عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸:
نکته ای که برخی خوانش ها وجود دارد (حتی بر فرض صحیح خواندن کلمات) این است که وقف و وصل و استرس ها به جای خود نیستند و می دانیم که چنین امری باعث می شود جمله بی معنا شود یا معنی دیگری داشته باشد
به عنوان مثال در مصرع «قامَ الغیاثُ لَمّا زَُّمَ الجِمالُ زَمّاً» کلمه لَمّا که ظرف زمان است مربوط به فعل زَمَّ است: لَمّا زَمَّ هنگامی که مهار کشیده شد
اما در برخی موارد به گونه ای خوانده شده است که بین ظرف و فعلش جدایی افتاده است
یا مثلا در مصرع یا سَعْدُ کَیفَ صِرْنا فی بَلْدَةٍ هَجَرْنا؟
فی بَلْدَةٍ هَجَرْنا کاملا از بخش قبل جدا خوانده شده است
یا در مصرع یا عاذِلی نَباها ذَرْنی وَ ما اُلاقی
عاذلی نباها یک ترکیب متصل است و نباید جدا خوانده شود گاهی طوری خوانده شده است که انگار نبا فعل است و حالت امری برای عاذلی دارد درحالی که چنین نیست و باید با توجه به معنی خوانده شود ای که به خاطر دوری او مرا سرزنش می کنی
حبیب شاکر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۷ در پاسخ به ناپیدا دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:
سلام ارادت دوست نازنینم.بله اگر نوشته های حقیر قابل باشه حتیالمقدور سعی میکنم مرتبط با شعر خیام .باشه.من زمان خیام را نمیدانم ولی الان متاسفانه این بشر است که هم دشمن سر سخت فلک و طبعت و هم دشمن خودش میباشد..متاسفانه بزرگترین دشمن بشر خود بشر است،نه زمانه و فلک.این فلک و طبیعت است که از گزند جهل بشر در امان نیست و صدمه می بیند ،نه بالعکس
احمد نیکو در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۴:
رو با خبرا، تو آب انگور گُزین
کان بیخبران به غوره مِیْویز شدند
اسد کشاورزی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:
چون نیست ز هرچه هست جز باد به دست
چون هست به هرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
دیالکتیک هگلی را میتوان در اندیشه خیام جستجو کرد: هر پدیده ترکیب هستی و نیستی است. هر هستی را به دلیل موقت و مشروط بودن می توان نیست انگاشت، و هر نیست نیز به شرط ایجاد شرایط لازم می توان به هست تبدیل شود. همه چیز در عین و ذهن سنتز این هستی و نیستی است. به قول معروف حتی در ساده ترین تغییر مکان شئ در یک نقطه هست و در همان نقطه نیست. ترکیب هستی و نیستی به صورت جهان متعین و مشخص پدیدار می شود.
محمد علی کبیری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
درمصرع: افرین بر نظر پاک خطا پوشش باد اگر به این صورت باشد که
افرین بر قلم پاک خطا پوشش باد. که دیگر بسیار روان جلوه می کند وبدین صورت می شود که خطایی بر قلم صنع نرفته واز خطا منزه است
هادی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۲ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
عالی!
امید در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:
منظور خیام این هست که کسی که ما بی اهمیت تر از این هستیم که کسی که توان خلق جهان به این بزرگی را دارد برای ما اهمیت قائل شود و به مسائل ما اهمیت دهد
در واقع ادیان رو زیر سوال میبره
ali barani در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۴ در پاسخ به Avesta Gdzi دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستانِ دقیقی شاعر:
سلام دوست عزیز . هر چند که معنا و مفهوم کلام شما درست است ولی جای بعضی کلمات و عبارات در اینجا نیست. گنجور را به فرهیختگانش می شناسیم. من هم عقیده دارم که با دید ناسیونالیستی و پر از خشم به زبان و فرهنگ عربی نگاه نکنیم. در هر حال فردوسی مسلمان بوده و جزء ارادتمندان به اهل بیت و به خصوص حضرت علی علیه السلام. عفو بر وزن رفو آمده و یکی از دوستان هم در چند نمونه شعر به آن اشاره کردند. مینوی خرد حفاظ ما باد
سینا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
سلام
معنی دوش در بیت سوم چیست؟
احمد خرمآبادیزاد در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۶ - غزل:
1-بیت شماره 19 در یکی از نسخههای مجلس به شکل زیر آمده است:
«تو گفتی بخت گیتی روی برگاشت/و یا ایزد ز گیتی مهر برداشت»
بر خلاف شکل کنونی (که بسیار خام، سبک و نارساست)، این شکل از بیت شماره 19 نه تنها شیوا، رسا و گویا میباشد، بلکه با توانایی شاعر سازگارتر است.
2-گفتنی است که در نسخه دوم مجلس، بیت 19 به این شکل ثبت شده است:
«تو گفتی بخت گیتی روی برداشت/و یا ایزد ز گیتی مهر برداشت»
اما مشکل بنیادی این شکل از بیت، نداشتن قافیه است. اکنون اگر در مصرع نخست همین شکل، واژه «برداشت» را به «برگاشت» تبدیل کنیم، دقیقا همان شکلی است که در نسخۀ نخست مجلس دیده میشود.
یادآوری:– روی برگاشتن = روی برگرداندن (فرهنگ فارسی معین)
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
درود
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضایِ سینهٔ حافظ، هنوز پر ز صداست
انعکاس و پژواک فکر تو که دیشب در سرم بود هنوز باقی ست بمانند انعکاسی که ازاصوات در خانه های قدیمی که دارای الان و اتاق های متصل به آن بودند بوجود میآمده صدا بمعنی پژواک است نه آنچه امروزه از آن برداشت می گردد .
احمدرضا نظری چروده در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۳:
یخچه وآشکوخیده امروزه کاربرد خودشان راتقریبا ازدست دادند.اما تصویری که رودکی ازباریدن تگرگ وسپس لغزیدن وسکندری خوردن را آورده بسیارزیباست.آشکوخیده به معنی لغزیده وسکندری خورده درفرهنگ ها آمده است ویخچه یعنی تگرگ
محمد راد در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون:
یعنی بهترین بیت اونی هست که میگه هیچ نوعی از رازت رو به زن نگو که همه سربازها خبررار میشن .... دمت گرم عطار 😂⚘️💙💙
کوروش در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۸ - جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود:
ور سر مویی ز وصفش باقیست
او نه از عرش است او آفاقیست
منظور از آفاقی چیست ؟
هستیا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
درود بر دوستان ادیب و حافظ دوست
من تخصصی در زمینه ادبیات ندارم و خواننده عام به حساب می آیم. پس اگر برداشتم از بیت چهارم، نادرست به نظر می رسد، پیشاپیش بابت نظر غیرتخصصی پوزش می خواهم.
اما شخصاً تصور می کنم در این بیت، هدف حضرت حافظ از قیاس چراغ مرده و شمع آفتاب، اشاره ای ضمنی اما بسیار مهم به ماهیت دلِ دشمن و دل دوست باشد.
دل دشمن، تهی از اصالت است. پس او آن را از ماده ای (هرچیزی غیر از خود و چه بسا چیزی نامطبوع) جهت روشناییِ ظاهری پر کرده که البته پس از مدتی، به زوال و نابودی می گراید و پرده از عدم خلوص نیت و استفاده از غیرْ جهت موجه جلوه کردن برداشته می شود. به عبارتی، خرقه ی سالوس از درون، تهی و نامطبوع و در نهایت محکوم به رسوایی است.
در مقابل، دوست، دلش دارای اصالت است. او آن را از چیزی پر نمی گرداند؛ بلکه جهت روشنایی بخشیدن، از وجودِ غنی خود مایه می گذارد و آنچنان که شمع در ادبیات مشهور است، می سوزد تا روشن گرداند. ترکیب شمع آفتاب، در عین استفاده جهت وزن و فن شعر، می تواند اشاره ای دقیق تر و تأکیدی باشد به جهان افروزیِ دل دوست.
بخصوص آنکه، در مصرع اول اشاره نموده «ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد» زیرا دل ناپاک و تهی دشمن که وی آن را با چیزهای دیگری انباشته، هرگز نخواهد توانست معنای روی گریان و سوزان دوست را دریابد. او رنج را می بیند. اما دل تهی اش، لذتِ رنج بردن جهت روشنایی بخشیدن را در نمی یابد. و هم اینکه اصلاً او که خودش را با همه چیز فربه گردانده، کجا خواهد توانست در روی نزارِ عارف عاشق که مظهر آفتاب است، زیباییِ خلوص عشق را دریابد؟
سپاس
امین در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۳ در پاسخ به امیرحسین صباغی دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱:
درود بر شما
توضیحی که دوست عزیزمون درباره تفاوت معنا دادند درست است و این خود توجیه کننده عدم تکرار قافیه است. درباره بیت نخستی که شما اشاره کردید، این همان صنعت جناس در قافیه است. حال که اینجا تمایز بین اسم و فعل است. نمونه های فراوانی داریم که هر دو قافیه اسم هستند اما به خاطر معنای متفاوت، شعر را مصون میدارند. بنده به دو مورد از اینها اشاره میکنم:
در خسرو و شیرین:
زمین از سبزه نزهت گاه آهو (حیوان)
هوا از مشک پر خالی ز آهو (عیب، نقص)
بگفت از دل جدا کن عشق شیرین (نام بانو)
بگفتا چون زیم بی جان شیرین (صفت)
وقتی تفاوت در معنای دو واژه که هر دو اسم هستند، موجب صحیح بودن قافیه میشود، نمیدانم شما چطور میفرمایید تفاوت معنوی یک اسم با یک فعل توجیه کننده نیست... اگر از منبعی این را خواندید ممنون میشوم اشاره کنید
با درود
nabavar در ۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳:
غزلی هماهنگ از عباس نیای نوری:
خلعت دیبا
یار من در شوخ طبعی شهره ی دنیا ستی
گاه لب را با شکر خندی به طنز آراستی
گرچه در جمع ادیبان لطف شعرش محشرستلیک گه در بذله گویی بحر گوهر زاستی
گفتمش سودی نمی بینم درین سوداگریگفت کار دل مگر بر سود و بر سوداستی
گرکه دردل شور وشوقی برجمال دوست هستخلعت اندیشه ماتم نیست ، از دیباستی
هیچ عاشق از سر اجبار آوا سر ندادگوشه ی چشمش به سوی نرگس شهلاستی
ما به لبخندی به کام خلق شکر ریختیماین لبانم هد یه ای از ایزد داناستی
جام مهرت از شراب دوستی چون پر شودچهره ات در هاله ی غم نیست بس زیباستی
بر ” نیا “ بنگر که چون مستی کند با یاد او
ساغرش از کاسه ی گِل نیست از میناستی
جهن یزداد در ۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح یمین الدولة و امین الملة محمود بن ناصرالدین:
کسی ندانم کو را توان آن باشد
که با تو یارد بستن به کار زار میان
گمان مبر که ترا هیچ شاه پیش آید
اگر بگردی گیتی همه کران به کران
Mojtaba Razaq zadeh در ۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۶:
قلندران یعنی چی؟
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹: