مطرب مجلس کجاست چنگ و چغانه
راست کن از پرده حجاز ترانه
زلف بتان را زشانه تربیتی هست
چشم زند از مژه بزلف تو شانه
مهر منیرم نمود در دل شب ماه
ساغر می در کف حریف شبانه
گر توئی ای زلف سحر ساز رسن باز
چاه نه یوسف درافکنی بچانه
مقصد از ایجاد کاینات توئی تو
خلقت کون و مکان چه بود بهانه
غیر خدایت بجای هیچ نماند
گرد خودی گر برافکنی زمیانه
زآتش تنهائیم چو شمع عجب نیست
گر ززبان آتشم زده است زبانه
خلوت توحید را تو شاهد خاصی
ذات تو چون ذات کردگار یگانه
مهر تو آشفته راست مذهب تحقیق
غیر مدیح تو هر چه گفت فسانه
جسم خطاکار ما تو خاک نجف کن
تیر دعای مرا بزن به نشانه
از تو نیاید بغیر فضل و کرامت
از من خاکی بغیر جرم خطا نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی عشق و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر از مطرب میخواهد که آهنگی از حجاز بخواند و زیباییهای معشوق را توصیف میکند. او زیبایی زلفهای معشوق را ستایش میکند و به عشق و اشتیاق خود اشاره میکند. شاعر بهطور خاص از اهمیت وجود معشوق برای هستی و کائنات صحبت میکند و میگوید که غیر از خداوند وجود دیگری نیست. او از تنهایی و آتش درونیاش سخن میگوید و از معشوق خواستار فضل و کرامت است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که از او تنها خطا و جرم بر میآید و به خاطر عشقش به معشوق، تلاش میکند که به مقام و مرتبهای بالاتر برسد.
هوش مصنوعی: مطرب مجلس کجاست؟ ساز و نوای خوش را آماده کن؛ از سرزمین حجاز، آهنگی زیبا و دلنشین بیاور.
هوش مصنوعی: پیچیدگی و زیبایی موی معشوقهها ناشی از لطافت و دقتی است که در آراستگی آنها به کار رفته و همواره چشمان من با دیدن این زیبایی، از مژههایت به سمت موی تو کشیده میشود.
هوش مصنوعی: عشق من مانند نور ماه در دل شب درخشنده است، در حالی که در جمع دوستان، جام می را در دست دارند و مشغول خوشگذرانیاند.
هوش مصنوعی: اگر تو ای زلف عاشقانه، مانند طناب سحرآسا عمل کنی، یوسف را از چاه برمیکشی و او را به دنیا میآوری.
هوش مصنوعی: مقصد از آفریدن جهان و هستی، خود تو هستی؛ هدف از خلق این کاینات چه بود جز بهانهای برای تو؟
هوش مصنوعی: اگر غیر از خداوند هیچ چیز را در نظر نگیری و خود را از میان برداری، دیگر هیچ چیز از آن باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: من از تنهاییام مانند شمعی در آتش میسوزم و جای شگفتی نیست که آتش احساساتم از زبانم بیرون میجهد.
هوش مصنوعی: خلوتی که در معرفت یکتایی وجود دارد، تنها تو شاهد آن هستی، همانطور که ذات تو به یکتایی خداوند شباهت دارد.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو باعث شده که در دل من همه چیز به هم بریزد و دیگر هیچ چیز نتواند مرا از این احساس دور کند؛ هر آنچه هم که دربارهات بگویند، تنها داستان و افسانهای بیش نیست.
هوش مصنوعی: بدن گناهکارم را در خاک نجف دفن کن و با دعاهایم به هدف بزن.
هوش مصنوعی: تو را جز لطف و بزرگواری چیزی از من برنمیآید و من تنها یک موجود خاکیام که خطا و گناه نیز از من صادر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکر جهان را پدید نیست کرانه
دام جهان را زمانه بینم دانه
دانه به دام اندرون مخور که شوی خوار
چون سپری گشت دانه چون خر لانه
طاعت پیش آرو علم جوی ازیراک
[...]
گرد مغان گرد و بادهای مغانه
تا به کجا میرسد حدیث زمانه؟
هر چه به جز می، بلاشناس و مصیبت
هر چه به جز عشق، باد دان و فسانه
باده ترا چیست؟ شربتیست موافق
[...]
موجب جمعیت نجوم به عقرب
کرد از گردون سوال شاه زمانه
گفت که چون رایتت به عزم توجه
لشکری آراست کش نبود کرانه
میر سپاه فلک به بارگه خویش
[...]
ما و همان دلبران و جام شبانه
تو و همین دوغ به او ترک و ترانه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.