بیقرار در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
درود بر همرهان
فارغ از مباحث عرفانی ، اوج تصویرگری حافظ در بیت : ارغوان جام عقیقی به سمن ..... به کار گرفته شده ، از آنجاییکه این شعر نوعی بهاریه ست و آمدن فصل بهار را نوید می دهد و به توصیف آن می پردازد ، در این بیت بارش باران در مصراع اول و طراوت دشت در مصراع دوم به زیبایی به تصویر کشیده شده ، در مصراع اول : گل ارغوان مانند کاسه ای است که بر سر چوبی نهاده شده و با بارش باران پر می شود و البته سنگین ، و لاجرم بر اثر سنگینی خم شده و بر روی زمین یا سمن می ریزد و این کار به کرات تکرار می گردد ، انگار هر بار جام شرابی پر می کند و در کام سمن یا چمن می ریزد ، مفهوم کلی مصرع به بارش باران اشاره دارد ، در مصراع دوم پس از باران ، نرگس ها و شقایق ها رشد کرده و زمین پر از گلهای متنوع می شود و نرگس به تماشای شقایق می نشیند ، البته نگران ایهام دارد ، نگران ( نگر : بن مضارع نگریستن + ان ) صفت فاعلی ساخته است به معنی در حال نگاه کردن ، و در معنای دوم نگران به معنی مضطرب می باشد که نرگس به خاطر کوتاهی عمر شقایق نگران او خواهد شد . که هر دو زیباست
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
آقایان یا خانم ها شایق و روفیا آیا گمان نمی کنید غزل سعدی عزیز را به فنا دادید؟
صرف نظر از اینکه این اعتقادات، درست یا نادرست باشند اما جایش اینجا نیست
حداقل این سخن حافظ جان را مد نظر داشته باشیم
با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
شهاب قهرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱:
در بیت پنجم 'آن' اشتباه تایپی أست و باید 'او' باشد که به خداوند اشاره دارد. 'شاه مات' با کسره 'ه' خوانده می شود که منظور شاه حریف أست.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ در پاسخ به رضا سعدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
آنان که در بهار به صحرا نمیروند
بوی خوش ربیع بر ایشان مُحَرَّم است
مُحَرَّم اسم فاعل در باب تفعیل است به معنی حرام شده
البته دارای ایهام نیز میباشد و اشاره به ماه محرم دارد که اولین ماه قمری است
ربیع نیز ایهام دارد و اشاره به ماه سوم و چهارم قمری است
درست است که ماههای قمری زمانشان در فصلها تغییر میکند اما در زمان جاهلیت چیزی به آخر سالها اضاف میکردند تا تغییر ماهها در سالهای مختلف برای تجارتشان مشکل ایجاد نکند.
اما در هر حال ارتباطی با ماه عزاداری ندارد به آن شکل که ما در ذهن داریم.
علی میراحمدی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - و قال ایضا یمدح الصّدر رکن الدّین:
شاهکاری شگرف در باب برف.
جعفر جعفر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۹ در پاسخ به محمد ضیایی دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۴ - مجذوب تبریزی:
منظور مولانا در نی نامه از نی گیاه نیست بله تکه ای نی است که به عبارتی فلوت هم میگن. نی حریف هرکه از یاری برید. همان سازی است که چوپانها در بیابان مینوازند. که در ابتدا هم میگه بشنو از نی چون حکایت میکند...... مقصود همان ساز است که بعد در ادامه به آن رنگ عرفانی میبخشد و در ادامه گفته میشود که از نیستان برده و جدا شده است پس به نیستی رسده است ( از نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند) اما در این شعر بالا مقصود از نی، گیاه نی هست که هنوز به نیستی نرسیده است.و ادعای نیست بودن را دارد.
جمشید جمشید در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۰:
در بیت اول، "اَطلال" جمع طلل است و در لغت نامه فارسی (دهخدا)، در معنای آن آمده:
طلل بمعنی اثر سرای و جای خراب شده. (از منتهی الارب). نشانه های سرای کهنه و ویران. (از لطائف و کنز و منتخب) (غیاث اللغات). نشانه های سرا و جاهای خراب شده. (آنندراج) (فرهنگ نظام). آثار باقی مانده از خانه های ویران. جاهای بلند و برجسته از خانه های خراب : ما همه بر نظم و شعر و قافیه نوحه کنیم نه بر اطلال و دیار و نه وحوش و نه ظبی. منوچهری. ایا رسم و اطلال معشوق وافی شدی زیر سنگ زمانه سحیقا.منوچهری. تا بر آن آثار شعر خویشتن گویند باز نی بر آثار دیار و رسم و اطلال و دمن. منوچهری. ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن. معزی. ربع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن. معزی. شاه دمن و رئیس اطلال روی عرب از تو عنبرین خال.نظامی. شکر طوفان را کنون بگماشتی واسطهٔ اطلال را برداشتی.مولوی. چون عرب با ربع و اطلال ای ایاز می کشی از عشق گفت خود دراز.مولوی. عاقبت سخن به اتفاق قرار گرفت بر بنایی بحدود زنده رود و در آن زمان دیار اصفهان دیههایی بود پراکنده و شهرهای خراب و کنده و اطلال باطل و رسوم مدروس. (ترجمهٔ محاسن اصفهان).
|| بدنها. (آنندراج). شخص های هر چیزی. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به طلل و طلول شود. - اطلال کردن؛ ویرانه ساختن. خراب کردن. بصورت طلل درآوردن : گه عرعر قد صنمی را شکند پشت گه منظر و کاخ ملکی را کند اطلال. ناصرخسرو.
رجوع به طلل و اطلال شود. - اطلال گشتن؛ ویرانه شدن. خراب گشتن. بصورت طلل درآمدن : خشمت اگر یک دم زدن جنبش کند بر خویشتن گردد چو اطلال و دمن دیوار قسطنطانیه. منوچهری.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:
اعراف محلی برای حیوانات است.
چون حیوانات نیز همچون انسان روح دارند و بعد از پایان زندگی دنیوی در اعراف ادامه زندگی خواهند داشت.
علی دائمی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
رحمت خدا بر سعدی بزرگ، که حرف حق رو صریح و بیپرده گفته. برخلاف بعضی نظرات کجاندیشانه، این شعر سعدی از زمانهٔ خودش جلوتره. مردم ما هم پنجاه شصت سال دیگر (که احتمالاً کار از کار گذشته) تازه میفهمند که امثال سعدی چقدر درست میگفتند...
حفیظ احمدی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
با سلام و خسته نباشید!
در مصرع سوم "قرعه کار" نوشته اید، حالانکه به نظر بنده، قرعه فال درست است.
با احترام
علیرضا پناهی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۴۶:
در این بیت از نظر صنایع ادبی حشو ملیح به کار برده شده است.
علی میراحمدی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
آن که زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست، و در نیمه شب بر بالین حافظ حاضر شده و سر در گوش او نجوا کرده ، ملکه زیبایی و شعر است و نه یک شخص معین انسانی در شیراز آن زمان.
رضا پروا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱ - فی مدح الشیخ گرز الدین ابوالعباس رومی دامت دولته:
این قطعه مذمه گرزالدین رومی است نه مدح!
رضا پروا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲ - فی مذمة الفرس العضدیه:
این قطعه مدح حسن ابن عضد است نه مذمه!
کایسا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱:
وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد
کاش از هرزهدویها عرق ایجاد کنیم
وضع نامنفعلی یعنی «خجالت نکشیدن»
در خیلی جاها بیدل از انفعال به معنی خجالت نکشیدن استفاده کرده.
در اینجا میگه خجالت نکشیدن اینجا خودش خجالت داره!
حیا کو تا زند آبی غبار هرزهتازم را
که من گرد هوس میگردم و بسیار میگردم
این غبار هرزهتاز را باید آبی بیاد(عرق شرم) و بنشاند چون زمین دارای گرد و خاک رو با آبپاشی غبار را مینشانند.
یه جا دیگه هم میگه:
گر نباشد اشک، خجلت هم تلافی میکند
بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما
که یعنی اگر اشک نیست خجالت کشیدن هم تلافی میکنه و ما عذر چشم را با پیشانیای از عرق شرم جبران میکنیم.
کایسا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹:
بیت هفتم از «کشد» کلی مفاهیم ایهامی استخراج کرده:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
عقیل پورخلیلی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
سلام
پیش وند ها و حروف اضافه باید جدا نوشته شود .
بمنبر . بمدرس و ... نادرست است .
به منبر
به مَدرس
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
نه بنده تخصصی در حافظ دارم، و نه کلام حافظ چیزی است که بشود ادعا کرد به فهم کاملی از آن رسیدهام. فقط می شود گفت برداشت من چنین است.
غزل حافظ چون یک منشور از جنس الماس است، هر جهتش را نگاه کنی نوری دارد چون رنگین کمان و هر چشمی بخشی از نور را میبیند. بخشی که در دیدش قرار گرفته است.
این غزل از شاهکارهای کلامی و تصویری حافظ است. به زیبایی تمام تصویرسازی میکند تا خوانندۀ غزل، به روشنی صحنهای که برای حافظ اتفاق افتاده را ببیند.
معشوقِ حافظ، نیم شب به بالین حافظ میآید در حالی که:
موهایش آشفته است.
دانه های عرق بر صورت گلگونه اش افتاده.
خندان و مست است.
چاک پیراهنش باز است.
غزل و شعر عاشقانه میخواند.
غزل را با آواز حزین می خواند (حزین در اینجا ایهام دارد و معنی دومِ آن آوازی است در دستگاههای موسیقی ایرانی، نمیدانم کدام دستگاه منظور حافظ است ولی من دوست دارم حزین در آواز افشاری باشد.)
صراحی (ظرف شراب و خودِ شراب) در دست دارد.
چشمش مست و درخشان است و از شدتِ مستی، عربده از چشمش پیداست.
لبش به افسوس باز است. اما بعید میدانم منظور از افسوس در اینجا تأسف و دریغ باشد چون با دیگر حالاتِ ذکر شده همخوانی ندارد، شاید از هرکسی غیر از حافظ بود نیاز نبود به سراغ تأویل و معانی دیگر برویم اما حافظ است و رمز و راز. حافظ با زیرکی تمام با تلفظ کلمه «افسوس» دارد غنچه بودن لب معشوق را نشان میدهد.
معشوق با این حالت بر سر بالین حافظ مینشیند و سر در گوشش میگذارد و میگوید «ای عاشق دیرینهٔ من خوابیدهای؟ واقعاً که!»
شاید عاشق دیرینه، اشارهای به عشق ازلی باشد که از قدیم در ذاتِ انسان، سرشته شده است.
برخی معتقدند نگاری که بر بالین حافظ آمده است وقتی حافظ را در خواب میبیند خشمگین میشود. ولی از بیت سوم مشخص است که خشمگین نیست، چون بر سرِ حافظ داد نمی زند. در حالی که لبش غنچه است سرش را کنار گوش حافظ میآورد و .....
آیا از اینکه لبش را کنار گوش حافظ آورده است چیز جالبی به ذهن متبادر نمیشود؟
حافظ در لفافهای که مخصوص خودش است دارد به چیزی اشاره میکند و به قول خودش: آن کس است اهل بشارت که اشارت داند.از بیتهای بعدی چنین برمیآید که حافظ یک موضوع را حذف کرده تا خواننده به مدد تصور خودش آن را حدس بزند. صحنه عوض میشود، پرده دیگری آغاز میشود. بله؛ یک زاهدِ متشرعِ متعصب، به حافظ خرده گرفته است و حافظ به او میگوید من تقصیری ندارم. به هرکس دیگری هم در سحرگاه چنین بادهای بدهند اگر باده پرست نشود، کافر و منکرِ عشق است. یعنی تو گناهی نداری چون درک نمیکنی.
چنین نکتهای را در جای دیگر هم بیان کرده است:
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بِهشت
اصلا نمیشود حافظ غزلی مستانه بگوید و به زاهد گیر ندهد. البته گیر را زاهد میدهد و حافظ به او پاسخ میدهد منتها در بعضی مواقع مثل این غزل، سخن زاهد حذف شده و از پاسخ حافظ میشود فهمید که جر و بحثی با هم داشتهاند.
ای زاهد بر ما که دُردکش هستیم و نصیبمان شراب تَه خُم است خرده مگیر؛ چون نصیب ما از روز ازل و الست همین بوده. هرچه به پیمانه ما ریختهاند همان را مینوشیم چه شراب بهشتی باشد چه شراب مستِ انگوری.
اما ادامه داستان نگار و آمدنش به بالین حافظ چه شد؟ آیا حافظ بحث را فراموش کرد؟
به نظر بنده، خیر. حافظ با رندیِ تمام، پایان مکاشفهاش را در بیت آخر بیان میکند:
منِ حافظ با دیدن این صحنه، توبهام را شکستم. گناهی هم ندارم چون شرابی که از دهانه صراحی ریخته شد (تشبیه دهانه جام به خندۀ جام می) و زلف نگار که دلم را اسیر کرد (به خود گره زد) توبه بسیاری را شکسته است از جمله توبۀ حافظ.
(همان زغال خوب و رفیق نابابِ خودمان😊)
چه بسا حافظ میخواهد بگوید: آقای زاهد خیلی مغرور نباش. تو هم به این واسطه بسیار توبه شکستی. در جایی دیگر می گوید:
زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد
غلامحسین مرادی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:
عرض سلام و ادب و احترام
البوم همایونمثنوی تنها بخشی از اجرای ۵ساعته!استاد فقید محمدرضا شجریان و مرحوم منصور صارمی می باشد که امیدواریم وارثین استاد شجریان ومخصوصا جناب همایون عزیز مابقی این کار فوق العاده را هم در دسترس عموم قرار دهند
حسین دیوانه در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۱ در پاسخ به موری دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳: