دوش بیما صنما ساغر صهبا زدهای
نوش بادت می دوشینه که بیما زدهای
می گلرنگ پسندیده بود خاصه بهار
سخن اینجاست که اینجا نه دگر جا زدهای
بیتو ما جرعه ننوشیم تو خُمخانه زنی
سخت بیمهری بدعهدی تنها زدهای
من و مخموری و دردسر شب تا دم صبح
عیش تو خوش که سبو از بت مینا زدهای
تلخکامی مرا یاد کن و بوسه بیار
زآن دهانی که می و نقل مهنا زدهای
من و آن شعله که از طور دلم جست کلیم
ارنی گوی تو بر سینه سینا زدهای
پر ز لیلی است همه برزن و کوی ای مجنون
به عبث بیهده تو خیمه به صحرا زدهای
چون نصیب تو نشد آب خضر اسکندر
تیغ از خشم چه بر پهلوی دارا زدهای
از من خسته سلامی برسان باد صبا
چون تو خود را به سراپرده سلما زدهای
سر موهوم لبت بود معمای حکیم
بیش حرفی ز پی حل معما زدهای
گاه از زلف کشی اژدر موسی در دم
گه ز لب طعنه بر اعجاز مسیحا زدهای
دست از دامن امکان نگسل آشفته
تا به دامان علی دست تولا زدهای
تا به میخانه رحمت شدهای محرم راز
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و بیوفایی معشوق و شرایطی که عاشق در آن قرار دارد، میپردازد. شاعر به یاد عشق و لحظاتی که با معشوق گذرانده، اشاره میکند و از تلخیهایی که به خاطر جدایی و بیمهری معشوق احساس میکند، سخن میگوید. در این متن، شعر به تماشای مشکلات و دردهایی که عاشق از آن رنج میبرد و همچنین به آرزوهای ناتمام او در جستجوی وصال با معشوق میپردازد. شاعر خود را در حالات مختلفی توصیف میکند؛ از خلاء ناشی از جدایی تا یادآوری لحظات شیرین گذشته و انتظار برای معشوق. در نهایت، ابراز اشتیاق و درخواست از نسیم صبح برای رساندن سلام به معشوق نمایشدهنده عمق فراق و عشق اوست.
هوش مصنوعی: دیشب معشوق بدون من شراب سرخ نوشیده است. امیدوارم که تو نیز از آن لذت ببری، هرچند که این کار را در غیاب من انجام داده است.
هوش مصنوعی: میوههای خوشرنگ در فصل بهار زیبا به نظر میرسند، اما نکته اصلی این است که اینجا بهخصوص جای دیگری نیست که تو بتوانی همان احساس را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: بدون تو ما هیچ نمینوشیم، تو که در میخانهای و با رفتار نامهربان و بدعهدیات، تنها به ما آسیب زدهای.
هوش مصنوعی: من و تو با هم شادیم و در شب تا صبح با مشکلاتی مواجهیم، اما خوشحالی تو باعث میشود که این سختیها را فراموش کنیم. تو مثل سبویی هستی که از شراب خوش بویی پر شده است.
هوش مصنوعی: به یاد تلخیهای من باش و بوسهای به یاد من از آن دهانی که شراب و نقل را چشیده است، به من بده.
هوش مصنوعی: من و آن شعلهای که از قلبم برخاستهاست، همچون کلیم که در کوه سینا به او فرمودند: «خود را به من نشان بده».
هوش مصنوعی: به دلیل عشق به لیلی، تمامی کوچهها و خیابانها مملو از او هستند. ای مجنون، چرا به صورت بیهوده و بیفایده در دل صحرا خیمه زدهای؟
هوش مصنوعی: اگر به تو نوشدارویی مانند آب خضر نرسید، دیگر چرا از سر خشم بر دارا شمشیر میزنی؟
هوش مصنوعی: با سلامی از طرف من، به نسیم صبحگاهی بگو که تو هم اکنون در خیمهی سلما قرار داری.
هوش مصنوعی: لبهای تو یک راز و معما هستند که حکیمان بسیاری دربارهشان سخن گفتهاند، اما تو خود بیش از حد به حل این معما پرداختهای و کمتر دربارهاش سخن گفتهای.
هوش مصنوعی: گاهی از بازی زلف، مانند اژدری که موسی را در میانهی دریا گرفت، و گاهی هم از سخنان طعنهآمیز، مانند معجزههای مسیح، سخن میگویی.
هوش مصنوعی: در زندگیات از امکانات و فرصتها غافل نشو، زیرا که برای رسیدن به حقیقت و هدایت، باید به محبت و ارادت به علی (علیه السلام) توجه داشته باشی.
هوش مصنوعی: تا به میخانهی رحمت وارد شدهای، به تمامی حرمتها و مکانهای مذهبی پشت پا زدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گل از عنبر تر نقطه سودا زدهای
آتشی در جگر لاله حمرا زدهای
از خط و خال و رخ و زلف و بناگوش چنین
لشکر آورده و بر قلب دل ما زدهای
(عالمی همچو دل من همه دیوانه تو
[...]
تا دم معجز از آن لعل شکرخا زدهای
سنگ بر شیشه ناموس مسیحا زدهای
نه دل است اینکه تو داری که یکی سنگ سیاه
به کف آورده و بر شیشه دلها زدهای
دانی احوال دلم با دل سنگین بتان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.