ای هشت باب خلد ز روی تو آیتی
وز قامت تو شور قیامت کنایتی
تفسیر سر آیه نورش شود عیان
هر کاو ز مصحف رخ تو خواند آیتی
مانده به این امید خضر زنده در جهان
کز چشمه حیات تو بیند سقایتی
پرچم به فرق مهر و مه از غالیه که زد
جز تو که برفراشتی از زلف رایتی
اندر هوای حسن ازل عشق شد پدید
آن را نهایتی نه و این را بدایتی
عشقم خراب کرده و آری چنین کند
چون پادشه به قهر بگیرد ولایتی
عمرم به سر رسید و نشد شام هجر صبح
گوئی ندارد این شب تیره نهایتی
خضر ای خط چو گرد لبت را گرفت گفت
این چشمه جز به خضر ندارد کفایتی
شد نافه خون به ناف غزال ختا و چین
کرده صبا ز زلف تو گویا حکایتی
چون شد که شد ز خون کسان پنجهات خضاب؟
در حق من رقیب نکرد ار سعایتی
ما کِشته تخم و منتظر ابر رحمتیم
ای پادشه به کِشت رعیب رعایتی
آشفته را به کوی مغان راهبر که شد؟
گر پیر میفروش نکردش هدایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.