ابوتراب. عبودی
باسلام و احترام،، تضمین دو بیت از غزل معروف فصیح الزمان شیرازی(رضوانی) در قالب مخمس از دیوان ابوتراب عبودی تقدیم به محضر شما استادان فرهیخته و گرامی.
دل بی قرار شیدا شده مستِ مستِ مستت
ز شــراب لا یــــزالی ، ز خُم ِ مــی ِ الَستَت
به من ِخـراب جامی ،به فدای هردو دستت
((بشکست اگردل من،به فدای چشم مستت
((سر خُمّ می سلامت ، شکند اگر سبویی))
واما بیت آخر که وزن عروضی یک مقدار با بقیه ابیات متفاوت بود ، حقیر تغییر دادم و هدیه نمودم به روح مطهر زنده یاد فصیح الزمان شیرازی، رحمة الله علیه.
(عبودی) بیا وُ بنشین،به تواضع و به تمکین
سخنی بگو و بشنو ، ز مـرام و دین و آیین
چه خوش است دل سپردن،،به وجیه آل یاسین
(رضوانی) تبارک الله ، دل دردمند مسکین
((شده ساکن ِ در او ، نرود به هیچ سویی))
با احترام،چاپ دوم دیوان ابوتراب ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در دیروز یکشنبه، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۰:
باسلام و عرض ادب محضر استادان گرانقدر و فرهیخته یاران همراه با گنجور.
...دل بُـوَد دروازه ی عرش خدا
اینچنین فرمود:علَی العرش إستَویٰ
چشم دل گر از بصیرت وا شود
گوشِ جانت لنتــرانــی نشنود
آن زمان هر سو که بنمایی نظر
جز جمال حق نمی بیند بصر
هر دم و هر بازدم آید نـــدا
یا عبادی: هست این لبیک ما...
بوستان فاطمه،س،
چند بیت از مثنوی بوی یوسف،ع، تقدیم محضر شما استادان فرهیخته و گرامی.
با احترام ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:
باسلام و عرض ادب محضر منور استادان عزیز و فرهیخته فعال در گنجور
یک دوبیتی (بدون نقطه) تقدیم به محضر شما سروران معظم
هُوَالله محرم ِ اسرار دلها
وِدادِ آل طاها در دلِ ما
سر کوی علی دل کرده مأوا
دل آرای دلٍ ما آل طاها
رقص آتش و خون چاپ دوم، ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
باسلام و عرض ادب و احترام محضر استادان فرهیخته و ارجمند و همراهان گرامی گنجور.
خواست بنمایـد جمال ِ خویش را
آفــــــریــــد انسان ِ دور اندیش را
رو تفکــّـــــر کــن در آیاتِ خــــــدا
حکمتِ اضــداد : نــوش و نیش را...
با احترام ،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:
با سلام و عرض ادب و احترام محضر شما فرهیختگان ارجمند و استادان عزیز و گرانقدر
گفتم : دل من؟ گفت : ویران من است
گفتم : خِردم ؟ گفت: پریشان من است
گفتم:سر و جان و چشم و گوش و هوشم
گفتا : همه غرق ِ لطف و احسان ِ من است
با احترام، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:
با سلام و عرض ادب محضر شما استادان عزیز و گرانقدر
گفتم: سخنت ؟ گفت:شنیدن دارد
گفتم: نگهت ؟ گفت: خـریـدن دارد
گفتم که کمان ِ ابــروی خونربزت ؟،، ۱
گفت: همچو هلالِ ماه دیـــدن دارد
۱ - گفتم که - که= که تاکید
با احترام،، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۶ ماه قبل، جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۱۴:
باسلام و عرض ادب محضر شما عزیزان جان
سرقت بوسه عجب سرقت پر منفعتی
که اگر بـاز ستاننـــد ! مضاعف بشـود
با احترام ،ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۶ ماه قبل، دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:
عرض سلام و ادب و احترام
ظلّ همایـــــون جمیع مستدام
نیمی ز رُخَت الست منکم به بعید
آن نیم دگـر أقـرَبُ مِن حبل وریــدکنج دو لبت نوشته یُحیی و یُمیت
اغلی مِن الــرّوح ، نشاطی و نویــد
رقص آتش و خون، چاپ دوم،با احترام ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
با سلام و عرض تبریک سال نو محضر منور جمیع استادان عزیز فرهیخته،مشترکین گنجور
از ره برسیـد عیـد نـــوروز
فرخنده و شادمان و بهروز
پروانه و شمع و بلبل و گل
جمعند به دورهم ز دیـروز
وز ژاله بُــــــوَد جـام لبالب
اندر کفِ گل به صبحِ امروز
هفت سین و بهار و سبزه و گل
اقبال بلنــــــــد و بختِ پیــروز
وَز قــــدرِ رفیعِ لیلة القـــدر
بــزدای ز دل غمِ روان سوز
آواز هـَــزار و خنـــده ی گل
تقــدیم حضورتان همه روز
هــر ماه شما فـــرودین ماه
هــر روز شما عیــد نـــوروز
تبریک و خجسته باد(عبودی)
این عید به ایـرانی و هر روز
با احترام و مبارکباد،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:
با سلام و ادب احترام محضر استادان ارجمند و عزیزان جان.
به شیخ اجل حضرت سعدی رحمة الله علیه..
از ابوتراب عبودی.
به سعدی ز ما صد هزاران سلام
چه خوش گفت آن شیخ شیرین کلام
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
کنون سعدیا سر ز تربت بر آر
ببین ! واژگونه شده این شعار
بنی آدم اعضای یک پیکرند
پـی غارت و قتل یکدیگرند
اروپا و غرب صهیون نابکار
بشر را نموده کنون شرمسار
ز رزم دلیران فرو مانده اند
به کودک کشی روی آورده اند
ز بیدادِ صهیون و غـربِ پلیـد
به غزه زن و کودکش شد شهید
هزاران زن و کودک بی گناه
همه إرباً إربا شــدنـــد آه آه
بـــر افعال نا بخـردان ننگ بـاد
به صهیون و بر آمریکا مرگ باد
ز انـــدرزِ نیکوی تـو سعدیا
به مصداق مصراعِ در انتها
کسی کو ندارد غم مردمی
نشاید که نامش نهند آدمی
رقص آتش و خون ،چاپ دوم،
با احترام،ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
باسلام و عرض ادب و احترام، محضر استادان عزیز و فرهیخته.
سه بند از هفت بند تضمین غزل شماره،، ۳۵،، در قالب مخمس تقدیم به محضر منور شما استادان عزیز و ارجمند.
در طواف خوب رویان در جهان پروانه باش
چون پریشان زلفِ مه رویان اسیر شانه باش
در طریق ِ عشقبازیّ و جنــون مستانه باش
(هرکه با یار آشنا شد گو به خود دیوانه باش
تکیه بر هستی مکن در نیستی مردانه باش))
تیری از مژگان دلبر آمـد و بر دل نشست
تار و پودِ قلب محزونِ مرا از هم گسست
دستِ مه رویان نگیرد دستِ هر جُهالِ مست
((کی بُـوَد جای ملک در خانه ی صورت پرست
رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش))
گریه های شمع سوزان هیچ می دانی ز چیست؟
اشکِ شمع و سوزش پـــروانــه رمز عاشقی ست
کار معشوقان ِ عالم عاشقان را دلبــری ست
(پاک چشمان را ز روی خوب دیدن منع نیست
سجده ایزد را بُـوَد گو سجده گه بتخانه باش))
ط...
با احترام، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
با عرض سلام و احترام محضر شما فرهیختگان عزیز و ارجمند.
تا خاک آدمی بسرشتند و جان گرفت
از ساقی ِ الَست ، می ِ جاودان گرفت
زان فتنه ای که دامنِ پیر و جوان گرفت
تیر بلای ی غم ، دل ِ من را نشان گرفت
تیـرِ ملامتی که ز یاران ! بـه ما رسیـد
از سینه کرد عبور ،به دلها مکان گرفت
منصور وار ، مسلخ ِ معشوق بــر گـُزیـن
باشد که جام ِ باده و رطل ِ گران گرفت
آنکس که مست گشت وخطایی براونرفت
جام ِ جهان نما ، ز دلبـر ابــرو کمان گرفت
منصور سر بلند شد ، سر ِ دار ِ رفیع عشق
وانگه زدست یار، میِ چون ارغوان گرفت
آن جام ِ می که غصه زدایــد ز دل، هلا
باید ز دستِ ساقی ِ مــَــه طلعتان گرفت
بخت اَر مـدد نمایـد و دلبــر مُساعـدت
بی لشکر و سپاه ،تــوانــی جهان گرفت
آن آتشی که در دل ِ مـَردان ِ مـَـرد هست
ققنوس وار(عبودی) به دل آشیان گرفت
با احترام،
دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
با سلام و عرض ادب محضر استادان فرهیخته و ارجمند،
تضمین غزل از صومعه رختم ... حضرت شیخ مصلح الدن سعدی شیرازی،، رحمة الله علیه،،
در قالب مخمس، تقدیم به محضر شما استادان معظم و سروران گرامی.
ما را ز مساجد به خرابات بر آرید
غم را ز دل ما به کرامات بـر آرید
بهر عطشم می به مباهات بر آرید
(از صومعه رختم به خرابات بر آرید
گرد از من و سجاده و طامات بر آرید)
مردان خدا گوی حقیقت بـربایند
درهای کرامت به شبانگاه گشایند
رندان سحرخیز در این شهرکجایند
(تا خلوتیان سحر از خواب بر آیند
مستان صبوحی به مناجات بر آرید)
جمعی پــیِ آزار و جفا رهـزن دینند
جمعی دگر از زهد و ریا زار و حزینند
مردان خداوند نه آنند و نه اینند
(آنان که ریاضت کش و سجاده نشینند
گو:همچو ملک سر به سماوات بر آرید)
بشتاب که از قافله ی عشق نمانید
خود را به سر کوی حبیبان برسانید
هشدار: که در تیر رس باد خزانید
(در باغ امل شاخ عبادت بنشانید
وز بحر عمل درّ مکافات بر آرید)
بی عشقِ خدا،دل نشود شاد(عبودی)
بنمای دلـی شاد که دلشاد بگردی
گرد از رخ بیمار بشویید به مردی
(تا گرد ریا گم شود از دامن (سعدی)
رختش همه در آب خرابات بر آرید)
بااحترام، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:
با سلام و عرض ادب و احترام محضر فرهیختگان عزیز،، گنجور،،
باسلام
گر با می و مطرب دل خود شاد کنی
یا با صنمــــی دل ز غم آزاد کنـــیاز جـور زمان خلاص گشتن هیهات
جز اینکه دلـــی خراب آباد کنــــی
رباعی ،دیوان ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳:
باسلام و عرض ادب محضر فرهیختگان گرامی و استادان ارجمند
صدنغمه بلند شد ز هر پرده ی ساز
صدغنچه گل شکفت در گلشن رازدرسـی نگرفتیم نه از این و نه آن
کاین عمر بُـوَد آه و دمی مفت مباز
دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
باعرض سلام و ادب و احترام محضر استادان فرهیخته و ارجمند.
ز بسم الله سخن آغاز کردم
درِ دل را به دفتــر باز کـردم
به نام آنکه هستی بخش ِ جان است
پــــــــدیــــــدار آورِ نطق ِ زبان است
علیم است و حکیم است و توانا
بــُــــوَد آگاه از انــــــدیشه ی ما
منزّه خالقی کو مستعان است
خبیـر و واقفِ سـرّ نهان است
عناصر باد و آب و آتش و خاک
زمین و آسمان و هفت افلاک
هم از ذرات و اجـرام سماوات
شب و روز سال و مه مجموع آیات
هـرآنچـه آشکارا وُ نهان است
همه صنع خدای مهربان است
خدا بِالذّاتِ حـیِّ لایزال است
به چشم سر خدا دیدن محال است
جمالت زان جمالِ کبریایی ست
دلت مأوای انــــوار الهـــی ست
خـدا از دیـده ها مستور باشد
دو چشمت از خدا پر نور باشد
نظر کن در فصول چار گانه ،۱
ببین صنع خـــداونــدِ یگانه
خدا را در زمستان و بهاران
تـوان فهمیـد از شأن گیاهان
گل و پروانه و طاووس و بلبل
قناری نغمه خوان بر شاخه ی گل
بــه هنگام بهار سبـز و زیبا
خـدا را در رخ گل کن تماشا...
ا- چارگانه- چهارگانه.
با عرض پوزش ،، مثنوی بیست و چهار بیت است چند بیت فوق تقدیم به محضر شما سروران گرامی و استادان فرهیخته و ارجمند،
رقص آتش و خون چاپ دوم ،، فصل اول،، باب توحید،،
با احترام ،ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
باسلام و عرض ادب محضر شما استادان عزیز و فرهیخته
ای مردمان ،ای مردمان، یک محرم اسرار کو؟
تا سفره ی دل وا کنم اسرار گویم مو به مو
بر درگهت ای مستعان خوانم تورا از عمق جان
لا تقنطـُوا مِن رحمـــةً ، لا تقنطـُـو لا تقنطـُـو
از بس دو رنگی دیده ام ، دیوانگی بگزیده ام
فارغ شدم از عاقلان زان گیر و دار و های و هو
رنگی ز بی رنگی کجا همچون هوای جانفزا
اندر میان رنگها چونان هوا بــی رنگ و بو
مخمور جام و باده ام ، در اشتلم افتاده ام
ای ساقی پیمانه ها از ما دگـر پیمان مجو
گاهی به ما لج می کنی گه راه را کج می کنی
گه با رقیبان می روی ! از ما گریـزانــی؟ بگو
هان ای(عبودی) بیش از این از رنگ و بی رنگی مگو
اینک رسید از ره اجل ، دیگر مگو یکرنگ کو
با احترام، دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱ سال قبل، سهشنبه ۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
ابوتراب. عبودی در ۱ سال قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:
با سلام و عرص ادب محضر استادان عزیز و فرهیخته
صنما دل به تو بستیم خدا می داند
از می عشق تو مستیم خدا می داند
تا که بر مسند دل عشق تو را بنشاندیم
چشم سر بـر همه بستیم خدا می داند
دل به سودای تو دادیم هم از روز نخست
عهـدو پیمان نشکستیم خــدا می داند
تا که دل را به سر زلف تو دادیم گره
ما ز هـر غیر گسستیم خـدا می داند
بوی پیراهنت ای گل همه جا پیچیده
سر راه تو چو یعقوب نشستیم خدا می داند
دوش می گفت(عبودی)به عزیزان اینسان
جان نثاران تـــــو هستیم خــــدا می داند
با احترام،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم
ابوتراب. عبودی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹:
باسلام و عرض ادب محضر استادان فرهیخته و ارجمند.
ازآتش عشق هرآنکه دلسوخته نیست
هرگز دل ما به مهر او دوخته نیست
گر سوخته دل نئی! حذر کن تو ز ما
کاتش به دلی زنیم کافروخته نیست
بااحترام دیوان ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
باسلام و ادب احترام محضر شما فرهیختگان عزیز و ارجمند
آنچنان دل شکسته ام که مپرس
ز جهان دل گسسته ام که مپرس
از دلم تا بـه کـوی تـو ای دوست
پلی از عشق بسته ام که مپرس
چشم در راه و منتظـر دایـم
انتظاری نشستـه ام کـه مپرس
تــا شــــــدم پاسبـان ِ درگاهت
افتخاری بجستـه ام کـه مپرس
غم ِ هجــران و ، آرزوی وصال
دل به این دو ببسته ام که مپرس
تـا بـــرون آیــی از حجاب ای گُل
بلبلـی دل شکستـه ام کـه مپرس
تا (عبودی) نبیند آن خط و خال
همچنان زارو خسته ام که مپرس
با احترام،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم