کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم
در آن کویی که می خوردم گرو شد کفش و دستارم
ز عقل خود چو رفتم من سر زلفش گرفتم من
کنون در حلقه زلفش گرفتارم گرفتارم
چو هر دم می فزون باشد ببین حالم که چون باشد
چنان میهای صدساله چنین عقلی که من دارم
بگوید در چنان مستی نهان کن سر ز من رستی
مسلمانان در آن حالت چه پنهان ماند اسرارم
مرا می گوید آن دلبر که از عاشق فنا خوشتر
نگارا چند بشتابی نه آخر اندر این کارم
چو ابر نوبهاری من چه خوش گریان و خندانم
از آن میهای کاری من چه خوش بیهوش هشیارم
چو عنقا کوه قافی را تو پران بینی از عشقش
اگر آن که خبر یابد ز لعل یار عیارم
منم چو آسمان دوتو ز عشق شمس تبریزی
بزن تو زخمه آهسته که تا برنسکلد تارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و شور و شوقی که نسبت به معشوق خود دارد، اشاره میکند. او از کشیدگی دلش به سمت دوستش سخن میگوید و یادآور میشود که در مسیر عشق به زحمتهای فراوانی دچار شده است. شاعر خود را در گرداب عشق و مجذوب زلف محبوبش میبیند و احساس میکند که عقل و هوش خود را در این راه از دست داده است. او از حالتی مست و خوابآلود صحبت میکند که در آن رازهایش پنهان میماند. همچنین، به شادی و غمی که عشق بر او میآورد، اشاره کرده و در نهایت خود را همچون آسمانی میداند که به عشق شمس تبریزی میبالد و از معشوق خود میخواهد که با نرمی و آرامی به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: دل من به سمت خانه محبوبم به شدت کشیده میشود، همان جایی که به خاطر عشقش همه چیزم را جا گذاشتم، حتی کفش و دستکشم.
هوش مصنوعی: وقتی از عقل و خرد خود دور شدم، به دام زلف او افتادم. اکنون در زلف او اسیر شدهام و نمیتوانم رهایی یابم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که حال من بهتر میشود، نگاهی به خودم بینداز و ببین که چطور میشوم. این عقل من، شبیه میهای صد ساله است که به تدریج و با گذشت زمان غنیتر و باارزشتر میشود.
هوش مصنوعی: در چنین حالتی که در مستی به سر میبرم، به من بگو که رازهایم را پنهان کن و مخفی نگهدار. ای مسلمانان، در این وضعیت، هیچیک از اسرار من پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: آن معشوق میگوید که ای دلبردار، آیا نمیدانی که وجود عاشق، اگرچه فناپذیر است، اما از آن هم زیباتر است؟ پس چرا در این مسیر به من نزدیکتر نمیشوی؟
هوش مصنوعی: من مانند ابر بهاری هستم که همزمان میخندد و میگرید. از شراب خود بسیار خوشحالم و در کنار بیهوشیام، به نوعی هشیار و آگاه هستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی عاشق شود و در عشقش شعف و شوقی عمیق داشته باشد، میتواند زیبایی و عظمت عشق را در بالاترین درجه مشاهده کند، همانطور که پرندهای بزرگ (عنقا) در آسمان به پرواز درمیآید. اگر کسی به خبر و آگاهی از زیبایی و جواهر محبوب من برسد، تاثیر آن عشق را بیش از پیش درک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من به عشق شمس تبریزی مانند آسمان دوچار هستم. آرام و بیصدا نوا بزن تا تار و پود وجودم تحت تأثیر قرار نگیرد و از بین نرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم
حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم
دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم
چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم
دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم
[...]
بخواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم
که من دور از درش امشب زعمر خویش بیزارم
خلافست اینکه می گویند باشد آرزو در دل
مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم
نه آخر عاشقان باری زخوبان رحمتی بینند
[...]
خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم
بنیش از سقبه آن ناسور در یکهفته بردارم
چو خر شاعر بود بیشک که بیطاری کند شاعر
چه داند آن خر شاعر که من شاعر نه بیطارم
ز تسعیر خر شاعر بسازم خمره مرهم
[...]
نصیحت میکنم دل را که دامن درکش از یارم
چو با دل بر نمیآیم به رنج دل سزاوارم
اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله
که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم
من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد
[...]
چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم
به بیماری چنان کآمد تو هم میدار تیمارم
به درد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن
از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم
به یک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.