شمارهٔ ۳۴ - درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر غزوات و فتوحات او در گنگ
بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی بروی تو ماند بهار دیبا روی
همه سلامت روی تو و بقای بهار
بهار اگر نه ز یک مادرست باتو، چرا
چو روی تست بخوشی و رنگ و بوی و نگار
بهار تازه اگر داردی بنفشه و گل
ترا دو زلف بنفشه ست و هر دو رخ گلزار
رخ تو باغ منست و تو باغبان منی
مده بهیچکس از باغ من گلی زنهار
غریب موی که مشک اندر و گرفته وطن
غریب روی که ماه اندر و گرفته قرار
همیشه تافته بینم سیه دو زلف ترا
دلم ز تافتنش تافته شود هموار
مگر که غالیه میمالی اندرو گه گاه
وگر نه از چه چنان تافته ست و غالیه بار
نداد هرگز کس مشک را به غالیه بوی
مده تو نیز، ترا مشک و غالیه بچه کار
ترا ببوی و بپیرایه هیچ حاجت نیست
چنانکه شاه جهان را گه نبرد به یار
یمین دولت ابوالقاسم بن ناصر دین
امین ملت محمود شاه شیر شکار
فراشته بهنر نام خویش و نام پدر
گذاشته ز قدر قدر خویش و قدر تبار
بروز معرکه بسیار دیده پشت ملوک
بوقت حمله فراوان دریده صف سوار
هزار شهر تهی کرده از هزار ملک
هزار شاه پراکنده از هزار حصار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشه همت او پست کردن کفار
ز خوی خوبش هر روز شادمانه شوی
هزار بار روان محمد مختار
بزرگواری را رسمهای اوست جمال
چو مر شجاعت را تیغ تیز اوست شعار
ایا به رزمگه اندر چو ببر شور انگیز
ایا به بزمگه اندر چو ابر گوهر بار
عطای تو بهمه جایگه رسید و رسد
بلند همت تو بر سپهر دایره وار
شجاعت تو همی بسترد ز دفترها
حدیث رستم دستان و نام سام سوار
بسا کسا که مر او را نبود جیب درست
ز مجلس تو سوی خانه برد زر بکنار
حدیث جنگ تو با دشمنان و قصه تو
محدثان را بفروخت ای ملک بازار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای تو گفتار
تو آن شهی که ترا هر کجا روی شب و روز
همی رود ظفر و فتح بر یمین و یسار
همیشه کار تو غزوست و پیشه تو جهاد
ازین دو چیز کنی یاد، خفته گر بیدار
گواه این که سوی گنگ روی آوری
پی غزای بدانیدش فرقه کفار
طریقهاش چو برم آبهای سیل از گل
نباتهاش چو دندانهای اره ز خار
چه خارهایی کاندر سرینهای ستور
فرو شدی چو ببرگ اندر آهنین مسمار
بگونه شل افغانیان دو پره و تیز
چو دسته بسته بهم تیرهای بی سو فار
چو کاسموی و چو سوزن خلنده و سر تیز
که دیده خار بدین صورت و بدین کردار
اگر بدست کسی ناگهان فرو رفتی
ز سوی دیگر ازو بهره یافتی دیدار
گذاره کرد سپه را ز ده دوازده رود
بمرکبان بیابان نورد کوه گذار
چه رود هایی هر یک چنان کجا افتد
گه گذشتن ازو هر دو بازوی طیار
بدان ره اندر، معروف شهرهایی بود
تهی ز مردم و انباشته زمال تجار
زهی قلاعی در هر یکی هزار طلسم
که خیره گشتی ازو چشم مردم هشیار
چنانکه مرد بهر در که برنهادی دست
گشاده گشتی و تیری گشادی آرش وار
همی کشید سپه تا به آب گنگ رسید
نه آب گنگ، که دریای ناپدید کنار
نه بر کناره مر اورا پدید بود گذر
نه در میانه مر اورا پدید بود سنار
چو چرخ بر سر گردابهاش گشته زمین
چو پشته بر سر مردابهاش زاده بخار
ز تیغ کوه درختان فرو فکنده بموج
ازو کهینه درختی مه از مهینه چنار
بد از کناره او لوره ای و زیر گلی
که تا بپالان پیل اندرو شدی ستوار
هزار بار ز دریا گذشته باشد خضر
ز آب گنگ همانا گذشته نیست دو بار
خدایگان جهان خسرو ملوک زمان
که روشنست بدو چشم عز و چشم فخار
ز آب گنگ سپه رابیک زمان بگذاشت
بیمن دولت و توفیق ایزد دادار
گذشتنی که نیالوده بود ز آب درو
ستور زینی زین وستور باری بار
خبر شنید که پیش از پی تو شار از گنگ
گذشت و پیل پس پشت او قطار قطار
بچاشتگاه ملک با کمر کشان سرای
برفت بردم آن جنگجوی کینه گزار
میان بیشه براه اندرون حصاری بود
گرفته هر شهی از جنگ آن حصار فرار
دلش نداد کز آن ناگشاده برگردد
سلیح داد سپه را و شد بپای حصار
بیکزمان در و دیوار آن حصار قوی
چو حله کرد و مر آن حله را ز خون آهار
وز آن حصار سوی شار روی کردو برفت
سپاه را همه بگذاشت با سپهسالار
بیک شبانروز از پای قلعه سربل
برود راهت شد تازیان بیک هنجار
بپیش راه وی اندر پدیدشد رودی
هلال زورق وخور لنگرو ستاره سنار
چه صعب رودی، دریا نهاد و طوفان سیل
چه منکر آبی، پیل افکن و سوار اوبار
چو کوه کوه درو موجهای تند روش
چو پیل پیل نهنگان هول مردم خوار
کشیده صف ز لب رود تا بدامن کوه
سپاه شار بمانند آهنین دیوار
چوکوه روی ،مصافی کشیده بر لب رود
دراز و پیش مصاف ایستاده در پیکار
تروچپال سپه را بشب گذاشته بود
به پیل از آب و از آنسوگرفته راه گذار
نموده هیبت پیلان آهنین دندان
گشاده بازوی مرغان آهنین منقار
سر ملوک عجم چون بنزد کوه رسید
صف سپاه عدو دید باسکون وقرار
زریدکان سرایی چو ژاله بر سر آب
بدان کناره فرستاد کودکی سه چهار
بنیزه هر یک ازیشان ستوده غزنین
بتیغ هر یک ازیشان بسنده بلغار
دلاورانی ز اشکال رستم دستان
مبارزانی ز اقران بیژن جرار
وزین کرانه کمان برگرفت و اندر شد
میان آب روان با سلیح وزین افزار
بسر کشان سپه گفت هر که روز شمار
ثواب خواهد جستن همی ز ایزد بار
بجنگ کافر ازین رود بگذرید بهم
که هم بدست شما قهرشان کند قهار
همه سپاه بیکبار با سلیح و سپر
فرو شدند بدان رود نا دهنده گذار
چو قوم موسی عمران زرودنیل، از آب
بر آمدند همه بی گزند وبی آزار
ز جامه بر تن کافر همی جدا کردند
بتیر تار زپود و بنیزه پود از تار
چو زین کرانه شه شرق دست برد بتیر
بر آن کرانه نماند از مخالفان دیار
شه سپه شکن جنگجو ز پیش ملک
میان بیشه گشن اندرون خزید چو مار
بفر دولت او پشت آن سپاه قوی
شکسته گشت و ازین دولت این شگفت مدار
درشت بود و چنان نرم شد که روز دگر
بصد شفیع همی خواست از ملک زنهار
ملک ز پنج یک آنجا نصیب یافته بود
دویست پیل و دو صندوق لؤلؤ شهوار
دو دختر و دو زنش را فرو کشید از پیل
بخون لشکر او کرد خاکرا غنجار
چو شار را بزد و مال و پیل ازو بستد
کز آنچه زو بستد شاد باد و برخوردار
ز جنگ شار سپه را بجنگ رای کشید
ز خواب خواست همی کرد رای را بیدار
بدان ره اندر بگذشت ز آبهای بزرگ
چه آبهایی تا گنگ رفته از کهسار
چو آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد
چو آب جویی گر پیل برگرفتی بار
خبر دهنده خبرداد رای را که ملک
سوی تو آمده راه گریختن بر دار
هنوز رای تمام این خبر شنیده نبود
که شد ز مملکت خویش یکسره بیزار
هزار پیل ژیان پیش کرد و از پس کرد
ولایتی چو بهشتی و باره ای چو بهار
چگونه جایی، جایی چو بوستان ارم
چگونه شهری، شهری چو بتکده فرخار
چو شهر شهر بدی اندرو سرای سرای
چو کاخ کاخ بدی اندر و بهار بهار
سرایهای چو ار تنگ مانوی پر نقش
بهارهای چو دیبای خسروی بنگار
چو شهریار زمانه به باری اندر شد
خبر شنید که رفت او ز راه دریا بار
بخواست آتش و آن شهر پر بدایع را
به آتش و به تبر کرد با زمین هموار
سرایهاش چو کوزه شکسته کرد از خاک
بهار هاش چو نار کفیده کرد از نار
بسوخت شهر و سوی خیمه بازگشت از خشم
چو نره شیری گم کرده زیر پنجه شکار
خبر دهی ببر خسرو آمدو گفتا
که تیز گشت یکی جنگ صعب را بازار
بر این کرانه ما خیل رای پیدا شد
همی کشید صفی همچو آهنین دیوار
چهل امیر ز هندوستان در آن سپه است
بزیر رایتشان سی و ششهزار سوار
علامتست در آن لشکر اندر و بر او
پیادگان گزیده صد و سی وسه هزار
قویست قلبگه لشکرش به نهصد پیل
چگونه پیلان، پیلان نامدار خیار
همه چو کوه بلندند روز جنگ و جدل
بلند کوه بدندانها کنند شیار
خدایگان زمانه چو این خبر بشنید
چه گفت، گفت همیخواستم من این پیکار
همه حدیث ز محمود نامه خواند و بس
همانکه قصه شهنامه خواندی هموار
خدایگانا! غزوی بزرگت آمد پیش
ترا فریضه ترست این ز غزو کردن پار
همی روی که جهان را تهی کنی ز بدان
ز مفسدان نگذاری تو در جهان دیار
برو بفرخی وفال نیک و طالع سعد
بتیغ تیز ز دشمن بر آر زود دمار
مده اما نشان زین بیش و روزگار مبر
که اژدها شود ار روزگار یابد مار
خزاین ملکان جمله در خزاین تست
سلیح شاهان در قلعه های تست انبار
سپاه دین، سپه ایزدست و بر سپهش
پس از محمد مرسل تویی سپهسالار
عدوی تو، عدوی ایزدست و دشمن دین
سپاه ایزد را بر عدوی دین بگمار
فریضه باشد بر هر موحدی که کند
بطاقت و بتوان با عدوی تو پیکار
اگر خدای بخواهد بمدتی نزدیک
مراد خویش بر آری ز دشمن غدار
چه کار بودکه تو سوی او نهادی روی
که کام خویش بحاصل نکردی آخر کار
چه وقت بودو کی آنگه که لشکر تو نبود
چنین که هست کنون، همچو آهنین دیوار
بعرضگاه تو لشکر چنانکه یار نبود
هزار و هفتصدو اند پیل بد شمار
بر آن سپاه خدایت همی مظفر کرد
که کس ندانست آنرا همی شمار و کنار
ز دست آن ملکان درهمی ربودی ملک
که داشت هر یک همچون علی تکین دو هزار
علی تکین را پیش تو ای ملک چه خطر
گرفت گیرش و درمرغزار کرده بدار
خدای داند کاین پیش تو همی گویم
تنم ز شرم همی گردد ای امیر نزار
ز تو چو یاد کنم وز ملوک یاد کنم
چنان بودکه کنم یاد با نبی اشعار
همیشه تا که بود در جهان عزیز درم
چنانکه هست گرامی و پر بها دینار
خدایگان جهان باش و ز جهان برخور
بکام زی و جهان را بکام خویش گذار
بدولت و سپه و ملک خویش کام روا
ز نعمت و ز تن و جان خویش بر خوردار
بزی تودر طرب و عیش و شادکامی و لهو
عدو زید بغم و درد و انده وتیمار
خجسته بادت نوروز و نیک بادت روز
تو شاد خوار و بداندیش خوار و انده خوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بهار به زیبایی و شکوه میپردازد و به توصیف جلوههای بهار و زیباییهای یک معشوق میپردازد. شاعر از بهار بهعنوان نماد تازگی و سرزندگی یاد میکند و از معشوق خود میخواهد که با وجودش روزهای او را خوشتر کند. او همچنین به دیوانسالار زمانه اشاره کرده و از شجاعت و دلیری او در میدان جنگ تمجید مینماید. در ادامه، شاعر به نبردها و پیروزیهای تاریخی پرداخته و قدرت و اراده ملت را در مبارزه با دشمنان وصف میکند. در نهایت، شاعر با آرزوهای نیک برای پیروزی و خوشی، به پایان شعر میرسد. این شعر نمایانگر احساس عشق، شجاعت و امید به پیروزی است.
هوش مصنوعی: بهار تازه فرا رسید، ای کسی که زیباییات بهار را حسرت میزند، بیا و روز من را زیبا کن و مقداری شراب بیاور.
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و طراوت خود همیشه در یاد و خاطر است، و چهرهی تو همانند این بهار دلنواز، مایهی سلامتی و ادامهی زندگی است.
هوش مصنوعی: بهار اگر نتیجه محبت و زیبایی مادری است، پس چرا زیبایی و خوشی تو مانند بهار است و رنگ و بوی دلپذیری دارد؟
هوش مصنوعی: اگر بهار تازهای را تجربه کنی، مانند بنفشه و گل، موهای تو شبیه بنفشه و چهرهات مانند گلهای زیباست.
هوش مصنوعی: صورت تو مانند باغ من است و تو باغبان آن باغ. مراقب باش که به هیچکس از باغ من گلی عطا نکنی.
هوش مصنوعی: موی این شخص به خوبی و خوشبویی مشک را تداعی میکند و با اینکه در دیاری غریب است، به زیبایی او اضافه شده است. چهرهاش نیز به زیبایی ماه، که خود آرامش را به همراه دارد، میماند و در این حال هم در سرزمین بیگانه به سر میبرد.
هوش مصنوعی: همیشه موهای سیاه و مجعد تو را میبینم و دلم از تماشای آنها آرام میشود.
هوش مصنوعی: آیا گاهی عطر و خوشبویی را بر آن میپاشی، وگرنه از چه علت اینچنین زیبا و خوشبوست؟
هوش مصنوعی: هرگز کسی مشک را به عطر غالیه نمیدهد؛ بنابراین تو هم در این کار نکن، چرا که تو خودت مشک و غالیه هستی و نیازی به این کارها نداری.
هوش مصنوعی: ضروری نیست که برای زیبایی تو کار خاصی انجام دهم؛ همچنان که سلطانی که در دنیا حکومت میکند، نیازی به جنگیدن برای رسیدن به معشوقش ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به تحسین و ستایش فردی به نام ابوالقاسم بن ناصر اشاره دارد که در زمان محمود شاه شیر شکار، به عنوان یک شخصیت مهم و معتبر در دولت خدمت میکرد. او به عنوان یمین (دست راست) دولت شناخته میشود و نشاندهنده وفاداری و قدرت او در حمایت از ملت و حکومت است.
هوش مصنوعی: به بهترین شکل ممکن نام خود و نام پدرش را برگزیده، چرا که به ارزش خود و پیشینهاش آگاه است.
هوش مصنوعی: در زمان حمله، نبردهای زیادی را در پشت سر فرمانروایان دیدهام که سواران زیادی در آن شرکت کرده و به صفوف دشمن حمله ور شدهاند.
هوش مصنوعی: هزاران شهر خالی شدهاند به خاطر هزاران سرزمین، و هزاران پادشاه از هزاران قلعه دور افتادهاند.
هوش مصنوعی: او همواره به گسترش اسلام مشغول است و همت او بر پایین آوردن پیروان کفر است.
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر خوبیهای او شاد و خوشحال میشوی، مانند روان محمد مختار که هزار بار شاداب است.
هوش مصنوعی: شایستگی و بزرگی فرد در ویژگیهای اوست، همانطور که زیبایی و جذابیت به شجاعت و قدرتی که در تیغ تیز نهفته است، بستگی دارد.
هوش مصنوعی: آیا در میدان نبرد مانند ببر پر از هیجان و نشاط هستی یا در محفل شادی مانند ابر که جواهر باران میبارد، حضور داری؟
هوش مصنوعی: هدیه و لطف تو به هر جایی رسیده است و اراده و همت تو به اندازهای بالا است که بر آسمان دایرهای شکل نیز تسلط دارد.
هوش مصنوعی: شجاعت تو باعث شده که داستانهای رستم و نام سام سوار از دفترها و کتابها بیرون بیاید و بار دیگر زنده شود.
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که در مجلس تو حضور دارند، ممکن است که از نظر مالی در وضعیت خوبی نباشند و جیبشان پر از پول نباشد، اما به هر حال برایشان ارزشمند است که از این مجلس به خانه برگردند و چیزی را به همراه ببرند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بازار، داستان جنگ تو با دشمنان و روایت تو را به دیگران فروخت.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند دربارهٔ کارهایی که تو انجام دادهای، سخن بگوید. سخنان هیچکس به اندازهٔ عمل تو اهمیت و عمق ندارد.
هوش مصنوعی: تو آن پادشاهی هستی که هر جا که بروی، موفقیت و پیروزی در هر دو طرف به همراهت میآید.
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال جنگ و مبارزهای و شغل تو جهاد است. از این دو موضوع همیشه یاد بگیر، چه در خواب باشی و چه بیدار.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که نشانهای وجود دارد که نشان میدهد تو به سمت سرزمینهای دور، با هدف مبارزه با دشمنان و پیروان آموزههای نادرست، حرکت خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر به مسیرهای او بروم، آبهای سیل مانند گلهای نباتش میشوند، و دندانهایش همچون دندانهای اره از خار پر شدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تو اشاره میشود که چه مشکلات و موانعی وجود دارند که به سختی در زندگی انسان قرار گرفتهاند، همانطور که تیغها و خارهای تیز میتوانند به بدنه یک چیز پیچیده و سخت نفوذ کنند. زندگی همیشه خالی از چالشها نیست و گاهی با درد و رنج همراه است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی میپردازد که افغانیها به شکل ناپایدار و ضعیف مانند پرههایی در یک دسته قرار گرفتهاند و به شکلی تیز و آمادهاند، مثل تیرهایی که بدون هدف رها شدهاند. به طور کلی، این تصویر نشاندهنده بینظمی و عدم انسجام در میان آنها است.
هوش مصنوعی: تو مانند کسموی نقاشی هستی و همچون سوزنی که به درد میخورد، اما در عین حال زخمزنی و با دقت و تیزبینی به عیبهای دیگران نگاه میکنی.
هوش مصنوعی: اگر ناگهان به دست کسی رسیدی، از طرف دیگر از آن فرد قسمت و بهرهای برمیداری که دیدار با اوست.
هوش مصنوعی: سپه را از ده به سمت دوازده رود فرستاد تا در بیابان و کوهها در حرکت باشند.
هوش مصنوعی: هر کدام از رودها به سمت خاصی میروند و در گذر از مسیر خود، راهی را پیدا میکنند که به آنها اجازه میدهد تا از موانع عبور کنند و به مقصد برسند.
هوش مصنوعی: در آن مسیر، شهرداری وجود داشت که خالی از سکنه و پر از اجناس تجار بود.
هوش مصنوعی: به چه زیبایی، در هر یک از آنها هزار راز و رمز نهفته است که نگاه مردم بیدار و هوشیار را به خود معطوف میکند.
هوش مصنوعی: مثل مردی که دستش را به سوی دراز کرده و تیر را رها میکند، تو نیز با انرژی و شجاعت عمل کن.
هوش مصنوعی: سپه در حرکت بود تا به آب گنگ رسید، اما نه به آب گنگ، بلکه به دریایی ناپیدا.
هوش مصنوعی: نه در حاشیه و نه در میان، هیچ نشانهای از وجود او نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که چرخ زندگی در فراز و نشیبها میچرخد، زمین مانند تودهای از گل و لای که بر روی آب را پوشانده باشد، به نظر میرسد که از بخار و رطوبت به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به درختانی است که از دامنه کوهها به سمت پایین خم شدهاند. این درختان در اثر باد و طوفان بهسمت زمین افتادهاند و درختی که به زمین افتاده، شبیه به درخت چناری است که درخشان و زیبا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بد از کنار او به حالت ضعف و ذلت افتادهای، و از زیر گل و لای بیرون کشیدهشدی، انگار که این کار برای تو قوتی به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: خضر، پیامبری که در داستانها به عنوان راهنمای انسانها شناخته میشود، هزاران بار از دریا عبور کرده، اما او هرگز از آب گنگ عبور نکرده است. این نشاندهنده این است که برخی تجربیات و مراحل، قابل تکرار نیستند و هرگز به شکل یکسانی نمیتوان آنها را پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان، پادشاهان زمان، که وجودش باعث روشنی و عزت و افتخار است.
هوش مصنوعی: سواران سپاه در زمانی نامناسب از آب خطرناک عبور کردند و بدون نعمت و موفقیت خداوند، به سرزمین دیگری رفتند.
هوش مصنوعی: گذشتهای که به هیچچیز آلوده نیست، مانند آب پاکی است که در آن هیچ چیز اضافی وجود ندارد. این گذشته همچون زین و بار بر دوش است، بیآلایشی دارد که به خوبی بر دوش کشیده میشود.
هوش مصنوعی: خبر رسید که قبل از اینکه تو بیایی، لشکر از رود گنگ عبور کرده و فیلها به دنبال آنها صف بستهاند.
هوش مصنوعی: در زمان گذشته، در حالی که سربازان با زره و اسلحه آماده بودند، من به سراغ آن جنگجوی خشمگین رفتم که در میدان نبرد به سوی ما آمده بود.
هوش مصنوعی: در دل جنگلی، دژ و دیواری وجود دارد که هر پادشاهی از نبرد و جنگ آن حصار، به درون آن پناه برده است.
هوش مصنوعی: دلش قبول نکرد که از آن در بسته برگردد، پس دستور داد که سپاه را آماده کنند و در کنار قلعه قرار گرفت.
هوش مصنوعی: یک زمان در و دیوار آن دژ مستحکم مانند پارچهای معطر و لطیف پوشیده شده بود و این پارچه با خون تقویت و استحکام یافته بود.
هوش مصنوعی: او از آن دژ به سمت شهر روی آورد و سپاه را با همه سربازانش تنها گذاشت و خود رفت.
هوش مصنوعی: یک شبانهروز از پای قلعه سربل، مسیر تو به سمت تازیان با قوانین مشخصی هموار میشود.
هوش مصنوعی: در جلوی آن شخص، نهر زیبایی نمایان شد که قایقها روی آن حرکت میکنند و ستارهها در آسمان میدرخشند.
هوش مصنوعی: چه رود سختی که دریا را به وجود آورده و طوفان سیل چه عجیبی است، همچون فیل در حال حمل و نقل.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به قدرت و عظمت کوه اشاره میکند و آن را به موجهای تند و پیلی بزرگ تشبیه میکند که ترس و وحشت را به مردم میآورد. به نوعی، قدرت طبیعت و موجودات بزرگ مثل نهنگها را به تصویر میکشد و ترس ناشی از آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از کنار رودخانه تا پای کوه، گروهی از جنگاوران صف بستهاند، مانند دیواری از آهن مستحکم و استوار.
هوش مصنوعی: شخصی با چهرهای زیبا و جذاب، در کنار یک رود بزرگ و دراز ایستاده است و آماده است تا در نبرد شرکت کند.
هوش مصنوعی: او سپاه را در شب به وسیله فیل از آب گذراند و از آن سو مسیر را باز کرد.
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی عظیم و با صلابت مانند فیلها را به تصویر کشیده است، در حالی که پرندگان تیزمنقار و قوی، نشان از قدرت و توانمندی خود دارند. این تصویر نشاندهنده برتری و برجستگی در قدرت و توانایی در جنگ یا نبرد است.
هوش مصنوعی: هنگامی که سران نژاد عجم به کوه نزدیک شدند، صف دشمن را دیدند که با سکون و آرامش ایستاده است.
هوش مصنوعی: در یک خانه که پر از زرق و برقی مانند دانههای شبنم بر روی آب است، کودکی به سمت آن حاشیه میشتابد.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها در غزنین ستوده است و هر یک از آنها به شمشیر خود بر بلغارها غلبه کردهاند.
هوش مصنوعی: جوانمردانی همچون رستم، دلاوری میکنند و مبارزانی مثل بیژن، شجاعت و قدرت به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: او از این سمت، کمانش را برداشته و به درون آب روان میرود، با سلاح و تجهیزات سنگینش.
هوش مصنوعی: سردار سپاه گفت: هر کسی که بخواهد روز شمار پاداش را ببیند، باید از خداوند درخواست کند.
هوش مصنوعی: با شجاعت و اراده از این مسیر دشوار عبور کنید، چرا که همین شما هستید که میتوانید با قدرت خود بر دشمنان غلبه کنید.
هوش مصنوعی: تمامی سربازان به یکباره با سلاح و سپر خود در برابر آن رود که گذر را ناممکن میسازد، فرومیافتند.
هوش مصنوعی: همانطور که قوم موسی از آب نیل خارج شدند، بدون اینکه آسیبی ببینند یا به آنان آسیبی برسد.
هوش مصنوعی: از لباس کافر به زور، بتیر، نخ و تار را جدا کردند و به زخم و آسیب رساندند.
هوش مصنوعی: وقتی شاه شرق از مرز خود فاصله میگیرد و تیرش را میاندازد، دیگر خطری از سوی دشمنان در این سرزمین باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: پادشاه قهرمان و تاجدار، با شجاعت به میدان جنگ میآید، در حالی که دلاوری را در دل جنگل میبیند که به آرامی و با احتیاط مانند مار پنهان شده است.
هوش مصنوعی: برکت و نعمت او باعث شکست آن ارتش قوی شد، و از این نعمت، شگفتزده مشو.
هوش مصنوعی: او در ابتدا سخت و زمخت بود، اما به قدری نرم و ملایم شد که روز بعد از خداوند با صد شفاعت طلب میکرد تا از او محافظت کند.
هوش مصنوعی: پادشاه از پنج بخش، بخشی از آنجا را به دست آورده بود که دویست فیل و دو صندوق پر از مرواریدهای درخشان را در خود جای داده بود.
هوش مصنوعی: دو دختر و دو همسر او را از سوار زرهپوش برجسته خود پایین کشید و لشکر او را به خاک و ذلت نشاند.
هوش مصنوعی: وقتی شار را زد و مال و فیل را از او گرفت، از آنچه که از او گرفت شاد و بهرهمند بود.
هوش مصنوعی: از جنگ شار، سپاه را به نبرد کشید و از خواب بیدار کرد تا اندیشهاش را فعال کند.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در این راه، آبهای بزرگ و پرخروش وجود دارند که تا رود گنگ جریان دارند و این آبها از دمنوشهای کوهها سرریز میشوند.
هوش مصنوعی: اگر مانند آب سیل، باران را گرفتهای، مرد جلوهای از صلابت و قدرت است. اما اگر مانند آب جوی، فیل را در خود جای دادهای، باید بدان که بار سنگینی را بر دوش میکشی.
هوش مصنوعی: خبر آوردهاند که پادشاه به سمت تو آمده و راه فرار از این وضعیت بر دار (چوبهدار) است.
هوش مصنوعی: هنوز خبر تمام آنچه اتفاق افتاده بود به او نرسیده بود که دیگر از سرزمین خود کاملاً متنفر شد.
هوش مصنوعی: هزاران فیل زندگی را به جلو میراند و با قدرت خود، منطقهای را مانند بهشت و با ظاهری شبیه بهار به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است جایی به زیبایی باغ ارم وجود داشته باشد و چگونه شهری میتواند به جذابیت بتکده فرخار باشد؟
هوش مصنوعی: هر جا که به شهر و دیاری برسی، خوبیها و زیباییها در آن مشاهده میشود؛ مثل اینکه یک کاخ زیبا در دل شهر وجود دارد و هر بار که بهاری فرا میرسد، زیباییهای بیشتری را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: اگر خانهها همانند داستانهای زیبا و پیچیدهای باشند، زیباییهای بهار را مانند پارچههای زربافت و نفیس به تصویر بکش.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه زمان وارد بارگاه شد، خبر را دریافت کرد که او از مسیر دریا رفته است.
هوش مصنوعی: آتش طمع کرد و آن شهر پر از زیباییها را به آتش کشید و با تبر ویران کرد، به طوری که زمینش هموار و صاف شد.
هوش مصنوعی: سراهای او مانند کوزههای شکسته شده است و بهارهایش مانند میوههای نارس و ناپخته شده است.
هوش مصنوعی: شهر به آتش کشیده شد و او از روی خشم به سمت خیمهاش برگشت، مانند شیری نر که شکارش را زیر پنجهاش گم کرده باشد.
هوش مصنوعی: خبر میدهی که شیر شاه آمده و گفت که به زودی یکی از جنگهای دشوار در حال برگزاری است.
هوش مصنوعی: در این سمت، گروهی از اندیشهها به وضوح نمایان شدند و صفی تشکیل شد که مانند دیواری آهنین استحکام داشت.
هوش مصنوعی: در این سپاه، چهل فرمانده از هندوستان حضور دارند و زیر پرچم آنها، سی و شش هزار سوار قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در آن لشکر، علامتی وجود دارد و بر بالای آن، پیادگان به تعداد 133000 نفر به دقت انتخاب شدهاند.
هوش مصنوعی: دل سپاهیان او قوی و مستحکم است، مانند قدرت نهصد فیل. چگونه میتوان فیلهای بزرگ و نامدار را با خیار مقایسه کرد؟
هوش مصنوعی: همه مانند کوههای بلندی هستند که در روزهای جنگ و جدل به شدت ایستادگی میکنند و مانند دندانهایی که به سنگ برخورد میکنند، شیارهایی عمیق و زخمهایی بر جای میگذارند.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند زمانه این خبر را شنید، گفت: "من هم همین نبرد را میخواستم."
هوش مصنوعی: همه درباره محمود صحبت میکنند و چیزی جز داستان شهنامه نمیخوانند.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ! امروز جنگی بزرگ به سمت تو آمده است و وظیفهات در این زمان، پرهیز از جنگ است.
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر بخواهی جهان را از بدیها خالی کنی، نباید اجازه دهی که مفسدانی در آن باقی بمانند و زندگی را برای دیگران دشوار کنند.
هوش مصنوعی: به دنبال خوشبختی و نشانههای خوب باش و با قدرتی امیدوارانه، به سرعت از شر دشمن نجات یابی و او را نابود کن.
هوش مصنوعی: هرگز بر نادانی و ناپسندیهای زندگی تکیه نکن، چون اگر در زندگی به بدی عادت کنی، ممکن است مشکلات بزرگتری برایت ایجاد شود.
هوش مصنوعی: ثروت و دارایی تمام پادشاهان در اختیار توست و نیروی قدرت آنها در دژهایی که متعلق به توست، نهفته است.
هوش مصنوعی: ارتش دین تحت فرمان اومانی است و پس از پیامبر، تو فرمانده این ارتش هستی.
هوش مصنوعی: دشمن تو، دشمن خداست و نیروهای خدا را بر دشمنان دین بفرست.
هوش مصنوعی: هر مؤمنی واجب است که با قدرت و توان خود بتواند در برابر دشمنان عقیدتی و مذهبی خود مقاومت کند و بجنگد.
هوش مصنوعی: اگر خداوند بخواهد، به زودی میتوانی آرزوهایت را از شر دشمنی خیانتکار به دست بیاوری.
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث شد که به سمت او رویآوری و در نهایت نتوانستی به خواستهات برسی؟
هوش مصنوعی: چه زمانی بود که لشکر تو به این شکل قوی و استوار نبود، مانند دیواری آهنین؟
هوش مصنوعی: در مقابل تو، لشکری جمع شده است که نه به اندازه یارانت قدرت دارد و نه همچون آنها با ارزش است. اگرچه تعداد آنها هزار و هفتصد فیل است، اما اعتبار و تواناییاش را ندارند.
هوش مصنوعی: خداوند بر آن لشکر پیروزی بخشید، اما هیچکس را خبر نشد که چقدر از آنها وجود دارد و چه بر سرشان آمده است.
هوش مصنوعی: تو اگر از دست آن پادشاهان چیز ارزشمندی را به دست آوردی، به گونهای که هر یک از آنها مانند علی (علیبنابیطالب) با دو هزار نیروی خاص و منحصر به فرد بودند، حقیقتاً قدرت و عظمت زیادی را به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: علی تکین را به نظر تو، ای پادشاه، چه خطری تهدید میکند؟ او را بگیر و در مرتع نگهدار.
هوش مصنوعی: خدا میداند که من در مقابل تو چه میگویم و بدنم از شرم در حال لرزیدن است، ای امیر نزار.
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد تو میافتم و از بزرگان یاد میکنم، احساسی در من شکل میگیرد که گویی با پیامبران اشعار و حکمتها را در میان میگذارم.
هوش مصنوعی: همیشه در جهان، درم من همچنان که هست، ارزشمند و عزیز است مانند دینار.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تو بر جهان حکمرانی کن و از مواهب آن بهرهمند شو. زندگیات را با خواستههای خود پر کن و دنیا را به دلخواه خود بگذران.
هوش مصنوعی: او با ثروت و قدرت و سلطنت خود به شادی و رفاه دست یافته و از نعمتها و زیباییهای زندگی و همچنین از تمام وجودش بهرهمند است.
هوش مصنوعی: اگر تو در شادی و خوشحالی و سرگرمی هستی، دشمن تو را با غم و درد و اندوه و ناراحتی میآزارد.
هوش مصنوعی: نوروز بر تو مبارک باشد و روزت نیکو باد. شادی و خوشبختی تو را فرا گیرد و کسانی که بداندیشند، در عذاب و نگرانی به سر ببرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.