گنجور

حاشیه‌ها

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او:

اگر ایادگار بزرگمهر  را بخوانید خواهید دید که این سخنور چگونه همه آن را بی افزایش و کاست به بهترین گونه برگردانده  -سخنور کوشنامه سخن شترگربه بسیار دارد مگر این بخش را بسیار خوب سروده

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او:

برخی گزیده های ایادگاربزرگمهر
 همه پرسش پاسخهای اینجا از ایادگار است آنچه در بالا امده را  باید گاهی دیگر بنویسم برخی از انها را که پیشتر برای خود داشتم مینویسم - kadār ud čand ān druz
کدامند آن چند دروج

 āz ud niyāz ud xēšm ud arešk ud nang ud waran ud kēn ud būšāsp ud druz ahlomōγīh ud spazgīh.

آز و نیاز و خشم و رشک  و ننگ و ورن و کین و بشاسب و دروج دینی (= اهلموغیه/اسرموگی) و سپازگیه (=تهمت)

az ēn and druz kadār stahmagtar?
āz ahunsandtar ačāragtar.
niyāz bēšēnīdārtar ud bēšōmandtar
ud xēšm dušpādixšātar ud anespāstar.
arešk anāg-kāmagtar ud wad-ummēdtar.
ud waran xwad-dōšagtar ud wišuftārtar.
 ud nang kōxšīdārtar.
ud kēn sahmgēntar ud anabaxšāyišnīgtar.
būšāsp aǰgahāntar ud frāmōšēntar.
از این اند دروج کدار ستهمگتر؟
(از این چند دروند کدام ستهمگتر؟)
آز آهونسندتر اچارگتر
(آز ناخرسندتر بیچارگ تر)
نیاز بیشیندارتر و بیشومندتر(رنجرسانتر و اندوهگینتر)
و خشم بد فرمانرواتر و ناسپاس‌تر

رشک زشتکامگتر و بدامیدتر
و ننگ کوشیدارتر.
ورن خوددوسگتر و ویشفتارتر
(ورن=شهوت)
و کین سهمگین‌تر و نابخشایشنیگتر.
بوشاسب  تنبل‌تر و فراموشینتر.


az ēn and mēnōg pad tan ī mardōmān, kē ōzōmandtar
- xrad wēnāgtar ud menišn ayāftagtar ud ōš dāštārtar. ud xēm huškōhtar ud xōg wirāstārtar.- ud hunsandīh awestwārtar.
- ud ummēd bārestāntar, axw abēzagtar ud bōy āgāhtar ud frawahr ranǰwartar

از این اند مینوک پد تن مردمان که اوزومندتر
(از این چند مینوک کدام بر تر مردم زورمندتر؟)
خرد ویناگتر و منش  ایافتگتر و هوش داشتارتر
و خیم هوشکوه‌تر و خوگ/خوی ویراستارتر
و خرسندی، استوارتر.
و امید بارستانتر، اخو ابیزاگتر و بوی (= دریافت) آگاه‌تر و فروهر رنجوَرتر

-

 

 

 ēkānagīh ka-š abāzīh nēst

یگانگی (= وفاداری)، کش ابازیه نیست
 

- weh-dōstīh ka-š ǰahīg-kārīh nēst
   هودوستیه  (= دوست نیک بودن)، کش زشت‌کاری نیست
- tars-āgāhīh ka-š wastārīh nēst.

ترس آگاهی کش گستاخی و اسان انگاری نیست

rādīh ka-š wanīgarīh nēst
رادی کش ولنگاری(اسراف)  نیست

- weh-xēmīh ka-š penīh nēst

خوش‌خیمی، که آن را زفتی نیست.

- weh-axwīh kaš kēnwarīh nēst
نیک‌‌منشی  که‌ آن را کین‌ورزی نیست.

dānāg ī wad-ǰahišn
داناگ بد جهشن


pad mardōmān xrad weh ayāb ǰahišn?

 پد مردمان خرد به ؟ یا جهشن (بخت)؟

ān kē ǰahišn pad kār ud dādestān nēktar.

آن که جهشن  بکار و دادستان نیک‌تر

xrad šnāxtārīh ī kār ud ǰahišn passandišn ī kār.

خرد شناختاری کار و  جهشن پسندشن کار

 

زیبا روز در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۷:

بنهان از همه خلقان چه خوش آیین باغی ست ...

در ادب کهن و سبک خراسانی گاهی به جای پنهان بنهان می آوردند و البته ب را به نهان افزوده و کسره را تلفظ می کنند .

