گنجور

حاشیه‌ها

Shurideh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » بیان وادی استغنا:

خیر اخوی، این معنا نادرسته

میخاد بگه اون وادی یک لحظش چندین سال روی زمینه

کلاغ نشانه ای از یک موجود کوچک با روزی کمه

Shurideh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۴ در پاسخ به امیرالملک دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » بیان وادی استغنا:

بنده در پاسخ دعوی دانش و شماتتی که بر دیگران رفتید شما رو متذکر شدم

هرچند معنایی جز اینکه بنده عرض کرد بر این بیت مترتب نیست

بزرگی نکردم، حقیقتی بود که باید میگفتم و پشیمان نیستم

j akbari در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:

اجرای استاد شجریان بسیار زیباست و چنان بعضی از بیت ها را جانسوز می خواند که باعث حیرت می شود . شجریان میراث دار ادبیات و موسیقی وهویت ماست.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

این شعر در مخالفت با گیاهخواری و پرهیزگاری است!

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:

سلام بررهسپاران گرانقدر وادی ادب ناب پارسی 

گر قدرت تغییر بدم چون یزدان 

بر جای خودش نشاندمی من انسان 

زیرا فلک و تمامی موجودات 

عاصی است ز مکر و حیله این حیوان 

سپاس از همه همراهان عزیز

حسن رحمانی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:

بیت سوم ، مصرع دوم به نظرم خطایی داره چون وزنش مشکل داره ظاهرا، ولی هرچقدر فکر میکنم نمیتونم مطمئن باشم نکته ش کجای مصرعه و چی باید تغییر کنه.

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷:

به درویشی قناعت کن اگر ...

سلام 

  من این بیت را به صورت ذیل  شنیده بودم  چه خوب شد اینجا بصورت صحیح اصل وسند شعر رو پیدا کردم 

 به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد 

غمناک ابددوست در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۰ در پاسخ به سورنا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

👌

احسان حمیدی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷ - ترانه جاودان:

خانم لیلا شریفی هم این غزل را به زیبایی تمام خوانده‌اند. 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۰ در پاسخ به شهین شبیریان دربارهٔ سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:

شاید هم منظورش این است که: 

خیلی اینقدر بزرگوار هستند که حاضر نیستند بغیر از شادی و انرژی مثبت, چیز دیگری به اطرافیان انتقال دهند!

مصداق این ضرب المثل است که : طَرَف صورتِ خودش رو با سیلی سرخ نگه می دارد!

صفدر مرادی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

دوستان عزیزاین شعر برای شاعرش یک تجربه روحانی بوده.نه چیز دیگری پس هرکدام ازدوستان برداشت خودتان از شعر بنویسید.دوست عزیزمان مهرآریا درست گفتن منظور شاعر ازکلمه پسر خودش بوده مثلا بعضی وقتا به خودت میگی مرد که نمی ترسه.این تجربه خودمه وتاریخ ثابت کرده که انتقاد خمیر مایع تمام انتقامها در دنیا بوده از همدیگر انتقاد نکنید پیشنهاد بدهید سپاسگزارم ....همه دوستان عزیز که برداشت خودتان از این شعر گفتید را دوست دارم. 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۸:

کتاب در اینجا همان حساب و کتاب خودمان است, که برای مثال چقدر پول به این و آن قرض و وام داده ایم و بالعکس.

با توجه به بی اعتباری پولِ کاغذی مخصوصا ریال, بهتر است حساب کتاب بر اساس گرمِ طلا باشد. چرا که قیمت طلا همیشه ثابت است هرچند قیمت کالا ها بالا و پائین بشود.

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۰:

زیبا و قابل تامل 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۳ - آتش افتادن در شهر به ایام عمر رضی الله عنه:

بهر فخر و بهر بوش و بهر ناز ...

بَوش (بر وزن شوق) یعنی کرّ و فر و خودنمایی همراه با شادی. 

 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

ای فتنه‌ی هر روحی، کیسه‌بُر ...

جوحی و بوبکر ربابی هر دو کسیه‌بُر زبده و معروف زمان خود بوده و همزمان می‌زیسته‌اند. چنانکه آشکار است بوبکر ربابی ساز هم می‌زده است.

 

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

تضمین غزل حافظ
ز عارض برقع افکندی گشودی روی زیبا را
ز برق رخ زدی آتش بساط خرمن ما را
صبا را کن معطر باز کن ، زلف چلیپا را
.................
بیا ای تُرک شیرازی به دست آور دل ما را
به خال هِندویت بخشم سمرقند و بخارا
*********************
مقیم درگهم باصد خیال واهی وخوابی
ازین در کی توانم، شد، ندارم و چاره و بابی
بگردان ساقیا می ده،  نباشد جمع را آبی

..................
بده ساقی مِیِ باقی که در جنّت نمی یابی
کنار آب رُکن‌آباد و گُلگَشت مُصَلّا را
**********************
قرار و وعده ها وحرفها ی تو همه مقلوب
منم در عشق تو گمراه وسرگردان و هم مغلوب
تو و بازی با قلب شکسته، خرم و پاکوب
.............
فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین‌کارِ شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوان یغما را
*********************
اگر صورت نبندد عشق، حال یار مستغنی است
کمال از عشق گر خیزد ،کمال یار مستغی است
به عشق ار جاه افزاید ،جلال یار مستغنی است
..........
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار، مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را؟
*********************
قراری نیست شبها بر من وهمسایه از دستم
که من شب تا سحر بیدار با اندیشه ات  هستم
بیا ساقی بیا  کز قامت و بالای تو  مستم

.............
من از آن حُسن روزافزون، که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را
*********************
  همی زآن تیر مژگان تو، جانا من بلا جویم
که صد تیر بلا از هر جهت جاریست  بر سویم
اگر چوگان ببازی سر ز  چوگان تو  میپویم
............
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جوابِ تلخ می‌زیبد، لبِ لعلِ شکرخا را
*********************
زعقل و پویش فکرت  دلا چون  بند بر دارند
به لشگر گاه دانش فاضلان بین،  جمله سر دارند
به فوت و فن و دانائی جوانان عشق اگر دارند؟
.............
نصیحت گوش کن جانا، که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
*********************
پر از افسون دو چشمت غمزه ات افسانه وجادو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
به حیرت ماندم از دنیا ز سرً کار و راز او

...................
حدیث از مطرب و مِی گو و راز دَهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
*********************
سرودی خوش تو سر دادی ازآن سرو چمان حافظ
به اغراق ار نگویم گر ، دهی بر مرده جان حافظ
زفیض نظم تو "رافض" شده شیرین بیان حافظ
.................
غزل گفتی و دُر سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را
جاوید مدرس رافض

حسن فقیه علی آبادی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۷:

سلام، منظور از برق چیست؟

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:

غم و مصلحت نمانَد همه را فرو ...

دراندن از فعلهای پراستفاده مولانا نسبت به سایر شاعران است. شاید چون کلمه آهنگی حماسی دارد.

عشق جامه می‌دراند عقل بخیه می‌زند

 

شهریار همتی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - به خواب دیدن خسرو نیای خویش انوشیروان را:

دوم چون مَرکبت را پی بریدند ...

با سلام بعد از بیت ۹ این بیت را من در نسخه ای دیده ام که اینجا درج نگردیده

بدست آری چنان شاهانه تختی

که باشد راست چون زرین درختی

مریم جنت خواه در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

با سلام میشه اون شعر مولانا رو راهنمایی بفرمایید. اسمس چیه گه می‌فرماید من خالق اسماستم

۱
۶۵۸
۶۵۹
۶۶۰
۶۶۱
۶۶۲
۵۴۶۰