ایمان کیانی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:
-آمد برِ من
-که؟
-یار
-کی؟
-وقت سحر
-ترسنده
-ز که؟
-ز خصم
-خصمش که؟
-پدر
-دادمْش دو بوسه
-بر کجا؟
-بر لب تر
-لب بد؟
-نه
-چه بد؟
-عقیق
-چون بد؟
-چو شکر
مجتبی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - کمان قضا:
چه بیت زیباییست این بیت :« رفت سودی کند، زیان طلبید ** خواست بر تن فزاید، از جان کاست»
گِردَکان => گردو
مجتبی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - کاروان چمن:
سلام؛
اگر خطانکنم، وزن این شعر «فاعلاتن، فعلاتن، فعلن» میباشد.
تشکر.
علی محمّدی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۶ در پاسخ به Hamishe bidar دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:
عتیبة یعنی سرزنش
و عتیب ممال عتاب است
ممال - [مُ] (ع ص) اماله کرده شده، یعنی الف را یاء و فتحه را کسره خوانده. (ناظم الاطباء). کلمه ای که در آن صورت «آ» به «ای» تبدیل شده باشد، چون: حجیب، کتیب و رکیب که ممال حجاب، کتاب و رکاب است.
مذمت در مقابل محمدت
محمدت - [مَ مَ دَ / مَ مِ دَ] (ع اِ) ستایش و مدح و ثنا و ذکر خیر و نیک نامی. (ناظم الاطباء). محمده. آنچه بدان ستوده و مدح شوند. ج، محامد.
تأدیب و تأدیت
عتاب و خطاب
عتابة و خطابة
عتیب و خطیب
عتیبت و خطیبت
بهرام هزارشاهین در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۹ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۸ - به پا خاستن فریدون در برابر ضحاک:
سپاس بسیار، آیا معنی واژه گنگ را هم میدانید؟ در نسخههایی «گنگ دژ هودج» آمده و جاهایی دیگر «کنگ دز هوخت» که در شعر صفحه بعد آمدهاند ولی هیچکس پاسخ روشنی نداده! اصلا معنای این ترکیب چیست؟
بهرام هزارشاهین در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۲ در پاسخ به عدنان العصفور دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۹ - سفر فریدون و سپاهش از اروندرود تا بیتالمقدس پایتخت ضحاک:
بسیار خوب ولی معنای واژه گنگ چیست؟ کنگ یا گنگ؟
د در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۷:
در مصرع دوم بیت یکی مانده به آخر، هرچند در دیوان چاپی هم چنین است، ظاهراً «و» زائد است و شاید صحیحش این باشد: «بر دل نهاده، هدیهٔ خواهر همی برم»
عبدالرضا فارسی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۹:
بدو گفت رو به آرزو گیر جای
علیرضا بدیع در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن:
در بیت 19 آتشی درست است نه آشتی
احمد شامی نژاد در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۲ در پاسخ به عبدالله دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۴ - گفتار اندر احسان با نیک و بد:
مرحبا احسنت اکثر اخوندها مصداق بارز همین سخن گوهرین سعدی هستند
وحید در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ در پاسخ به محمدجواد نوری دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶:
منظور جناب سعدی این هست که کارگزاری درخورد خردمند نیست بلکه جایگاه خردمند،پادشاهی و سروریست
حبیب شاکر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:
سلام بر همراهان
دنیا همه رنج و درد و سوز است و گداز
مردان همه در نیاز و نامرد به ناز
گر میل خودم بود بدین دردستان
پا کی بنهادمی، که برگردم باز؟
تشکر از یاران
سیدمحمدحسین میرفخرائی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:
ضمناً به نظر میرسد جهت حفظ صحت وزن، مصرع آخر را باید چنین خواند:
عالَم بِگِرِفت، اَللَّهْ اَکبَر
سیدمحمدحسین میرفخرائی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:
این غزل را افلاکی در مناقب العارفین در پی دو حدیث نبوی میآورد که بنابه نقل او، مولانا آنها را برای اصحاب خود شرح میکرده است:
ما رَأَیتُ ٱللّهَ إلّا بِلِباسٍ أَحمَر
و
ما رَأیتُ رَبّی إلّا وَفی حُلَّةٍ حَمراء
هر دو حدیث ــکه البته بنده در مجامع حدیثی اثری از آنها نیافتمــ کموبیش چنین معنایی دارند: «خدا را تنها با جامهای سرخ دیدم.»
aksvare در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۲:
درود دوباره
در رج دوم «چون سایه زلف تو» درست است. برای این دیدگاه خود چند دلیل دارم.
(به نسخهای برای استناد دسترسی ندارم، اما با بررسی وزن و آهنگ ابیات و معانی شان میتوان به این نتیجه رسید)
«۱»
خوش آنکه تو
چون سایه ز ُ
نخستین دلیل که میتوان پذیرفت «در سجده فتم» نادرست است.
«۲»
شاعر در بیت پنجم، از به خاک کشیده شدن «آن زلف» سخن میگوید.
بهرهگیری از واژه «آن» تنها در حالتی معنا و جایگاه درستی پیدا میکند که پیشتر، درباره «زلف» سخنی به میان آمده باشد.
همچنین میتوان برابر سخن «آن زلف»، پرسید:
شاعر به کدامین زلف اشاره میکند؟
پاسخ در رج دوم پیداست.
۳)
حتی اگر به فرض محال، «در سجده فتم» درست باشد [که بسیار بعید است]، میتوان گفت: «چون سایه زلف» بسیار زیباتر است و با ریخت، آهنگ و مفهوم کلی غزل، همخوانی بیشتری دارد.
(( همچنان چشمبراه دیدگاه بزرگان ادب در این باره هستم))
سپاس
میم دال در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۸:
ظاهرا در مصرع اول به جای کلمه «الم» باید کلمه «دلم» بیاید لازم است مراجعه شود.
جعفر کمالی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:
خیلی عجیب است که این غزل در توصیف شاه منصور مظفری،آخرین امیر ایراندوست پارس بود که با یورش ناجوانمردانه تیمور لنگ بشهادت رسید،آنچه در تاریخ آمده است یکه به قلب سواران تاتار و مغول زد،خداوندا نگهدارش که بر قلب سواران زد. و حقیقتا جان سپارید،ره جان سپاران زد.(همانند کورش کوچک در جنگ با برادرش برای تصاحب تخت شاهی از برادر تاجدارش)بماند به هر روی این شعر به جان سپاریدن شاه منصور،که حافظ او را بسیار ستوده،و شرح حمله دو سپاه،انطباق یا تقارن زمانی بسیار دارد.چنانکه نقل شده شاه منصور خود را به نزدیک تیمور لنگ رسانید و نزدیک بود که با ضربتی معدومش کند گجستگ را،که بخت یاریش نکرد و ضربت شمشیر شاه منصور بر خفتان تیمور نشت،خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین،خداوندا نگهدارش که بر قلب سواران زد.این غزل به ظن من شرح جنگی را توصیف میکند،و نه برای یار و عشقش سروده شده باشد.
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:
درود خواستم در معنی حلقه فرنگی از نظر دوستان استفاده ببرم آنچه می دانم اینست که در شرحِ آقای خَطیب رَهبر یا مرحومِ برگنیسی «فرنگی» و «حلقه فرنگی» را با زرهِ فرنگی و زرهِ ساخته فرنگ تطبیق کردهاند و احتمالا آنهم از بیت زیر نشات گرفته است :
خطِ ماهرویان چو مشکِ تتاری سرِ زلفِ خوبان چو درعِ فرنگی
بنظر حقیر شاید معنی زنار هم بدهد اما احتمال اینکه منظورشان زنجیرهای ساخت فرنگ بوده باشد هم هست زیرا تشبیه حلقه و زنجیر و زلف رایج بوده است .
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
مهربانی
قطره بقایی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
وزن را با شد و مد بنویسید خواننده گیچ میشود
نوع اول( متفاعِلُتن متفاعِلُتن متفاعِلُتن متفاعِلُتن)
نوع دوم( فَعَلن فَعَلن فَعَلن فَعَلن فَعَلن فَعَلن فَعَلن فَعَلن )
سمبول هجای کوته (ه)
سمبول هجای بلند( ا )
نمایش متفاعلتن بر اساس سمبول( ه ه ا ه ه ا)
والسلام
. . در ۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲: