باز به ناز کش مرا چیست که ناز میکنی
ناز نمیکنم دگر گوئی و باز میکنی
من چو شهید عشقم و بر در تو بهشتیم
بر رخ من در بهشت از چه فراز میکنی
از دهنت چو میرود پیش دو لب حکایتی
جان مرا در آن سخن محرم راز میکنی
از تو چگونه جان برم چون تو به مرغ آن حرم
حمله باز میکنی چشم چو باز میکنی
چشم به عارضش دلا چیست ز زلف او گله
وقت چنین لطیف و تو قصه دراز میکنی
با رخ دوست زاهدا رو چو به قبله شد ترا
عرض نیاز کن چرا عرض نماز میکنی
زایر کعبه را بگو حلقه به گوش این درم
گوش که میکند که تو وصف حجاز میکنی
کمال تا ابد خاک یک آستان و بس
بندگی شهی گزین گر چو ایاز میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و ناز طرف مقابلش اشاره میکند و میگوید که چطور نازهای او جالب و دلانگیز است. او خود را عاشق و شهید عشق میداند و در بهشتی که در نزدیکی معشوقش است، احساس میکند. شاعر به سخنان معشوقش توجه دارد و میگوید که این کلمات جان او را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین، او از زلف و چشمان معشوق سخن میگوید و به زیبایی لحظات اشاره میکند. شاعر در نهایت به عبادت و بندگی اشاره دارد و میگوید بهترین حالت، خدمت به معشوق است.
هوش مصنوعی: دوباره با لحن ناز و محبت به من نزدیک میشوی. چه دلیلی دارد که اینقدر ناز میکنی؟ من دیگر نمیخواهم مثل گذشته ناز کنم، اما تو باز هم این کار را ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: من مانند یک شهید در عشق هستم و در کنار درگاه تو بهشتی وجود دارد. چرا بر صورتم در بهشت سایه میافکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی که سخنی از دهانت خارج میشود، در آن داستانی وجود دارد که جان من را تحت تأثیر قرار میدهد و تو در این کلام، راز مرا فاش میکنی.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از تو جدا شوم وقتی تو همواره به زیبایی و جذابیت من حمله میکنی؟ زمانیکه نگاه خود را به سمت من میچرخانی، همه چیز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: به زیبایی چهرهاش چه نیازی داری وقتی موهایش شکایت میکند؟ در این لحظههای دلانگیز، چرا داستان طولانی میگویی؟
هوش مصنوعی: وقتی که چهره دوستت به تو میخندد و تو مثل نمازگزاران رو به قبله نشستهای، چرا از او درخواست نمیکنی و به جای آن نماز میخوانی؟
هوش مصنوعی: به زائر کعبه بگو که این در به او گوش میدهد و او را به خاطر توصیف حجاز و زیباییهای آن میسازد.
هوش مصنوعی: کمال و زیبایی تنها در خدمت و بندگی یک سرور است و اگر مانند ایاز، خدمتگزار خوبی باشی، به این کمال دست خواهی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی
نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی
چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را
چونک بخفت بر زرش دست دراز میکنی
سلسلهای گشادهای دام ابد نهادهای
[...]
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
عشق حقیقت است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
[...]
چند مسافرت دلا سوی حجاز میکنی
کعبه دل طواف کن گر تو نماز میکنی
طوف دل شکسته کن میل درون خسته کن
چون به حقیقی رسی ترک مجاز میکنی
گفتمش این نیاز من گفت نه یکهزار نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.