تا که به مصر نیکوئی سکه زدی به دلبری
یوسف مصریت ز جان بسته میان به چاکری
نوبت سلطنت بود دعوی معجزه بکن
ختم به توست نیکوئی چون به نبی پیمبری
در غم سیم طلعتت اشک چو زر بود مرا
ما و تو هر دو را سزد دم زدن از توانگری
مطرب خوشنوا بخوان شاهد کشمری بچم
ساقی پارسی بده باده صاف خلری
چهر چو گنج شایگان جان ببری به رایگان
چونکه به دوش افکنی طره چو مار چمبری
زنده شوند از طرب کرده کفن به تن قبا
گر تو به خاک کُشتگان همچو مسیح بگذری
منع نظر ز منظرت عاشق خسته را مکن
تا که ز باغ حسن خود در همه عمر برخوری
آدمیان و وحشیان جمله اسیر بند تو
زیبدت ار به جادوئی دل ببری تو از پری
جلوهکنان به بتکده، ای بت سیمتن بیا
تا چو خلیل بشکنی جمله بتان آذری
شکوه مکن ز چشم او گر همه ریخت خون دل
آشفته خون خور افتد ترک چو گشت لشگری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی یوسف اشاره دارد و از دلباختگی شاعر نسبت به او سخن میگوید. شاعر به زیبایی و جاذبههای یوسف میبالد و از دلخوشیهایی که عشق او به او میدهد، صحبت میکند. او تأکید میکند که زیبایی یوسف باعث خواستگاری و عشق مردم و حتی موجودات دیگر شده است. هرچند که هیچ چیزی نمیتواند بر سر راه عشق واقعی او قرار بگیرد، شاعر از یوسف میخواهد که چشمانش را از روی عاشق خسته نگیرد و با اشاره به جنبههای معنوی و معجزهآسا، از او خواستار قربانی شدن به خاطر عشق است. شاعر در پایان به قدرت عشق و زیبایی اشاره کرده و میگوید که عشق میتواند حتی مردگان را زنده کند و دلتنگیها را درمان کند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیتی که یوسف دارد، دلهای بسیاری در عشق او اسیر شدهاند و همه به خدمتگزاری او آمادهاند.
هوش مصنوعی: زمانی است که سلطنت به تو میرسد و باید در این زمان از معجزه سخن بگویی، چرا که نیکی و خوبی به تو ارتباط دارد، درست همانطور که پیامبری به نبی وابسته است.
هوش مصنوعی: در اندوه چهره زیبا و درخشان تو، اشکهایم چون طلا ارزشمند بودند. ما هر دو سزاواریم که از ثروتمندی خود صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: ای خوش صدا، ترانهای زیبا بخوان، ای نگار کشمیری، به من نابغه بگو که جام شراب پاک و خالصی به من بدهد.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و گرانبها مانند گنجی ارزشمند است. تو میتوانی این زیبایی را بدون هیچ هزینهای به دست آوری، اما اگر بگذاری موهایت به شکلی شبیه مارها بیفتد، خود را از ارزش سیر میکنی.
هوش مصنوعی: اگر تو به زمین مردگان مانند مسیح عبور کنی، کفنپوشان از شوق و نشاط زنده میشوند و لباسهای خود را به تن میکنند.
هوش مصنوعی: از دیدن عشق و زیباییات خودداری نکن، زیرا این کار میتواند به عاشق خسته آسیب بزند. اجازه بده او در تمام عمر از باغ زیباییهای تو بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: همه انسانها و حتی وحشیها، در بند تو هستند. اگر بتوانی با جادو، دل کسی را به سوی خود جذب کنی، این کار به تو میآید.
هوش مصنوعی: به زیبا رویی که در معبد عشق میدرخشی، بیا تا مانند خلیل ایجاد تغییر کنیم و همه بتهای غیر واقعی را بشکنیم.
هوش مصنوعی: نگو از نگاه او که دل را به درد میآورد، حتی اگر خون دل را بریزد. وقتی لشکری به میدان میآید، درهم بر هم خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم
پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
وصل تو را به جان و دل میخرم و نمیدهی
[...]
هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری
میبرمد از او دلم چون دل تو ز مقذری
هر هنری و هر رهی کان برسد به ابلهی
نیست به پیش همتم زو طربی و مفخری
گر شکر است عسکری چون برسد به هر دهن
[...]
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
[...]
ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی
گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری
بحر سحائب کرم کان مواهب نعم
مهر سپر مهتری اختر برج سروری
خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان
[...]
پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛
خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری
پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛
خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری
پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.