گنجور

 
رودکی

کاروان شهید رفت از پیش

وآن ما رفته گیر و می‌اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

توشهٔ جان خویش ازو بربای

پیش کایدت مرگ پای آگیش

آنچه با رنج یافتیش و به ذل

تو به آسانی از گزافه مدیش

خویش بیگانه گردد از پی سود

خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش

گرگ را کی رسد صلابت شیر

باز را کی رسد نهیب شخیش

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
انوری

دوش در ره نگارم آمد پیش

آن به خوبی ز ماه گردون بیش

گشته از روی و زلف خونخوارش

خاک گلرنگ و باد مشک پریش

چون مرا دید ساعتی از دور

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
عراقی

لحظه‌ای درگذر ازین پس و پیش

لمحه‌ای در نگر به عالم خویش

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه