گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

چه اعتبار به سرو است چون تو در چمنی

چه احتیاج به شمع است چون در انجمنی

تو را که مشک ز مو نافه نافه می‌ریزد

خطاست آنکه بگویند آهوی ختنی

بسحر چشم فسونگر عدوی زهادی

بچین زلف چلیپا بلای برهمنی

بغیر گل نسزد جامعه دگر به تنت

که سرو سیم تن و ارغوان گل بدنی

تبسم لب تو غنچه را خموشی داد

که دید نیست به پیش لب تواش دهنی

تو ای نسیم صبا گر زمصر میآئی

مرا بیار زیوسف شمیم پیرهنی

بیاد طلعت لیلا و داغ مجنون است

اگر که لاله زند سر بدامن دمنی

شهیر در همه شهری بدلبری ایشوخ

ولی چه سود که بد عهد ترک دلشکنی

سزد که بخت نوی بخشدت بکسوت عمر

حسام سلطنه را چون که بنده کهنی

شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست

ولی به خاتم او ره نبرده اهرمنی

به زلف و چشم نه او فتنه می‌کند تنها

که تو به شعر تر آشفته فتنه زمنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی

ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی

به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی

به موکب اندر گویی که سرو در چمنی

ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام

[...]

سوزنی سمرقندی

دلم به عشق بتی را همی‌کند شمنی

که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی

بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند

کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی

شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز

[...]

انوری

گمان مبر که ز بی‌عیبی عمادست آن

که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی

مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد

برای من که هجا را بود هجا نکنی

سعدی

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحب منی

چو سرو در چمنی راست در تصور من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی

به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی

من اعتماد ندارم که عهد می شکنی

به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش

چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی

چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه