گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تو این نمک که به لعل شکرفشان داری

به خنده چاشنی خوان یک جهان داری

ز زهر خورده هجران مکن علاج دریغ

چرا که تو لبن و شهد در میان داری

تو را که سخت‌تر از سنگ خاره باشد دل

چه فایده که تنی رشک پرنیان داری

سزد که اهل حقیقت بدیع خوانندت

از این معانی رنگین که در بیان داری

تو را ز سرو بود امتیاز در رفتار

به ماه فرق زمین تا به آسمان داری

لب تو نقطه موهوم یک از سخنی

هنوز اهل یقین را تو در گمان داری

نمانده مرغ دلی تا شکار غمزه کنی

برای که به کمان تیر امتحان داری

ز چین زلف به رخ تا فکنده‌ای پرده

ز مشک تازه به خورشید سایبان داری

تو فتنه‌ایّ و به تو فتنه زمان مفتون

از آن تو جلوه‌ای در آخرالزمان داری

رهت به محمل لیلی چو نیست ای مجنون

همین بس است که راهی به ساربان داری

به سرو ناز چمان شایدت اگر بالی

چمیدنی که تو ای شاخ ارغوان داری

چه غم ز فتنه آخر زمانت آشفته

که تو پناه به خاک در مغان داری

ستوده درگه شاه نجف ولی ازل

کز آن مکان شرف ایدل بلا مکان داری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

به حق آنک تو جان و جهان جانداری

مرا چنانک بپرورده‌ای چنان داری

به حق حلقه عزت که دام حلق منست

مرا به حلقه مستان و سرخوشان داری

به حق جان عظیمی که جان نتیجه اوست

[...]

مجد همگر

ترا سزد که کنی دعوی جهانداری

که در جهان دلم ملک جاودان داری

جهان دل به تو بخشم کنون که نوبت تست

بزن بزن صنما نوبت جهان داری

اگر تو غاشیه بر دوش مه نهی بکشد

[...]

سعدی

حدیث یا شکر است آن که در دهان داری

دوم به لطف نگویم که در جهان داری

گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو

گناه توست که رخسار دلستان داری

جمال عارض خورشید و حسن قامت سرو

[...]

سیف فرغانی

تویی که عارض رخسار دلستان داری

دلم به غمزه ربودیّ و قصد جان داری

تو بوستان جمالیّ و ناشکفته هنوز

هزار غنچه بر اطراف بوستان داری

بدین رخ چو مه و قامت چو سرو روان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
جهان ملک خاتون

دلم ببردی و دانم که قصد جان داری

سر بریدن پیوند دوستان داری

نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی

نه رسم و عادت یاران مهربان داری

به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه