گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مطرب مجلس کجاست چنگ و چغانه

راست کن از پرده حجاز ترانه

زلف بتان را زشانه تربیتی هست

چشم زند از مژه بزلف تو شانه

مهر منیرم نمود در دل شب ماه

ساغر می در کف حریف شبانه

گر توئی ای زلف سحر ساز رسن باز

چاه نه یوسف درافکنی بچانه

مقصد از ایجاد کاینات توئی تو

خلقت کون و مکان چه بود بهانه

غیر خدایت بجای هیچ نماند

گرد خودی گر برافکنی زمیانه

زآتش تنهائیم چو شمع عجب نیست

گر ززبان آتشم زده است زبانه

خلوت توحید را تو شاهد خاصی

ذات تو چون ذات کردگار یگانه

مهر تو آشفته راست مذهب تحقیق

غیر مدیح تو هر چه گفت فسانه

جسم خطاکار ما تو خاک نجف کن

تیر دعای مرا بزن به نشانه

از تو نیاید بغیر فضل و کرامت

از من خاکی بغیر جرم خطا نه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

مکر جهان را پدید نیست کرانه

دام جهان را زمانه بینم دانه

دانه به دام اندرون مخور که شوی خوار

چون سپری گشت دانه چون خر لانه

طاعت پیش آرو علم جوی ازیراک

[...]

اوحدی

گرد مغان گرد و بادهای مغانه

تا به کجا می‌رسد حدیث زمانه؟

هر چه به جز می، بلاشناس و مصیبت

هر چه به جز عشق، باد دان و فسانه

باده ترا چیست؟ شربتیست موافق

[...]

سلمان ساوجی

موجب جمعیت نجوم به عقرب

کرد از گردون سوال شاه زمانه

گفت که چون رایتت به عزم توجه

لشکری آراست کش نبود کرانه

میر سپاه فلک به بارگه خویش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ما و همان دلبران و جام شبانه

تو و همین دوغ به او ترک و ترانه

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه