رضا از کرمان در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل ششم - پسر اتابک آمد خداوندگار فرمود:
بهار عزیزم سلام
در توضیح مطلب مورد پرسش شما با فهم ناقص خودم وبهره از تفسیر جناب کریم زمانی مطلب ذیل را خدمتت نوشتم شاید راهگشا باشد .
مساله وجود شر وخیر در عالم هستی پرسش همه نوع بشر بوده وخواهد بود که حال اگر خداوند حکیم و منشا خیر است پس نمیتواند مبدع شر وبدی باشد در این صورت حکیم نیست و هر مکتب به نوعی خواسته این مشکل را پاسخ دهد .بعضا مثل دو گانه پرستان (ثنویه)برای حدوث جهان دو مبدا قایل گشته اند اهریمن مبدا شر واهورا مبدا خیر و اهورا را از خلقت شرور مبرا کرده اند ولی در ادیان توحیدی که خداوند را خالق کل میدانند مساله وجود شر به این صورت توجیه گردیده که اساسا خداوند خالق نیکی وخیرات وزیبایی است و وبدی وشر نیاز به مبدع مستقلی ندارد بلکه مخلوق بالعرض اند وجنبه عدمی دارند یعنی مثلا سردی در اصل عدم وجود گرماست یا تاریکی زمانی وجود دارد که نور وجود نداشته باشد پس خیر وشر هردو وجود دارند ولی شر موضوعی عدمی است نسبت به خالق ولیکن برای مخلوق موضوعی وجودی است که وجود آن برای تکامل آدمی ضروری است مثل اینکه خیاط برای دوختن جامه نیاز به برش پارچه و حتی دور ریز بخشی از آن رادارد که این مطلب (بریدن ودور ریز کردن پارچه)امری تبعی وثانوی است که جهت دوخت جامه ای فاخر نیاز است وبه عبارت دیگر شر از آثار قضاست نه از خود قضا :
گفتمش : این کفر،مقضی نه قضاست
هست آثار قضا این کفر ،راست
پس قضا را خواجه از مقضی بدان
تا شکالت دفع گردد در قضا
حالا برسیم سر منظور مولانا ایشان نیز مثل سایر متألهان( خدا پرستان) شر را عدمی میداند وبهتر بگویم وجود شر عبارت از عدم الخیر است واین بدان معنا نیست که آدمی باید شر را توسعه دهد بلکه باید در جهت خیرات بکوشد ولی بدی وشر به عنوان طفیلی هستی ،وجود دارد .
در متن بالا شخصی از فراق گلایه دارد نظر مولانا این است که اتفاقی که باعث فراق میگردد از سوی خداوند محال است (نابا یاست) وهرچه آن اتفاق از سوی خدا بوده ودر منظر شما بد است ولی نسبت به خداوند نیک است ولی برای ما نه ،ومثال زندان ودار وقهر که استعاره از شر وخلعت ومال واملاک وسور وشادی که استعاره از خیر است را میآورد که وجود هردو برای تادیب وانظباط جامعه از منظر پادشاه خیر است ولی برای مردم شر است پس بخش کیفری وقضایی برای امنیت جامعه از نظر حکومت کمال است ولی از برای محکوم به کیفر شر وعیب ونقص است .
و ایشان هیچگاه توصیه به شر نکرده وتنها جهت تفهیم مطلب ، زناوپاکی، نماز وبی نمازی ، کفر و اسلام ،ودر نهایت شرک وتوحید را در مقابل هم آورده و هرگز شر را تایید نکرده .
شاد باشی عزیز
mbeyran در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۱:
این غزل مولانای جان به تنهایی برای رستگاری و رهنمون شدن به اعماق بیکران هستی کفایت می کند،هر کس به معنای واقعی این غزل پی برد و به کار بست ، بی گمان رستگار خواهد شد، و در آخر عرض کنم،فیلسوف مشهور آلمانی آرتور شوپنهاور کتاب قطوری دارد به اسم جهان همچون اراده و تصور که جناب مولانای جان آن را در یک بیت این غزل بیان کرده ،انجا که میگه ؛
تو مبین جهان زبیرون که جهان درون دیده است
چو دو دیده را ببستی زجهان جهان نماند
مجتبی بیرانوند
همیرضا در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ در پاسخ به مهدی حاجیصادقیان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
البته اینجا در مصرع دوم کلمهٔ «سگ» دلالت میکند که در مصرع اول «قطمیر» میبایست نام سگی باشد حالا یا سگ اصحاب کهف که در فرهنگنامهها اشاره شده یا نام سگ بلعم باعور (که در مصرع دوم به نام او اشاره شده: بلعام) که اینجا متناسبتر به نظر میرسد. بلعام یا همان بلعم باعور قدیسی بوده که عاقبت به خیر نشده و سقوط کرده است.
مهدی حاجیصادقیان در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
قطمیر. [ ق ِ ] (ع اِ) شکاف هسته ٔ خرما، و پوست آن ، و پوستک دانه ٔ خرما که میان دانه و خرما باشد، یا نکته ٔ سپید بر پشت دانه که خرما از وی روید./ دهخدا
در اینجا و برخی ابیات از همین شاعر و شعرای دیگر قطمیر به معنای بی نهایت حقیر و ناچیز به کار می رود.
آنکه بیرون خرابات به قطمیر و نقیر
چون در آید به خرابات به قنطار دهد/ سنایی غزنوی
زهیر در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۷ - چاره اندیشیدن آن ماهی نیمعاقل و خود را مرده کردن:
این بخش، بخش ۸۷ بود و ادامۀ بخش ۸۳.
زهیر در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۰ در پاسخ به محمد دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۵ - شخصی به وقت استنجا میگفت اللهم ارحنی رائحة الجنه به جای آنک اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین کی ورد استنجاست و ورد استنجا را به وقت استنشاق میگفت عزیزی بشنید و این را طاقت نداشت:
او چیزی ندیده، بلکه صدای دعای نفر اوّل را شنیده و با دقّتی که داشته، متوجّه بوده که در مستراح هست و در حال خواندن دعای استنشاق (یعنی شستن بینی)!😆
به همین خاطر بهش تذکّر داده.
زهیر در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۴ - سر خواندن وضو کننده اوراد وضو را:
دعای استنجاء: اللَّهُمّ حَصِّنْ فَرْجی و أعِفّهُ وَ اسْتُرْ عَوْرَتی و حَرّمنی عَلَی النّار
دعای استنشاق: اللَّهُمّ لا تُحَرِّمنی ریحَ طیّباتِ الجنّةِ وَ اجْعَلْنی مِمّن یَشُمُّ ریحَها وَ رَوحَها و رَیحانَها وَ طیبَها
برای دیدن متن دعاهای استنجاء و استنشاق و ترجمه و سایر جزئیاتش به این لینک مراجعه بفرمایین.
یزدانپناه عسکری در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۶ دربارهٔ غزالی » کیمیای سعادت » عنوان مسلمانی » عنوان دوم - در شناختن حق تعالی » فصل هشتم:
2- چون از تنزیه خود تنزیه وی بشناختی، سبحان الله بشناختی و چون از پادشاهی خود تفصیل پادشاهی وی بشناختی که همه اسباب وسایط مسخر وی اند، چون قلم در دست کاتب، معنی الحمدلله بشناختی که چون منعم جزوی نبود، حمد و شکر جز وی را نباشد و چون بشناختی که هیچ کس را از سر خویش فرمان نیست، لا اله الا الله بشناختی.
***
[مولانا - دیوان شمس - غزل 2530]
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری - که امشب مینویسد زی نویسد باز فردا ری
_
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره (غزل 2134)
***
[یزدانپناه عسکری]
اختصاص حمد به المثانی (تار و تاه رشته های نور اسماء الهی) به یکباره است.
اختصاص شکر به المثنی معطوف به نعمت های الهی جزء به جزء است .
یزدانپناه عسکری در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۵ - ۲ - النوبة الثانیة:
2- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً
***
[قرآن کریم]
أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ - ابراهیم 28
[یزدانپناه عسکری]
شکر، ذکر و به یاد آوردن نعمت، اقرار به حق منعم و حال جمیل در جایگاه قضای دَین است. و کفر فراموشی نعمت.
وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور - سبأ : 13
غلامحسین مرادی در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
تضمینی از غزل خواجه اهل راز بر گرفته از کتاب کلیات اشعار میرزا مآذون قشقایی (۱)
دیگر از سرگذشتهای مرحوم مآذون اینکه مشارآلیه را بامرحوم حاجی غلامرضا ابیوردی (کلانتر وقت طایفه ابیوردی ایل قشقایی)در تنگ تیر باغ مائین دسته سارقین مورد حمله وسرقت قرار داده آنچه همراه داشته اند به یغما میبرند
میرزا مآذون قشقایی واقعه را با تضمینی از این غزل حافظ به صورت قطعه زیر در می آورد
در ره زدند دزدان حاجی غلامرضا را
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
ما غافل از کمینگاه ناگاه خروش بر خاست
هات الصبوح هیو یا ایها السکارا
هی بر جناب حاجی ششپر زدند وگفتند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
کاین ضرب ششپر(۲) ما با قوت جوانی
در وجد وحالت آرد پیران پارسا را
حاجی بعین ذلت تفسیر و وعظ میکرد
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
گفتا به میر دزدان چشم مرا مبندید
باشد که باز بینم دیدار آشنا را
ناکنده زیر جامه حاجی به عجز گفتا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
رفتند رو به خورجین دیدند پول و گفتند
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
مال جناب حاجی دانی چه ذوق دارد
اشها لنا واهلا من قبله العذارا
برداشتند عمامه کردند عذرخواهی
کای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
۱_میرزا مآذون قشقایی بزرگترین ومعروفترین شاعر ایل قشقایی متولد ۱۲۴۶ه ق _ در ایل قشقایی ودرگذشته ۱۳۱۳ه ق _در شهر شیراز دیوان او به همت آقای شهباز شهبازی از چهره های فرهنگی ایل قشقایی در سال ۱۳۴۸گرد آوری ودر ۲۱۷ صفحه به چاپ رسیده وبارها تجدید چاپ شده
۲_ششپر نوعی چماق دستی با سر فلزی دارای شش لبه (مانند ته خمپاره)
امیر رحیمی در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مفتتح کتاب بر ترتیب ابن المقفع » بخش ۲۱ - طاعت ملوک و خدمت پادشاهان فاضلترین اعمال است:
«آزر آرشیو» را در گوگل سرچ کنید قطعات زیبایی از این کتاب را با تلفظ درست خوانده است همراه با متن خطی هم در جاهای دیگر
غلامحسین مرادی در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
البته حافظ در ابتدا چنین سروده که
اگر آن دخت قشقایی بدست ارد دل ما را
در مواجهه ی یهویی با یک دختر زیبا رویی از ایل قشقایی
وبعدها در گذر زمان دخت قشقایی جای خود را به ترک شیرازی داده
علیرضا صابر در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ در پاسخ به علی قبادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
دوست عزیزم، بنده به طور بسیار کوتاه و خلاصه پاسخ رو در جواب خانوم روفیای عزیز گفتم... فقط این رو بدونین که مرگی وجود نداره، بلکه تراکم ها رو یکی پس از دیگری رد خواهیم کرد...البته اگر شما بتونی هر تراکم، به حقیقت اون تراکم دست پیدا کنی وگرنه اگر دست پیدا نکنی،،دوباره به همون تراکم برمیگردی... مولانا و عطار از جمله افرادی بودن که تا تراکم ۷ رو سیر کردن...
علیرضا صابر در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۰ در پاسخ به ایزدجو دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
دوست خوبم، علم بسیار عالیه قبول...برای کشف هزاران مساله علم عالیه و میشه ازش کمک گرفت، اما اما، برای چنین مواروی مثل مرگ،خدا و... علم تا یه جایی خوبه ولی کافی نیست...از یه جایی به بعد، به درک،شهود و ادارک خارق العاده نیاز دارین تا کشف حقیقت کنین... اگر مبنای شناختتون رو در این زمین ها، علم قرار بدین، هرگز به حقیقت نخواهید رسید🌹
علیرضا صابر در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۸ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
درود دوست عزیزم...مولانا حدس نزده، بلکه با چشمای خودش دیده(البته نه چشم مادی)... ۷ تا تراکم وجود داره، مولانا داره به ۷ تراکم اشاره میکنه...تراکم اول که همون ذرات هستن، تراکم دوم که گیاهان و درختان و تراکم سوم که همین تراکمیه که ما در اون زندگی میکنیم و بهش میگیم دنیا...عطار تا تراکم هفت رفته بود(۷ شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم)... بعد از مرگ هم کار ما پایان نمیپذیره دوست خوبم، بلکه به یک تراکم بالاتر میریم...تا زمانی که به تراکم هفتم برسیم و در وجود خدا حل شیم...
زهیر در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۴ - رقعهٔ دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعهٔ اوّل نیافت:
در تأیید پنج بیت آخر به این حدیثها توجه بفرمایین:
۱- امام علی علیه السّلام: لَیسَ الْعِلْمُ فی السَّماءِ فَینْزِلَ إلَیکمْ، وَ لا فی تُخومِ الارْضِ فَیخْرُجَ لَکمْ؛ وَ لَکنَّ الْعِلْمَ مَجْبولٌ فی قُلوبِکمْ تَأَدَّبُوا بِآدابِ الرّوحانیینَ یظْهَرْ لَکم.
ترجمه: علم در آسمان نیست که بر شما نازل شود و نه در زمین تا استخراج شود، بلکه علم خو گرفته در قلبهایتان است، مؤدّب به آداب روحانی شوید تا برایتان ظاهر شود.
سند حدیث: الحقائق فی محاسن الاخلاق
۲- رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ یَنَابِیعُ اَلْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شده که حضرت فرمودند: هیچ بندهای خود را چهل صبح برای خدای عزّ و جلّ خالص نکرد، مگر آنکه چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری شد.
سند حدیث: عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد۲، صفحه ۶۹
as در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۲ در پاسخ به حسین دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
مشکلات قافیه در شاعران بزرگ هم وجود دارد و اصلا مسئله قابل توجهی نیست
مثلا این شعر از حافظ:
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
در اینجا "تا به" با "خراب" قافیه گرفته شده که از لحاظ قافیه ایراد دارد
ولی نکته اینجاست که این مسائل اهمیت چندانی ندارند
کسی نمیتواند بگوید که این شعر حافظ شعر ضعیفی است چون ایراد قافیه دارد زیرا قوت اشعار حافظ به قافیه و وزن و ... نیست
fatemeh masoomi در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند:
تو ما را نیک کن تا نیک مانیم
زهیر در ۲ سال قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸:
سادس یعنی ششم.
۳ احتمال دربارۀ معنیِ این شعر مطرح هست.
اگر شنبۀ سادس را به معنیِ «ششمین شنبۀ ماه» معنی کنیم، غلط است چرا که یک ماه هرگز نمیتواند ۶ تا شنبه داشته باشد. (حداکثر در بعضی از ماهها ۵ روزِ شنبه در یک ماه واقع میشود)
اگر اینطور معنی کنیم که ششمین شنبۀ سال ۷۶۰ منظور بوده، باز هم ممکن نیست، چون ماه ذیالحجه آخرین ماهِ قمریست و ششمین شنبۀ سال، محال است درین ماه قرار بگیرد.
پس تنها راه این است که معنی، اینگونه باشد: شنبه، ششم ذیالحجۀ سال ۷۶۰.
ولی ششم ذیالحجۀ سال ۷۶۰، در قسمت «تبدیل تاریخ» در اپلیکیشن باد صبا بررسی شد و نتیجه این بود که این روز، چهارشنبه بوده.
تکلیف چیه؟ شاید نکتۀ خاصی درین شعر درج هست که من سر در نمیارم. 🙎
البته روزهای سال قمری، پس و پیش میشن، ولی بین شنبه و چهارشنبه از یه طرف ۳ روز فاصله شده (یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه) و از طرف دیگه ۲ روز (پنجشنبه، جمعه) و این اختلاف قابل چشمپوشی نیست.
ح.ا.ا ا.ا.ه در ۲ سال قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۴: