کیوان کاظمی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
اگر شاعر همین یک بیت را در تمام زندگی سروده بود باز هم شاعر بزرگی بود
در توصیف زیبایی و شگفتی این یک بیت از هیچ یک از کلمات دیگر فارسی نمیشه استفاده کرد
محسن باقری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
واقعا انسان تحت تاثیر این دو بیت قرار میگیره.
جمال برهمندی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:
ته ماجرای همه به همان #هیچی ختم میشه که خیام گران قدر میفرمایند.پس با دانستن این سرنوشت لحظه بیش از پیش ارزشمند خواهد شد،لحظه را دریابیم چون تکراری در کار نیست.
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - نیایش کردن مجنون به درگاه خدای تعالی:
خوی به معنی عرق اینطور خوانده میشود khwei و در یک سیلاب.
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در مدح ابوالفضل علی:
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجمالبلدان آنرا جایی در هند میداند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجمالبلدان آنرا جایی در هند میداند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران:
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجمالبلدان آنرا جایی در هند میداند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۸:
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجمالبلدان آنرا جایی در هند میداند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵:
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجمالبلدان آنرا جایی در هند میداند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
فاطمه زندی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:
#غزل شمارۀ_ ۲۱۶
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
(منسرح مطوی مکشوف)
دسته بدایع
۱_روز برآمد بلندْ ای پسر ِ هوشمند
گرم بِبود آفتابْ خیمه به رویش بِبَند
روز برآمد: بلند خورشید در آسمانبالا آمده و به اصطلاح آفتاب پهن شده است. ببود: بِشُد. خیمه به رویش ببند: در برابر آفتاب چادری بزن، چادر برافراشتن.
۲_طفل ِ گیا شیر خورد شاخ ِ جوان گو ببال
ابر ِ بهاری گریست طرف ِ چمن گو بخند
طفل گیاه: گیاه کوچک. شیر:استعاره از باران است. و به گوشه و کنار گلزار باید گفت که بخند ، بگذارگل ها بشکفند.
۳_تا به تماشای ِ باغ میل چرا میکند
هر که به خیلش دَر است قامت ِ سرو ِ بلند
خیل: ایل، متعلقین.
نمی دانم کسی که در میان متعلقین خود سرو بلند بالایی دارد، چرا هوس گردش در باغ و گلستان می کند؟
۴_عقل روا مینداشت گفتن ِ اَسرار ِ عشق
قوّت ِ بازوی ِ شوق، بیخ ِ صبوری بکَند
عقل صلاح نمی دانست که اسرار عشق فاش شود با بازوی اشتیاق چنان نیرویی داشت که ریشۀدرخت صبر را از جا درآوردو بدین سان اسرارِ عشق برملا شد.
۵_دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه
سر که صُراحی کشید گوش ندارد به پند
بیابان گرفتن:سر به کوه و بیابان گذاشتن، این تعبیر متضمن دیوانه شدن هم هست.
چشم به راه:انتظار کشیدن
صُراحی:تنگ بلورین با گردن باریک که از آن شراب در پیاله می ریزند.
کشید:سرکشیدن، نوش کردن
دل وقتی دیوان شود و سر به کوه بیابان بگذارد، دیگر انتظار نمی کشد و بی تابی نمی کندو سری که کوزۀ سراب را سر کشیده باشد، دیگر به هیچ پند و نصیحتی گوش نمی کند.
۶_کُشته شمشیر ِ عشق، حال نگوید که چون
تشنه ی ِ دیدار ِ دوست راه نپرسد که چند
کسی که با شمشیر عشق کشته شده باشد، نمی تواند بگوید که چگونه حالا و روزی دارد، کسی که تشنۀ دیدار یار است از درازی راه سوال نمی کند، و نمی پرسد که چقدر باید رفت و تا کی.
۷_هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر
بس که بخواهد شنیدْ سرزنش ِ ناپسند
هر که پا در وادی عشق تو می گذارد سرزنش دیگران را هم به خاطر تو به جان می خرد
۸_در نظر ِ دشمنان نوش نباشد هَنی
وزقِبَل ِ دوستان نیش نباشد گزند
هنی:مخفف هنئ، گوارا
وزقِبَل:از جانب.گزند:مایۀ آسیب.
۹_این که سرش در کمند جان به دهانش رسید
مینکُنَد التفات آن که به دستش کمند
کمند:در شعر، گیسوی معشوق را از جهت بلندیو حالت حلقه وارو قدرت اسیر کردن عاشق، به کمند تشبیه کرده اند.
۱۰_سعدی! اگر عاقلی، عشق طریق ِ تو نیست
با کف ِ زورآزمای پنجه نشاید فکند
زور آزمای:کسی که نیروی خود را در معرض نمایش بگذارد، کسی که با دیگری دست و پنجه نرم کند.
یعنی سرپنجۀ پهلوان نیرومند، مرا معشوق است که به نیروی عشق عاشق را مغلوب می کند و شکست می دهد.
پنجه فکندن:درگیر شدن
نشاید:سزاوارنیست.
شرح :محمدعلی فروغی ،حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
حمید احمدیان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱:
سعدی شیرین سخن شیرین گفتار واقعه تایتانیک (جک و رز) را در قرن هفتم به زیبایی طرح کرده است و اگر فیلم تایتانیک دیگری ساخته شود چقدر خوب بود که این شعر توسط یکی از خوانندگان سنتی بر روی تیتراژ پایانی خوانده شود. عالی است
امیررضا نیک خو در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱:
تایتانیک نسخه اصلی
عزیز رادیو در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۷ در پاسخ به حمید ستوده دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:
در طب قدیم از پودر صندل به عنوان دارو استفاده می شده و اینجا کنایه از اینه که طرف در حال مرگ است و زنش برای او به دنبال داروست
بسم الله عزیزی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۴ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:
این رباعی در کشف الحقایق عزیز الدین نسفی هم آمده
حبیب شاکر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷:
سلام بردوستان
ابیات این رباعی همآهنگ نیست و بنظر میرسد هر بیت مربوط به یک رباعی مجزا باشد.ارتباط منطقی بین ابیات وجود ندارد.باتشکر
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹ - قصیده:
نقش وشی و نقش مسطر ، گویا نامهای دو نوع از طراحی باشد که منظور از نقش وشی یعنی طرح با خطوط خمیده و دوّار
و نقش مسطر یعنی طرح با خطوط راست و خطکشی شده.
این معنی، حدس است.
یا شاید نام تخصصی دو نوع نقش و طراحی بوده است.
کوروش در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق:
مفترق شد آفتاب جانها
در درون روزن ابدان ما
از معدود افرادی هستم که این بیت رو فهمیدم
کوروش در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم:
ابیات پایانی بسیار عجیب هستند آیا کسی هست که بتواند تفسیر کند ؟
جهن یزداد در ۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۷ در پاسخ به مژده دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » ترجیع بند در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر:
نسخه ۱۳۲۰ چاپ بروخیم است درست است
اگر بنگریم با ملاذ قافیه کرده پس همه انان زاذ و یاذی ایستاذی فتاذی خوانده میشده اند
جاوید مدرس اول رافض در ۱ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲: