ز میان ببرد ناگه، دل من بتی شکر لب
بدو رخ برادر مه، بدو زلف نایب شب
دو کمند عنبرینش، ز خم و گره مسلسل
دو عقیق شکرینش، ز دو گوهر مرکب
قدم نظر شکسته، رخش از فروغ بیحد
گذر سخن ببسته، دهنش ز تنگی لب
دوهزار جان تشنه، نگرد در او و او را
پر از آب زندگانی، شده روی چاه غبغب
شده کیسهدار دلها، دلش از طویله دُر
زده کاروان جانها، مهش از میان عقرب
بنشستم و زمانی، به رخش نگاه کردم
دل از این نشسته در خون تن از آن فتاده در تب
چو سؤال بوسه کردم، به کرشمه گفت با من
تو نه مرد این حدیثی «فاذا فرغت فانصب»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و جذبهای که نسبت به معشوق دارد، صحبت میکند. تصویری زیبا و خیالانگیز از معشوق با لبهای شکرین و موی نرم و شبنما ترسیم میکند. احساساتی مانند دلتنگی و اشتیاق در انتظار بوسهی معشوق را به تصویر میکشد و اشاره به فراق و درد ناشی از دوری از محبوب دارد. شاعر به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذابیت معشوق قرار گرفته و در جستوجوی عشق و وصال اوست. این اشعار در واقع تجلی احساسات عمیق عاشقانه و شوقی وصفناپذیر است.
هوش مصنوعی: به ناگاه بتی با لبهای شیرین از میان میآید و دل من را میبرد. او برادری زیبا دارد که مانند ماه میدرخشد و زلفهایش همچون نای شب تاریک است.
هوش مصنوعی: دو رشته کمند زعفرانی او، به شکل خمیده و گرهدار مانند دو دانه عقیق شیرین است، که با هم ترکیب شدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و حالتی خاص از یک فرد میپردازد. قدمهای او نشاندهندهی حسی عمیق و درونی است، و چهرهاش با درخششی بینظیر درخشان است. اما در عین حال، او به گونهای درگیر شده که نمیتواند به راحتی صحبت کند و این امر ناشی از تنگی یا کمبود جا در دهانش است. درواقع، او تحت تاثیر احساساتش، در حالتی از خاموشی و سکوت قرار دارد.
هوش مصنوعی: دو هزار نفر تشنه، در دشت بیآب میگردند و در جستجوی آب حیات هستند. در کنار چاه، کسی ایستاده و به شکلی دلسوز و امیدوار به دیدن آب، خود را آماده کرده است.
هوش مصنوعی: دلها به مانند کیسهای پر از احساسات و افکار هستند، و در اینجا، دل شخصی بهاندازهای پر ارزش و باارزش است که میتواند روحها را به خود جذب کند. او از آهنگی دلانگیز و عشقی عمیق به دیگران نزدیک میشود، در حالی که زیبایی او همچون ماه در میان ستارگان میدرخشد.
هوش مصنوعی: نشستم و مدتی به چهرهاش خیره شدم، دل من در غم و اندوه غرق بود و تنم از شدت عشق و حال دچار تب شده بود.
هوش مصنوعی: وقتی سوال بوسه را مطرح کردم، او با ناز و کرشمه گفت که تو در این موضوع مردی نیستی. پس از اینکه کارم تمام شد، به کار خود ادامه بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب
که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب
چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست
تو برآ بر آسمانها بگشا طریق و مذهب
نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.