تا که به مصر نیکوئی سکه زدی به دلبری
یوسف مصریت ز جان بسته میان به چاکری
نوبت سلطنت بود دعوی معجزه بکن
ختم به توست نیکوئی چون به نبی پیمبری
در غم سیم طلعتت اشک چو زر بود مرا
ما و تو هر دو را سزد دم زدن از توانگری
مطرب خوشنوا بخوان شاهد کشمری بچم
ساقی پارسی بده باده صاف خلری
چهر چو گنج شایگان جان ببری به رایگان
چونکه به دوش افکنی طره چو مار چمبری
زنده شوند از طرب کرده کفن به تن قبا
گر تو به خاک کُشتگان همچو مسیح بگذری
منع نظر ز منظرت عاشق خسته را مکن
تا که ز باغ حسن خود در همه عمر برخوری
آدمیان و وحشیان جمله اسیر بند تو
زیبدت ار به جادوئی دل ببری تو از پری
جلوهکنان به بتکده، ای بت سیمتن بیا
تا چو خلیل بشکنی جمله بتان آذری
شکوه مکن ز چشم او گر همه ریخت خون دل
آشفته خون خور افتد ترک چو گشت لشگری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم
پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
وصل تو را به جان و دل میخرم و نمیدهی
[...]
هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری
میبرمد از او دلم چون دل تو ز مقذری
هر هنری و هر رهی کان برسد به ابلهی
نیست به پیش همتم زو طربی و مفخری
گر شکر است عسکری چون برسد به هر دهن
[...]
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
[...]
ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی
گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری
بحر سحائب کرم کان مواهب نعم
مهر سپر مهتری اختر برج سروری
خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان
[...]
پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛
خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری
پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛
خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری
پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.