ه طالبی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت
تو خواه جهان هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیهالسلام:
نکته دیگری که در این داستان مشهود است اینست که انسان در طولِ زمان چه پیشرفتی کرده است.
ابراهیم که یکی از پنج پیامبر بزرگ خداست, پیرمردِ سالخورده ایی را که خود با زور برایِ دلِ خودش به خانه دعوت کرده و سرِ سفره نشانده را بخاطرِ نگفتن یک بسم الله با خواری و خفت آنهم جلو جمعِِ زیادی (رقیبان و همگنان) از خانه یِ خود بیرون می کند!
و یا حضرتِ موسی که یک چوپان مفلوک را برای چگونه دعا کردن و خواندن خدا مورد اهانت و توهین قرار میدهد.
اینان که برگزیدگانِ خدا بودند اینطور رفتار می کردند وای به حالِ مردم عادی!
واقعا ما خیلی خوشانس هستیم که در زمانی به دنیا آمده ایم که بشر فهم و شعورش تکامل یافته است.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲ - گفتار اندر نواخت ضعیفان:
مشو تا توانی زِ رحمت بَری/ که رحمت بَرندَت چو رحمت بری
رحمت: مهربانی کردن, دلسوزی و شفقت کردن
بری: بیزاری, دست کشیدن
هیچگاه از مهربانی کردن و نیکی کردن به دیگران خسته و بیزار نشو
که رحمت برَندَت چو رحمت بری
که رحمت برندت: که با تو مهربانی و خوشرفتار خواهد شد
چو رحمت بری: هنگامی به رحمت خدا بروی, وقتی که بمیری
کاوه ملک زاده در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:
در بیت هفتم به جای
روزه بگشا خوش خوش کان غره عید آمد
«روزه ات همه بگشا ، به به که غذا آمد »
هم دیده ام
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۰۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیهالسلام:
من نمی دانم چرا سعدی تعمدا سعی در آتش پرست نشان دادن ایرانیان باستان و زرتشتیان دارد?!
- که نشنیدم از پیرِ آذرپرست(آتش پرست)
- که گبر(زرتشتی) است پیرِ تبه بوده حال
- که منکر (زرتشتی) بُوَد پیشِ پاکان (خداپرستان) پلید (نجس)
- گر او می بَرَد پیشِ آتش سجود
تهمت و توهینی که سعدی, مولانا و بعضا نظامی گنجوی گاه و بیگاه به زرتشتیان وارد می کنند چندش آور و غیرقابل قبول است. ولی برعکس حافظ و فردوسی تلاش بسیار در نشان دادن و ارزش نهادن به دینِ باستان ایران دارند.
کاش اساتیدِ عظامِ حاضر در اینجا , اظهارِ فضل می کردند!
سپاسگزارم
Mahyar۳۱۱۸ Hashemi در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۸ در پاسخ به آزادبخت دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد:
سلام
شعر بسیار خوبی در مکتوب گذاشتید ...ابتدا اندیشیدم از خود جناب منوچهری است ...چون شبیه آن است اما با اشارات فرا تاریخ دانستم که از نیست...از کیست؟ از خودتان؟ اگر چنین است معنی بعضی کلمات را از شما بپرسم
Mahyar۳۱۱۸ Hashemi در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد:
باشد که زان میانه یکی کارگر شود....اگر منوچهری همین یک شعر را گفته بود چه باک ...همین یکی که کارگر شده ... حداقل بر دل حقیر...از نوجوانی عاشق تشبیهات این قصیده ام...
Mahyar۳۱۱۸ Hashemi در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد:
حقیر زیاد مطالب را نخواندم...نظر خود را می گویم ...یکی از بهترین قصاید پارسی ...چه قصیده ای ...چه میزان تشبیهات بدیع ...چه میزان کلمات دارای ایهام...دانستن معنی کلمات همین یک قصیده بسیار بر دامنه لغات انسان می افزاید ...مثلا کلمه باب زن به معنی کباب شده ...که هنوز هم از هند تا ترکیه مصطلح است ...یا بزاید کودکی بلغاری آن زن ...تصور مردمان آن روزگار از مردم بلغار ...بالکان...که سپیدروی و سیه موی بودند ...عجب شعری ...در مدح هرکه هست باشد ...دم شاعر گرم و سرش خوش باد...
امیرحسین در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۳:
روحت شاد سعدی...
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۸ در پاسخ به کبری پورحسن خیاوی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲ - گفتار اندر نواخت ضعیفان:
درست است که تیغِ روزگار اون رو از پای درآورده است ولی غلاف نشده و همچنان بیرون است و هرلحظه ممکن است که تو را نیز از پای درآورد!
محمد سالاری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۶۵ - باز آمدن به سر داستان عالمافروز با سام:
انتساب سامنامه به خواجوی کرمانی، محل شک است. رضا غفوری در مقالهای با عنوان سندی نو یافته دربارة سرایندة سامنامه، این اثر را از آن شاعری گمنام، به نام خواجوی شاهنامهخوان کراتی که در قرن دهم میزیسته، میداند.
فرشته فرشته در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۵:
اگرچه گوی سرو بالا بود. جوانی کند پیر کانا بود
درود
معنی این بیت چیه؟
حبیب سعادت در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۷:
حضرت مولانا شب و مقام شب را به زیباترین شکل توصیف کرده است. شب زمانی ست که غوغا های روز تمام شده درگیریهای مادی و ذهنی فروکش کرده و تاریکی شب حجابی بر زرق و برق دنیا کشیده و در این آرامشی که ایجاد شده فرصتی ست که با خود و خدای خلوت کنیم و با حضرت حق به راز و نیاز بنشینیم و در این خلوت سرا که تجلی خداوند به بهترین و وسیعترین شکل ممکن که همانا درخشش کواکب و ستارگان است و عظمت هستی خود را نمایان میکند به عبادت و ستایش معشوق بپردازیم
حمید پاکدل در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:
الحق که مولانا در ایران و جهان نظیر ندارد. شاید فقط نزدیک ترین شاعر به او از لحاظ قدرت بلاغت ادبی خاقانی باشد.
تا برده ای دل را گرو شد کشت جانم در درو اول تو ای دردا برو آخر تو درمانا بیا
بیت بسیار زیبایی است و در واقع یک شاه بیت است.
گرو بردن کنایه است و مولانا میگوید شمس دلم را از من گرفته است و عاشق او شده ام بعد میگوید تمام آنچه که در جانم داشتم آماده استفاده است. اول از همه آنچه را که سبب ناراحتی من است دور بریز و در آخر به سوی من بیا گرو و درو جنس ناقص دارد کشت جان تشببه است اول و آخر تضاد درد و درمان تضاد
سفید در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:
ز خاکستر صدای رفته میجوید سپند ما...
سفید در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:
چقدر این شعر ناب بود...
جهان توفان رنگ و دل همان مشتاق بیرنگی...
چه سازد جلوه با آیینهی مشکلپسند ما
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۴ در پاسخ به نادری دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل:
مثلا شما فکر می کنی حافظ شناخته شده است?!
از ۱۰۰ نفر بپرس که تعداد غزل هایِ حافظ چندتاست? ببین چند نفر جواب می دهند! چند نفر دیوان حافظ رو ورق زده اند?! حالا چه برسه به خواندن و درک معانیِ آن!
محمد سالاری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح فخرالملک:
در بیت 51، قصیر صحیح است.
به نظر میرسد این مصرع باید به این ترتیب تصحیح شود: جرم هفت اختر قیصر و قصر نه گرد و نه قصیر
مصرع اول در بیت 53 باید به این ترتیب تصحیح شود: سیر کلکت را متابع هم ملوک و هم صدور
محمد رضا نظام در ۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴:
سلام
لطفا یکی این بیت را معنی کند علی الخصوص مصرع دوم را :( تا چو آنی به سر و چشم منت بنشاند )
جعفری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۱ در پاسخ به الیوت الدرسون دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴: