امیرالملک در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - فیالحکمة:
برو جان پدر تن در مشیت ده که دیر افتد
ز یاجوج تمنی رخنه در سد ولوشینا
یاجوج و ماجوج کوشیدند تا به بازوی زور و آرزو سد سکندر را فرو بشکنند اما عاجز ماندند. یاجوج تمنی اضافه تشبیهی است که بدین واقعه اشارت می کند و سد وَ لَو شِینا نیز اضافه تشبیهی است که مشیت حق تعالی را به سدی تشبیه کرده، ناشکستنی.
مجتبی رضایی بزرگمهر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » صد میدان » بِسْمِ اللّه الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ:
اضافه میکنم قبل هر توبه، شکری نیز باید افزود.
مجتبی رضایی بزرگمهر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » صد میدان » بِسْمِ اللّه الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ:
با توجه به پاراگراف شماره ۱۰، در هر حالتی توبه اصل اول در شروع هر منزل و در آخر هر منزل است، من فکر میکنم توبه اول هر منزل بهر قصور است و توبه آخر هر منزل بهر عجب و خودپسندی.
امیرالملک در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - فیالحکمة:
مضمون این شعر یا هر گفتاری از قدما را در مورد مشیت الهی با دون-همتی نباید خلط کرد. یعنی بشر تن به قضا در می دهد ولی نباید همتش را از عالی ترین مراتب دریغ دارد.
نسیم بهاری در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۲ در پاسخ به علي عباسي دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱:
بسیار ممنون از نقل قولتان. در کتاب سبک شناسی شعر دکتر شمیسا ص 223 اشاره کوچکی به این موضوع شده و من گیج و سردرگم بودم تا اینکه مطلب شما رو خواندم و موضوع بر من روشن شد.
عماد جان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۸ در پاسخ به سیدرضا موسوی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:
در بیت اول، به لحاظ معنایی "به تیغم گر کشد" و در مصرع بعد "و گر تیرم زنی" به ذهن درست تر میآید. چون کماندار مخاطب حافظ است و نه شمشیرزن یا تیغ زن. در اشعار حافظ میان این دو تفاوت چشمگیری وجود دارد. بیت دوم را که در پیاش آمده ملاحظه کنید.
ماهی آزاد در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:
مفهوم ابیات مورد علاقه
خدایا تو روح و جان و همۀ هستیام هستی و من به دنیا و متعلقاتاش هیچ کاری ندارم.
از عشقت در یک لحظه از خود بی خود میشوم و در لحظه دیگر مانند کباب در عشق تو میسوزم تا به کمال پختگی و وصالت برسم، من با گردش روزگار کاری ندارم.
خدایا از وصال تو مستم و هیچ اشتیاقی به خلق ندارم.وقتی صید خداوند شده ام از افکار و ذهن و بدن رهایی پیدا کردم.تیر و کمان به چه درد من می خورد.
(تیر و کمان در ابیات مولانا اشاره به فکر و بدن دارد).
وقتی من سر هستی را زمین نهادم تسلیم خداوند شدم (سر نهادن =تسلیم شدن) پس چرا باید بار سنگین این عالم صورت را مثل یه کوه را بدوش بکشم.
گرگ درون در لباس شبان و( نگهبان) میخواهد مرا بنده خودش کند حالادیگر متوجه شده ام که او شبان نیست و گرگ درون است که در لباس شبان میخواهد به من امر کند پس چرا من ناز نفس سرکش یا گرگ درون را بکشم و از او پیروی کنم.
خدایا ذره ای با تو بزرگ و تبدیل به جهانی میشود، و هر قطره با نیروی توست که تبدیل به انسان یا جانی قدرتمند میشود وقتی همه چیز از تو هویدا و آشکار میشود، نام و نشان به چه کارم می آید.
من به رنج و درد تمرکز و توجه نمیکنم تنها به خداوند و آنهایی نگاه میکنم که عاشقانه نگرانم هستند که از تاریکی و رنج به سمت انسانیت و آگاهی و نور قدم بردارم.
(صد نگران اشاره به هوشیاری الهی در درون هر شخص و خداوند و یا پیامبران ..)
غم عشق، لطف است از غم عشق به خداوند شادم ، من از این معشوق، امنیت و گشایش در کار را میخواهم.
ای عشق یا ای خداوند چه قدر زیبا و در دسترس
هستی، چه شاد است آن کسی که در وجود او باشی(تو را در وجودش زندگی میکند).
و چه روشن است آن چشمی که تو را می بیند.
اسماء جوان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود:
ای زبان تو بس زیانی مر مرا چون تویی گویا بگویم من تو را. ای زبان هم آتش و هم خرمنی. چند این آتش در این خرمن زنی. در نهان جان از تو افغان میکند. گر چه هر چه گوئیش آن میکند. ای زبان هم گنج بی پایان تویی. ای زبان هم رنج بی درمان تویی. هم صفیر و خدعهٔ مرغان تویی. هم انیس وحشت هجران تویی. این زبان هم سنگ و هم آتش وشست. وانچه بجهد از زبان چون آتش است. سنگ و آن را مزن بر هم گزاف. گه ز روی نقل و گه از روی لاف. زانکه تاریک است و هر سو پنبه زار. در میان پنبه چون باشد شرار.
اسماء جوان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:
من نمیدانم. آیا خدا ترس داشت از اینکه نام علی و یازده فرزندش را در قرآن بیاورد و این موضوع بسیار مهم را که به زعم شیعه نتیجهٔ تمام رسالت انبیا هست مفصل و شفاف برای مردم توضیح بده؟ البته در چند دههٔ اخیر این مهم بر مردمبه خوبی روشن شده و به خیلی از جعلیات و خرافه ها پی برده اند.اما افسوس که فضا و محیطی مستعد برای اظهار نظر و گفتگو پیرامون این موضوعات فراهم نیست.
دچار .... در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۰ در پاسخ به رامین.ک دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:
دقیقا همینطوره. و باتوجه به اینکه این یکی از ترانه های مشهور بانو هایده است. دور ازذهن است که گمان کنیم این خطا سهوا رخ داده. امیدوارم که عمدی درکار نبوده و نام این خواننده ی محبوب رو به توضیحات اضافه کنند
دچار .... در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:
درود بر اهل دلان
گله ای دارم از سرای داران گنجور
بانو "هایده"خواننده ی محبوب ایرانی هم این غزل رو به زیبایی و درنهایت هنرمندی بازخوانی کرده اند . لطفا ادای دین بفرمایید و به توضیحات درکنار دیگر خوانندگان ، نامشان را اضافه کنید.
اسماء جوان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل:
ای کاش عامقان منت میگذاشتند و برامون عمق یابی میکردند.انگار ما را به خود وا گذاشته اند .وای بر ما . ما ز یاران چشم یاری. داشتیم .(آیا) خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم؟.
اسماء جوان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس:
اگر یاد ده مارا سخنهای رقیق باشه درست تر به نظر میرسه چون رقیق یعنی رقت قلب . یعنی سخنهای رقیقی به من یاد بده که اگر آن سخنها را به تو بگم دلت به رحم بیاد و بر من ترحم کنی که من سخت نیازمند ترحم یا رحمت تو هستم.
امیرالملک در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۱ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - ایضا در مدح سلطان سنجر:
کافیست قصیده دیگر انوری با مطلعِ
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
را بخوانید که وجهی دیگر از رابطه شاه و شاعر را دریابیم. آنجا پسر خوانده سنجر را نوعی منجی خوانده و هیچ نفاقی در شعر احساس نمیشود. در مورد خیلی از اشعار انوری وضعی از سپیدکاری (دو رویی) را نمیبینم.
البته در کار خیلی شاعران مادح این نفاق هست چنانکه رابطه متنبی و ممدوحش کافور پر از دورویی بود و در آخر هم به هجو کافور ختم شد. ولی رابطه او با صیف الدوله بسیار عمیق و پر شفقت بود.
بهمن قره داغی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد؟
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
مصرع دوم نیاز به علامت پرسشی دارد
حبیب شاکر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:
سلام بر همراهان همدل
چون نامده با رفته نه در دسترس است
فریاد مکن بسته ره پیش و پس است
دریاب تو حال و عمر بر باد مده
"در خانه اگر کس است یک حرف بس است "
سپاس از دوستان عزیز
بیمارستان.
علی فراهانی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۷ در پاسخ به عابد دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:
عالی بود
علی فراهانی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۳ در پاسخ به عابد دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
سلام دوست گرامی عالی بود
فرید شهابی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸:
با درود
این شعر زیبا رو زنده یاد استاد محمدّرضا شجریان در یک شاخل گل برنامه شماره 418 با همراهی سه تار زنده یاد احمد عبادی در دستگاه همایون اجرا کرده اند
جهن یزداد در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۰: