ما نداریم نظر بر می و بر میخانه
کز لب و چشم تو می میکشم و پیمانه
نظره ساقی مستان پی مستی کافیست
مست این نشئه گریزد زمی و میخانه
طاق ابروی تو را تا که مهندس بوده
کش بود کعبه باطراف و میان بتخانه
چکند آدم بیچاره که از ره ببرد
اهرمن زلف و بهشتت رخ خالت دانه
لب نوشین تو شکر به نمکدان دارد
درد ودرمان تو غیر تو کجا همخانه
همه مستغرق وصل تو و نالان از هجر
آشنائی بجهان وز همه کس بیگانه
هم جنون خیزد از آن زلف دو تا هم زنجیر
زآن گرفتار تو شد عاقل و هم دیوانه
شمع و گل راست اگر بلبل و پروانه ندیم
خود تو هم شمعی و گل بلبل و هم پروانه
گفت آشفته که جان تحفه بجانانه ببر
چون نکو دید تو هم جانی و هم جانانه
من بیکتائیت ای دست خدا بستایم
گرچه جز ذات خداوند کسی یکتانه
چند زین زن صفتان منت بیهوده بریم
دست من گیر تو ای دست خدا مردانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف عشق و زیبایی معشوق پرداخته و احساسات شاعر را درباره او بیان میکند. شاعر از می و میخانه صحبت میکند و میگوید که مستی از نگاه ساقی کافی است. او به زیبایی معشوقش اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ درد و درمانی جز خود او وجود ندارد. شاعر همچنین به زلف معشوق و تأثیر آن بر عقل و جنون اشاره میکند و در نهایت از خداوند میخواهد که به او کمک کند تا به دست معشوقش برسد. احساساتی چون عشق، آرزو، و تسلیم در برابر زیبایی معشوق در این شعر به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: ما به شراب و میخانه توجهی نداریم، چرا که از لب و چشمان تو، خودم شربت و کاسهای از شراب مینوشم.
هوش مصنوعی: نگاه ساقی برای مستی کافی است و کسی که در این نشئه غرق شود، از زمین و میخانه فرار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانیکه مهندس طاق ابروی تو را طراحی کرده، کعبه به دور و بر و میان بتخانه شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: آدم بیچاره چه کار میتواند بکند وقتی که شیطان از راهی او را منحرف میکند و زیباییهای چهرهات همچون دانهای در بهشت میدرخشند.
هوش مصنوعی: لبان شیرین تو مانند شکر هستند و از آن جا که در دل من درد و درمانم به تو وابسته است، هیچ جا جز تو نمیتوانم آسایش بیابم.
هوش مصنوعی: همه در عشق تو غرق شدهاند و از جدایی آشنایی ناله میکنند، در این دنیا هیچکس به جز تو برایشان آشنا نیست.
هوش مصنوعی: زلفهای تو هم جنون را به وجود میآورند و هم زیبایی و جذابیت، به گونهای که هم عقلای عالم و هم دیوانگان به دام محبت تو افتادهاند.
هوش مصنوعی: اگر شمع و گل به واقعیت وجود دارند، بلبل و پروانه هم در کنار آنها هستند. تو نیز مانند شمع و گل هستی و بلبل و پروانه هم به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: گفتن این است که کسی به دیگری میگوید که اگر جانت را با محبت و عشق تقدیم کنی، پاداشی نیکو خواهی دید. او همچنین تأکید میکند که تو هم چون او، هم جان و هم محبوبی هستی.
هوش مصنوعی: من تنها تو را میستایم ای دست خدا، هرچند که جز ذات خداوند هیچکس را یکتا نمیدانم.
هوش مصنوعی: چند نفر از این زنان با صفا و زیبا را بیدلیل دوست داشته باشیم. اما ای کسی که دست تو مانند دست خداست، دست من را بگیر و به من کمک کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا قدم در ره مردان ننهی مردانه
لافِ مردی مزن ای خواجهٔ نافرزانه
در حریمِ حرمِ عشق ترا ره ندهند
تا که از خویش به کلّی نشوی بیگانه
خویشتن بین بنبیند به جز از خود کس را
[...]
تو پریرویی و عالم ز تو پر دیوانه
نیست خالی ز تمنای تو یک فرزانه
نیست همتای تو کس قیمت خود را بشناس
که تویی درج فلک را گهر یکدانه
شانه را چند دهد زلف تو مشاطه به دست
[...]
دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه
کاشکی! پر شود امروز مرا پیمانه
بعد مردن اگر از قالب من خشت زنند
آیم و باز شوم خشت در می خانه
خواستم کین دل سودا زده عاقل گردد
[...]
پیش ما دام طرب نقل و شراب افسانه
نرگست راهزن عاقل و هم دیوانه
خیزد از بهر تو نظاره ز جا مستانه
ای نگاهت به نظر هم می و هم میخانه
ای نگه با نظرت هم می و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه
هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
طاق ابروی تو هم مسجد و هم بتخانه
نرگست با همه در آشتی و هم در جنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.