چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم
به بیماری چنان کآمد تو هم میدار تیمارم
به درد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن
از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم
به یک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم
چو یک غم بخشدم حالی غم دیگر طمع دارم
مرا گویی مراد خویشتن را میشناسی هی
شناسم، یار بد مهری و دانی عاشق زارم
ز رخسارت گلی بر من، گرامیتر ز صد جان است
چو این معنی همیدانی، مکن خوارم منه خارم
به مستی بوسهای دوش از لبت بربودهام اکنون
همین معنی به هشیاری همیخواهم نمییارم
ز خطم پایبندی کن که چون زلف تو در تابم
ز لعلت شربتم فرما که چون جزع تو بیمارم
اثیر خویشتن میخوان مرا تا لاجرم در شعر
عراقین و خراسان میشود اقطاع بازارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات خود در مورد غم و عشق میپردازد. او میگوید که غم را به شادی تبدیل میکند و در برابر دردها و مشکلات زندگی، تلاش میکند که تسلیم نشود. او به عشق خود اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از این عشق فرار کند، حتی اگر غمانگیز باشد. شاعر به زیبایی محبوبش اشاره میکند و اهمیت آن را بیش از هر چیز دیگری میداند. او همچنین بیان میکند که در حین مستی و در حالت هوشیاری، به محبت و بوسههای محبوب خود نیاز دارد. در نهایت، او میخواهد که عشق و احساساتش را در شعر به تصویر بکشد و خود را در دنیای شعر بیابد.
هوش مصنوعی: من به قدری عادت کردهام که در دل غم، شادی ببینم، مانند کسی که با بیماری مواجه است. بنابراین تو هم باید نگران من نباشی و به حال من رسیدگی کن.
هوش مصنوعی: هر لحظه به درد جدیدی گرفتار میشوم و این وضعیت دائماً من را درگیر خودش میکند. از اینرو، لحظهای نمیتوانم بیکار بمانم و مدام در تلاش برای دست و پنجه نرم کردن با این سختیها هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، اگر از یک غم دور شوم، مثل این است که یک غم احمقانه دارم. حتی اگر یک درد را کنار بگذارم، منتظرم که درد دیگری به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: تو میگویی که مراد و خواستهام را میشناسی، ای کاش بدانستی که من عاشق زار و دلسوختهای هستم و یار بدمهر من هستی.
هوش مصنوعی: از چهره زیبات، گلی برای من وجود دارد که برایم ارزشش بیشتر از صد زندگی است. اگر این مفهوم را درک میکنی، مرا خوار و کوچک نکن.
هوش مصنوعی: در حالتی سرمستی، بوسهای از لبانت گرفتم و حالا میخواهم همان احساس را در حالت هوشیاری داشته باشم، اما نمیتوانم.
هوش مصنوعی: از نوشتهام برای خود سرنوشتی بساز، زیرا همانطور که موهای تو مرا به خود جذب میکند، نوشیدن از زیباییات مرا زنده میکند. اما حالا که بیتابی تو مرا بیمار کرده است، درخواست دارم که کمکم کنی.
هوش مصنوعی: من به خودم وابستهام و این وابستگی باعث میشود که شعری از من در هر دو منطقه عراق و خراسان منتشر شود و در واقع در بازار شعر شناخته شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم
حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم
دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم
چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم
دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم
[...]
بخواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم
که من دور از درش امشب زعمر خویش بیزارم
خلافست اینکه می گویند باشد آرزو در دل
مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم
نه آخر عاشقان باری زخوبان رحمتی بینند
[...]
خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم
بنیش از سقبه آن ناسور در یکهفته بردارم
چو خر شاعر بود بیشک که بیطاری کند شاعر
چه داند آن خر شاعر که من شاعر نه بیطارم
ز تسعیر خر شاعر بسازم خمره مرهم
[...]
نصیحت میکنم دل را که دامن درکش از یارم
چو با دل بر نمیآیم به رنج دل سزاوارم
اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله
که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم
من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد
[...]
کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم
در آن کویی که می خوردم گرو شد کفش و دستارم
ز عقل خود چو رفتم من سر زلفش گرفتم من
کنون در حلقه زلفش گرفتارم گرفتارم
چو هر دم می فزون باشد ببین حالم که چون باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.