گنجور

حاشیه‌ها

مسافر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 980 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

aparat

parvizshahbazi

کوروش در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۶ - در منع تقلید:

آنچه بینی کزو شکم برود

 

این نگه کن که: روح هم برود

 

شکم برود یعنی چی ؟

 

 

کوروش در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:

شهوت ناری به راندن کم نشد

 

او بماندن کم شود بی هیچ بد

 

منظور از بی هیچ بد چیه ؟

 

 

کوروش در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۱ در پاسخ به سیدمهدی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:

عالی بود با سپاس ❤❤❤

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است:

هرکسی روی به کسی آورده است و ...

سطر ۱۲ از بند سوم:

« خدو زده‌اند » درست است یعنی شمشیر زده‌اند، جنگیده‌اند.

Khishtan Kh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:

بربستن بار خوش نباشد 

رفتن ز دیار خوش نباشد 

رفتی ز بر و غافل از آنی 

دور از بر یار خوش نباشد 

دل خوش چو کنم با خیالت؟

نشکسته انار خوش نباشد

زین بیش چو برم گاه به تباهی؟

دایم انتظار خوش نباشد

حالی که شود خزان بهاران 

دردا  بچو پار خوش نباشد

عمر دو سه چند روزه مارا 

با جان فگار خوش نباشد 

زینهار رخ مه، در انزوا شد 

غفلت شب تار خوش نباشد 

آنجا که ترا نخوانده است کس

پایت مگذار خوش نباشد

راهی که همه پر از نشیب است

بر کام سوار خوش نباشد 

خاکی که ز ریشه شورزار است

بهر کشتُ کار خوش نباشد

بر او که ترا نخواست از دل 

بستن دل زار خوش نباشد 

بر وی که ز لب شل اختیار است

فاشی اسرار خوش نباشد 

وآنی که ز رنج بی نسیب است

بهر غمگسار خوش نباشد

در غیره مبین گوهر یاری 

رفاقت مار خوش نباشد  

در گوش عجب النطفه لافهم 

پند بی شمار خوش نباشد

هرجا قلم و صفحه محیاست

جز وصف نگار خوش نباشد

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است:

« آخر من تا این حد دل دارم »

یعنی به حدی دل من قوی است. آنچیزی که گفته‌اند درون چون کوه.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۵ در پاسخ به علیرضا ابوالحسنی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

همان بانگ نای خوش سمر درست است

دلیل نمی شود که اگر چیزی به مذاق من خوش آمد، بر سخن مولانا بار کنم

نای حرف می زند، زمزمه می کند و سمر به همین معنی است یعنی سخن گفتن در گوشی شبانه

 

به یُمن همت حافظ امید  هست که باز

أری أُسامر لیلی بلیلة القمر

ببینم که با لیلا در شب مهتاب، در گوشی نجوا می کنم

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری می‌کند:

دل گفت مرا تخته غلط می‌خوانی       من لازم خدمتم تو سرگردانی

ملازم صحیح‌تر به نظر می‌رسد بجای لازم. ملازم یعنی خدمتکار پیوسته همراه.

در چند سطر بالاتر ( ملازم ) آمده است.

مهرداد نصر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

نظر آقای فرهاد صحیح است مصرع سوم و چهارم در ادامه همدیگر هستند ، کلمه( بحر ) و( دُر ) در مصراع سوم و چهارم آرایه جناس هستند و دلیل بر این مدعا. 

عبدالرضا ناظمی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:

(1). یعنی بر پشت، به پشت بخوابم. زیرا «ستان یعنی به پشت بازافتاده. حکیم انوری گوید:
از زلزله حمله چنان خاک بجنبدکاز هم نشناسند نگون را وستان را» (مجمع الفرس محمد قاسم کاشانی)
در لغت فرس اسدی نیز آمده: به پشت باز خفته را ستان خوانند. رودکی گفت:
«یاد کن زیرت اندرون تن شوی‌تو برو خوار خوابنیده ستان» ص 142 در فرهنگ جهانگیری هم آمده: «ستان با اول مکسور چهار معنی دارد: اول به پشت خوابیده را گویند.» در هرحال ستان در مقابل به‌رو خوابیده است که امروز عوام دمرو و به صورت صحیحتر دیمرو) گویند. چه دیم به معنای صورت است. در جهانگیری آمد: «دیم با یای معروف دو معنی دارد اول روی باشد ...» 

فرزند در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۳:

چرا آراستن سپه را به چشم خروس تشبیه کرده؟ 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر می‌گفتیم داعیه‌ای بود عظیم:

از تصحیح فروزانفر این بند به اینصورت آمده:

معتزله می‌گویند که خالق افعال بنده است، و هر فعلی که ازو صادر می‌شود بنده خالق آن فعل است . نشاید که چنین باشد . زیرا که آن فعلی که ازو صادر می‌شود یا بواسطهٔ این آلت است که دارد مثل عقل و روح و قوتّ و جسم ، یا بی‌واسطه . نشاید که او خالق افعال باشد به واسطه‌ی اینها، زیراکه او قادر نیست بر جمعیت اینها. پس او خالق افعال نباشد به واسطه‌ی آن آلت چون آلت محکوم او نیست، و نشاید که بی این آلت خالق فعل باشد. زیرا محال است که بی‌آن آلت ازو فعلی آید. پس علی‌الاطلاق دانستیم که خالق افعال حق است نه بنده.

یوسف شریفی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

بده ساقی آن می که حال آورد 

اول مصراع اول باید با بده آغاز میشد.

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر می‌گفتیم داعیه‌ای بود عظیم:

ز دزدی صاع آوریده خبر
بدین داستان من شدم چون شرر

شمسی ( یوسف و زلیخا )

آرام نوبری نیا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:

با سلام و درود فراوان،

در کتاب «دیوان صائب تبریزی مطابق نسخه دوجلدی ۱۰۷۲ ه.ق. به خط صائب ( از مجموعه شخصی) میرزا صائب تبریزی، علامه شبلی نعمانی - انتشارات نگاه تهران ۱۳۷۴»

بیت آخر مصرع اول چنین آمده است:

«نیست کاری به بد و نیک جهانم صائب»

به نظر میرسد با توجه به بیت قبلی :

«راست کیشم، به نشان میرسد آخر تیرم

خودحسابم، چه غم از روز حساب است مرا؟»

 «بد و نیک» نسبت به عبارت «دورویان» صحیح و معقول به نظر میرسد، چراکه عبارتهای «راست کیشم» و «خودحسابم» کنایه از وجدان بیدار است که در این صورت بد و خوب ظاهری و تکلیفی منتفی و به نوعی مستتر در وجدان است.

در ضمن استفاده از عبارت «دورویان» کنایه از نوعی گله و شکایت از غیر خود است در صورتی که استاد صائب در این غزل کلیدهایی را برای خودسازی و شکوفایی وجدان آگاه ارائه داده است که عبارت فوق نوعی تضاد معنایی نسبت به معنی کلی غزل پیدا میکند، برای مثال در بیت چهار:

«نیست بی سوختگان شور مرا چون آتش

می ز خونابه دلهای کباب است مرا»

که اشاره به اثر توجه به انسانهای وارسته برای سلوک هرچه خالصتر سالکین راه حق دارد.

 

شاد و پیروز باشید

دوستدار ادبیات پارسی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

بسیار زیبا بود. کاش می شد معنی ابیات سخت رو هم می نوشتید. سپاس از شما

محمد بیژن در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۸ - عشق وطن:

کوروش یغمایی در ترانه وطن ، قبل از این شعر میخواند:

مدفون منم که در غم خاک وطن مدام گریه ام 
چنانکه اب ، دل سنگ میکنم

 

هر جا گشتم نتونستم شاعرش پیدا کنم ، احتمالا همین میرزاده عشقی باشه

محمد بیژن در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲:

کوروش یغمایی در کنسرتش ، در ترانه وطن ، این شعر را خوانده است.

مهدی هزاران در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:

با سلام و عرض ادب

لطفا دیدگاه و برداشت ادبی خودتون رو بنویسید نه نظرات شخصی و سلیقه ای

 

۱
۶۷۱
۶۷۲
۶۷۳
۶۷۴
۶۷۵
۵۴۶۲