گنجور

حاشیه‌ها

Mostafa Goodarzi در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۲:

درود فراوان 

در مورد خوانش سرکارخانم عندلیب در مصرع دوم رَسته درست و  نه رُسته

صد ا سوادکوهی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام نوزده سال بود » پادشاهی بهرام نوزده سال بود:

درود بر شما

چقدر زیبا گفته فردوسی بزرگ:

چو شادی بکاهی، بکاهد روان

خرد گردد اندر میان ناتوان

می‌فرماید: اگر شادمانی کم بشه، روان آدمی دچار کاستی میشه.

و چنانچه شادی آدمی کاهش پیدا کنه، خرد آدمی هم توان خودش را از دست میده.

خلاصه‌ی کلام اینکه: خرد و روح و روان آدمی با شادمانی او ارتباط نزدیک دارند.

 

 

حسن محمودی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۰:

وزن، جناب مولوی، وزن

زهرا مبشری در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » نغمهٔ حسرت:

همیشه عشق زمینی هم که نیاز فطری همه انسان هاست وقتی واقعی و خالص باشد پنجره دل را به سوی عشق آسمانی می گشاید وروح وقلب انسانها جلا می بخشد به نظرم شکوه شاعر از همان نداشتن عشق  دنیاییست

محمود لطفی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم:

عدم موجود گردد این محال است.......وجود از روی هستی لایزال است.

که یزدان ز ناچیز چیز آفرید. مقصود از کلمه ناچیز  یعنی کم ارزش  نه اینکه از هیچی معنی بشه.

(و ماشما را از آبی بی ارزش و ناچیز افریدیم.)و اینکه از بی ارزش و ناچیز  بشه خلق کرد هنر محسوب میشه.وگرنه نشون دادن گوهر (عنصر باارزش) که دیگه هنر نیست.

جهانی از عدم خنده داره.و غیر قابل فهم و درک.و فک میکنم عظمت آفریدگار زیرسوال میره که مثل شعبده بازها از تو کلاهش یدفه خرگوش دربیاره.

                          (خرد بهتر از هر چه ایزد بداد........ستایش خرد را به از راه داد)

محمود لطفی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایش خرد:

هشیوار دیوانه خواند ورا.......همان خویش بیگانه داند ورا

حقیقت بیماران اسکیزوفرنی

فکر کنم مشکل باورهای کور کورانه غلط ماست.

 

امیرحسین مناف زاده در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ:

البته شایان ذکره که شعر یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست از حکیم طوس نیست. از اسکندرنامه نظامی گنجوی.

دکتر صحافیان در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

خرم و سعادت‌مند آن دلی است که همیشه در پی نظربازی نباشد و به هر راهی که او را فراخواندند ناسنجیده نرود(نگاه به معشوق راه را نشانش دهد و در آن محو شود)
۲-آری بهتر است در لب شیرین یار دل نبندم، اما چگونه مگس پی شیرینی نباشد؟!(ایهام به نام‌های معشوق‌ها، شیرین و شکر اصفهانی)
۳- گمان نکن که سیاهی چشم عاشقم با اشک‌ها پاک می‌شود! نه این سیاهی انعکاس خال زیبای توست که پیوسته در چشمانم بازتاب می‌کند( گره خوردن دو نگاه و انعکاس دائم، میان خال و مردمک چشم این‌همانی آورده است)
۴- مهربانی از نسیم دلاویز صبا بیاموز و بوی خوشت را از من دریغ نکن! بدون این موهای خوش‌بو کارم سامان نمی‌گیرد( این بیت در خانلری نیست)
۵-ای دل! این‌چنین هرزه گرد و هرجایی نباش! که با این هنر (طنز) هیچ کاری جلو نمی‌رود( ادامه بیت اول، نگاه و پس از آن غرق شدن، سامان کار توست)
۶- آری، من مست روی زیبایش شده‌ام به چشم حقارت نگاهم نکن! آبروی شریعتت با این مستی از میان نمی‌رود!( این مستی شور رسیدن به خداست- خانلری: بپوش دامن عفوی به زلت من مست)
۷- من بی‌مایه هوس زیبارویی را کرده‌ام، در حالی‌که می‌دانم جز با طلا و نقره نمی‌توان دست در کمرش زد.
۸- ولی تو جامع خلق‌های نیکویی و وفاداری به دل همیشه عاشقم از ذهنت نمی‌رود( خانلری: وفا و عهد من از خاطرت مگر نرود)
۹- از من عاشق گنهکارتر نیست، همانند قلم که سیاهی مرکب از سرش زبانه می‌کشد( شکستن خویش، مقابل غرور زاهد)
۱۰-به تاج شاهی که چون شانه‌سر است راه دلم را نزن! من باز سفید شاهانه‌ام نه پرنده شکاری‌ای چون باشه که در پی طعمه ناچیز باشم(جایگاه باز سفید شرح شوق ص۲۶۲۷ :چاکران خود را تنبیه می‌کردند اگر در حالی که باز سفید در دست دارند آب دهان بیندازند یا حتی آب بخورند)
۱۱-شراب را اول به دست حافظ بده( هم سنخ حال خوشم یا به خاطر غم پیوسته عشق) به این شرط که حدیث باده‌خواری‌ام از مجلس بیرون نرود.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

پیوند به وبگاه بیرونی

نوید خسروانی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

آقای علی جهاندار این غزل را در افشاری به‌یاد مرحوم استاد شجریان برای اوّلین سالروز درگذشت ایشان خوانده است و در کانال تلگرامی‌اش می‌توانید پیدا کنید.

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۹ در پاسخ به شولیده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

مگر حوا در بهشت کنار حضرت آدم نبود؟!

