گنجور

 
 
 
فضولی

دل اغیار بر من از غم جانانه می‌سوزد

ز جور آشنا بر من دل بیگانه می‌سوزد

اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد

زبان شمع را سوز دل پروانه می‌سوزد

نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت

[...]

صائب تبریزی

اگرچه شمع کافوری خرد در خانه می‌سوزد

چراغ از چشم شیران بر سر دیوانه می‌سوزد

ز بیم بازگشت حشر دل جمع است عاشق را

که فارغ از دمیدن می‌شود چون دانه می‌سوزد

شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بی‌تابی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
ابوالحسن فراهانی

مرا لب‌های آتشناک آن جانانه می‌سوزد

که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه می‌سوزد

دلا این گریه بی‌حاصل بود چندین چه می‌ریزی

ز بیرون آب کاتش در درون خانه می‌سوزد

ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم

[...]

سیدای نسفی

ز رشکِ کلبهٔ من کعبه و بتخانه می‌سوزد

تو در یک خانه آتش می‌زنی صد خانه می‌سوزد

تو می با غیر می‌نوشی و می‌گردم کبابت من

تو شمع انجمن می‌گردی و پروانه می‌سوزد

به جسم و جان من ای برق بی‌پروا مروت کن

[...]

جویای تبریزی

چو شمع جلوه شب‌ها عارض جانانه می‌سوزد

نگه در دیده‌ام بی‌تاب چون پروانه می‌سوزد

سراپا محشر پروانه‌ام بی‌شمع رخساری

به تن هر قطره خونم بس که بی‌تابانه می‌سوزد

دمی بی‌شغل عشقت نیست دل در سینه می‌دانم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه