چه اعتبار به سرو است چون تو در چمنی
چه احتیاج به شمع است چون در انجمنی
تو را که مشک ز مو نافه نافه میریزد
خطاست آنکه بگویند آهوی ختنی
بسحر چشم فسونگر عدوی زهادی
بچین زلف چلیپا بلای برهمنی
بغیر گل نسزد جامعه دگر به تنت
که سرو سیم تن و ارغوان گل بدنی
تبسم لب تو غنچه را خموشی داد
که دید نیست به پیش لب تواش دهنی
تو ای نسیم صبا گر زمصر میآئی
مرا بیار زیوسف شمیم پیرهنی
بیاد طلعت لیلا و داغ مجنون است
اگر که لاله زند سر بدامن دمنی
شهیر در همه شهری بدلبری ایشوخ
ولی چه سود که بد عهد ترک دلشکنی
سزد که بخت نوی بخشدت بکسوت عمر
حسام سلطنه را چون که بنده کهنی
شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست
ولی به خاتم او ره نبرده اهرمنی
به زلف و چشم نه او فتنه میکند تنها
که تو به شعر تر آشفته فتنه زمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تمجید از زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر با ابراز شگفتی از زیباییهای معشوق، به مقایسه او با دیگر زیباییها و عناصر طبیعی میپردازد. او میگوید که زیبایی معشوق با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست و هیچ نیازی به چیزهای دیگر مانند شمع یا سرو ندارد. همچنین، شاعر به عشق و دلتنگی خود اشاره میکند و به یاد لیلا و مجنون میافتد. در نهایت، او به این نکته میپردازد که نه تنها معشوق به تنهایی فتنهانگیز است بلکه شعر خود او نیز در این فتنهانگیزی تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: سرو در یک چمن بدون تو ارزشی ندارد و در جمعی که تو هستی، نیازی به شمع نیست.
هوش مصنوعی: تو که زیباییات مانند عطر مشک از موهایت میریزد، هیچکس نمیتواند بگوید که تو شبیه آهویی وحشی هستی.
هوش مصنوعی: با زیبایی چشم جادویی آن یار، دشمن زاهد را به زحمت میاندازد و زلفهای پیچیدهاش مانند چلیپا، بلایی بر سر برهمن میآورد.
هوش مصنوعی: تنها زیبایی گل است که بر تن تو مینشیند و هیچ لباس دیگری با آن زیبا نیست. تو همچون سرو لاغر و شاداب و گل ارغوانی هستی، و همین ویژگیهایت تو را متمایز میکند.
هوش مصنوعی: لبخند تو به غنچهای که در حال شکفتن بود، نشان داد که در مقابل لبهای تو، چیزی برای گفتن ندارد و آرام و بیصدا به گوشهای رفته است.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبح، اگر از مصر میگذری، لطفاً عطر و بوی پیراهن یوسف را برایم بیاور.
هوش مصنوعی: به یاد صورت زیبای لیلا و حسرت مجنون، اگر گل لاله از روی خاکی سر برآورد.
هوش مصنوعی: شهرت او در میان همه شهرها به خاطر زیباییاش است، اما چه فایده که به وعدههایش وفا نمیکند و دل را میشکند.
هوش مصنوعی: شایسته است که بخت خوب به تو عمر طولانی دهد، مانند عمر حسام سلطنه، چرا که همچون یک خدمتگزار قدیمی هستی.
هوش مصنوعی: پادشاهی که سلطنت سلیمان در زیر نشان او قرار دارد، اما او از نشان خود نتوانسته به هدف نیکو دست یابد.
هوش مصنوعی: عشق او فقط به زلف و چشمش نیست که فتنه آفریند، بلکه تو هم با شعرت و احساساتت باعث ایجاد آشفتگی و جذبه میشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.