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۵ در پاسخ به خاک دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

حضرت آدم بی خیالی را  طی نکرد و با توبه دوباره بهشت را به دست آورد. اگر بحث خلف و یا ناخلف بودن است باید در بقیه رفتارهای حضرت آدم هم خلف بودن خود را ثابت کرد اگر بحث فروختن به جویی هست باید  در توبه و گریه و زاری و برگشت به سمت خدا هم خلف بودن خود را هم اثبات کنیم و نه اینگونه راحت از رفتن به جهنم سخن برانیم
توبه آدم علیه السلام
آن هنگام که آدم و حوا از بهشت رانده شدند آدم آنقدر گریست که چشمانش به خون نشست، آری آدم علیه السلام مدت یکصد سال تمام در فراق بهشت گریست و گفت؛ خدایا از لغزشم درگذر و گناهم را ببخش، مرا به همان خانه ای که بیرون کردی داخل ساز، خداوند نیز توبه او را پذیرفت و فرمود؛گناهت را آمرزیدم و تو را دوباره به همان خانه اوّلت باز می گردانم
حضرت آدم آنقدر گریه کرد که او جزو پنج نفری قرار گرفت که در  تاریخ بسیار گریه کرده اند.
پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند
حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد
حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد
 حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد
فاطمه زهرا در فراق پدر و مصیبت های غصب خلافت انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…
 امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ در پاسخ به شورشی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

 سلام

هم جنسگرا بوده !!! جل الخالق با چه سند ومدرکی آخه

اشتیاق در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عاشقی که قصد کشتن معشوق بیمار را کرد:

عجب انسانهایی زندگی کردند عشق با آدم چه کار که نمی کنه. حتی اگر هم این داستان واقعی نباشه فهم و تصور عطار از عشق بسیار جای تامل داره. وقتی معشوق داره از دست میره موندن عاشق تو این دنیا چه فایده ای داره پس اکنون که به زودی قراره به دلیل بیماری بمیره، بهتره به دست من عاشق این اتفاق رقم بخوره تا من رو هم قصاص کنند که هم این دنیا به خاطرش جانم رو فدا کرده باشم هم اون دنیا به خاطرش در آتش جهنم بسوزم. چرا که عاشق فقط سوختن در راه معشوق براش مهمه خودش رو اصلا نمی بینه

علیرضا زمانیان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۷:

درود و ارادت

مصرع ۴ کلمه نتواند صحیح هست

خواهشمند است ویرایش فرمایید

سپاسگزارم 

زمانیان

حسن بردستانی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل شصتم - تَواتُر شنیدنِ گوش فعل رؤیت می‌کند:

سلام

اشداء علی الکفار رحماء بینهم

رضا کُماری در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۲ در پاسخ به علی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع:

درود 

اگر انسان خردمند باشد در می یابد که رفتن کسی که دست نشانده استعمار و استکبار بوده و به اعتراف خودش دست نشاندۀ دشمنان ایران تشریف داشته خوشحالی هم دارد.اکنون ملل آفریقایی هم این نکته را به فطانت در یافته اند و در نیجریه می بینیم آمریکاییان و فرانسویانی را که سالها بود برای چپاول معادن ارزشمندشان از جمله اورانیم، آب از لب و لوچه شان سرازیر بود با تیپایی بیرون کردند. البته انتظار نیست افراد بی خرد این نکته را دریابند!

صدای سخن عشق در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

حاشا به غیرتت. زیبا نواختی مولانای جان

دکان دین فروشی با ابزار های دینی رو فقط باید با همین الفاظ به مردم شناسوند و همچنین تخریبشون هم  کرد

دین فروشی از ابتدای خلقت بوده و هست و باید رسوا بشن

رضا شاهی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۱ در پاسخ به شمع سوخته دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

بله، درود بر لسان الغیب، به خصوص وقتی این سیاستمدار فال گرفت و حافظ صریحا بیان کرد:

خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل .... احسنت به این پیش‌گویی حضرت حافظ

 

 

 

 

Mahmood Shams در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۳ در پاسخ به روفیا دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

با سلام ، اشتباه شما در این که آن زمان را با حال مقایسه می کنید که دچار اشتباه شدید!! در آن زمان زنان در خانه بودند و سرگرم خانه داری نه تحصیل و اشتغال ! و زنان در صورت رفتن به بیرون از خانه برای خرید با همسر خود یا یک مراقب و نگهبان 

از منزل خارج می شدند نه تنهایی ، واژه #رقیب در شعر کهن بیشتر به این معنی یعنی مراقب و محافظ !!  و بیرون رفتن زنان به تنهایی ناپسند و نادرست بود چنان که در این زمان طالبان در آن زمان گیر کرده و مانده اند ! و در زمان حال در کشورهایی مثل امارات و خیلی از کشورهای دیگه در غرب و شرق زنان بدون همراه و پوشش مناسب مورد تعرض و تجاوز کلامی و رفتاری قرار می گیرند  و با چشم بد بهشون نگاه می کنند و نظر دارند،  مگر اینکه همراه یا همان مراقب مرد داشته باشند،  که خداروشکر در کشور ما بخصوص در افراد مؤمن و متدین واقعی چنین دیدگاه و نظری وجود ندارد و دیده نمی شود ،  و زنان آزادانه در جامعه به تحصیل و اشتغال و پیشرفت در آرامش با پوشش مناسب در حال فعالیت و زندگی هستند .

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۵ در پاسخ به عرفان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

راستی چرا آدم روضه رضوان را فروخت؟ شاید آدم واقعاً خود خدا را جستجو می کرد

۱
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۵۲۶۷