گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای لبت بر خون مردم تشنه چشمت گُرسَنه

آن به بیداری بریزد خون و آن اندر سنه

جوشن ترکان غازی آهنین شد تا کمر

بر تو عنبر شد زره از فرق سر تا پاشنه

مردم دیده غلط پنداشت خطی بر رخت

آه مشتاقان اثر کردت مگر در آینه

ماه و خور پروانه‌سان آیند بر بام و درت

گر بتابد پرتو شمعت شبی از روزنه

پارس را کرده مسخر غمزه جادوی تو

تاخت آرد بر سپاهان ترک چشمت یک‌تنه

سوخت زآه آتشیم خرقه و نبود عجب

لاجرم آتش فتد در پنبه از آتش‌زنه

تا کجا یرغو برم از ترک چشم کافرت

خون هر مؤمن به گردن دارد و هر مؤمنه

وارهاند جان آشفته از این خون‌خوارگان

آنکه سلمان را گرفت از شیر دشت ارژنه

اندر آن معرض که تابد آفتاب روز حشر

جز به زیر سایه‌ات ما را پناهی هست نه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه

ای درخت ملک! بارت عز و بیداری تنه

اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود

فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه

بر سرانگشت معشوقان نگر سبزی حنا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای خداوندی که گردون با همه فرمان دهی

میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنه

پاسبان بام قدرت آسمان دیده ور

مفرد درگاه جاهت آفتاب یک تنه

می درآری از کمال عاطفت دستی بسر

[...]

قاآنی

شرزه شیر بیشهٔ مردی شجاع‌السلطنه

کز هراسش خون خورد ارغنده شیر ارژنه

جیحون یزدی

خیز ای آیینه‌رخ می آر با صد طنطنه

کاینک از آب آورد دی چون سکندر آینه

ساغری خور زآب رز بیهوده در قاقم مخز

کز خزافزونست رز را طمطراق و طنطنه

روزن دل سازسد از شیشه آب رزان

[...]

ادیب الممالک

در خراسان میرزا صدرای نجدالسلطنه

کرده بیدادی که اندر گله گرگ گرسنه

گر خراسان جان برد از دست روس و انگلیس

جان نخواهد برد از بیداد نجدالسلطنه

چارتن در چار موقع بی محابا بیدرنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب الممالک
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه