خانهات را به روی دیگران ببندی، شرط دیگری هم هست که نباید شمع وجودت را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که برای لذت بردن از زیباییهای زندگی، باید از چیزهای آزاردهنده و سمی دوری کرد. اگر بتوانی صداهای ناپسند را نادیده بگیری و ویژگیهای منفی را از نظر خود دور کنی، میتوانی از زیباییها و لذتها بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: فقط اگر شراب را از لب من بنوشی و به جز من از کسی ادب یاد نگیری.
هوش مصنوعی: به شرطی که فقط از عشق سخن بگویی و به دور از ریا و فریب، به روشنی و پاکی عمل کنی.
هوش مصنوعی: به شرطی که فقط ستایش علی را بخوانی و هیچ عشقی جز عشق به حق به دل نگذاری.
هوش مصنوعی: شنیدم و تصمیم گرفتم بر اساس نظر او عمل کنم. همان چیزی که دل مرا به هم ریخته بود، یک روز برایم پیش آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
[...]
تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی
اگر ز خواجه آزادگان در آموزی
ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه
در آستان تو درهای فتح و پیروزی
دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد
نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی
به موضعی که طریق صواب گم گردد
[...]
مسلم آمد یار مرا دل افروزی
چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست
رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم
[...]
بهار آمد و گویی که باد نوروزی
فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی
کنار جوی چو شد سبز در میان چمن
بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی
ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.