گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابوالحسن فراهانی

مرا لب‌های آتشناک آن جانانه می‌سوزد

که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه می‌سوزد

دلا این گریه بی‌حاصل بود چندین چه می‌ریزی

ز بیرون آب کاتش در درون خانه می‌سوزد

ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم

تو در بزمی و امشب شمع چون پروانه می‌سوزد

مبین نقص زن هند و کمال عشق را بنگر

که با نقص زنی خود را چه سان مردانه می‌سوزد

من از بیگانگی‌های تب خویش از همین داغم

که آن شوخ ، آشنا را بیش از بیگانه می‌سوزد