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او:

این پرسش و پاسخ در چند پندنامه پهلوی آمده گویی  ماننده ترین آن ایادگاربزرگمهر است آغاز پرسشها در ایادگار بزرگمهر نیز چنین است

سروده بسیار ویژه برگردان پهلوی از ایادگار بزرگمهر است

ز مردم کدام آن که فرّختر است

که رامش بدین فرّخی اندر است

کسی گفت، کاو را نباشد گناه

به گیتی تو فرّختر از وی مخواه

بدو گفت پس بیگنه تر کدام

که بر دیده خود بینمش نام و کام

نگر بیگنه مرد، گفت، آن بوَد

که ایدر به فرمان یزدان بود

بپرهیزد از راه و فرمان دیو

بود راست بر راه گیهان خدیو

بگو تا کدام است، گفت آن دو راه

که ما را همی داشت باید نگاه

ره پاک یزدان کدام است و چیست

که بر راه دیوان بباید گریست

بهی راه یزدان شناسیم و بس

همی بتّری هست با دیو رس

بپرسیدش از بتّری و بهی

که خوانند با دانش و ابلهی

بگویم تو را، گفت اگر بشنوی

ز گفتار پر مایه ی پهلوی

بهی، هومت دانیم، آهوخت و هور

تباهی دُشمت و دُشوخ و دُشور

 mardōm kadār farroxtar?
- ān ī awināhtar.
 kē awināhtar

 ān kē pad dād ī yazdān rāsttar ēstēd ud az dād ī dēwān wēš pahrēzēd.
 kadār dād ī yazdān ud kadār dād ī dēwān

- dād ī yazdān wehīh ud dād ī dēwān wattarīh.

čē wehīh ud čē wattarīh?
 wehīh humat ud huxt ud huwaršt ud wattarīh dušmat ud dušhūxt ud dušxwaršt.
- čē humat ud huxt ud huwaršt ud čē dušmat ud dušhūxt ud dušxwaršt?
 humat paymān-menišnīh ud hūxt rādīh huwaršt rāstīh.
dušmat, freh-būd-menišnīh ud dušhūxt penīh ud dušxwaršt drōzanīh
- čē paymān-mēnišnīh, čē rādīh ud čē rāstīh, čē freh-būd-mēnišnīh, čē penīh, čē drōzanīh.




سیروس شیخ‌رباط در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

تحلیل لکانی بیت اول: جان بی جمال…

دکارت جوهر انسان را «اندیشه» و ژاک لاکان جوهر انسان را «میل» می‌داند و در این شعر حافظ بزرگ می‌فرماید که کسی را می‌توان در این جهان «زنده» نامید که به «جمال جانانی» میل‌ورز باشد و اگر کسی این (جمال جانان) را در نظر نداشته باشد (به عنوان آبژه‌ای که به آن میل بورزد) انسان میل‌ورزی نخواهد بود و دیگر جوهر انسانی را نخواهد داشت و گویی دیگر انسان زنده‌ای نخواهد بود.

ابراهیم زبیری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

سلام

فقط به موضوع مستی و شراب اشاره ای می کنم؛ در واقع مستی در عرفان به معنی بی خودی هست، یعنی خودی نداره، منی نداره یعنی من سوای حق نیست اینگونه نیست که منی باشه و حق باشه بلکه هرچه هست حقه و من و تو و او و آن، همه تعینات و شکل های او هستند که هیچ ثباتی ندارند و قائم به هیچ ذاتی نیستند  فقط می آیند و می روند، یعنی از عدم می آیند و به عدم می روند... پس مستی یعنی کنار زدن من وهمی ، وهم برای اینکه هیچ منی وجود نداره که کنار زده بشه، بلکه همین وهمه که باید زدوده بشه.

البته در مستی های معمول هم بیخودی اتفاق میوفته برای لحظاتی ولی مستی که خیام و دیگر شاعران عارف اشاره دارند یعنی حق است و بس ،آنها هرگز خودی ندارند..

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۰ در پاسخ به مسعود رستگاری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:

درود بر دوست ناشناخته جناب آقای رستگاری

فرمایش شما صحیح بود و متن را ویرایش کردم

کما اینکه ابیات را هم اندکی ویرایش کردم

 

پارسا نوری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۵:

بسیار جالب هست که خیام پیش کوپرنیک گردش زمین به دور خورشید رو در این بیت اورده.

سفید در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:

 

گر نباشد هر دو عالم گو مباش

تو تمامی... با توام تنها خوش است...

 

نوید خسروانی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:

این‌جا طرب یعنی اندوه. از لغات اضداد است.

کوروش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

جنبش خلق از قضا و وعده است

 

تیزی دندان ز سوز معده است

 

یعنی چه ؟

 

 

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۵ در پاسخ به کاوه مهری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سبلم و عرض ارادت

اگر در گوگل سرچ می فرمودید مشکل برطرف می شد

این کتاب از شخصی به نام دکتر لطف الله روزبهانی است و بنده از محتویات آن اطلاعی ندارم. در گوگل سرچ کردم و چندین جا با نام این نویسنده معرفی شده بود.

در جایی ندیده ام که کسروی به بزرگان دین حتی به خلفا اهانت کرده باشد و فقط افکار نادرست (حداقل بنا به نظر خودش نادرست) را نقد کرده است از جمله اعتقاد به شخصی زنده به نام امام زمان و داستان هایی که در اطراف آن شکل گرفته است. امروز افرادی که به این نظر رسیده اند بسیارند از جمله در بین روحانیون. از نظر عقلی و منطقی و تاریخی هم حرف ایشان درست است و دلیلی بر وجود شخص زنده ای با این مشخصات وجود ندارد.

 

ببخشید دیگه زیاد وارد این مباحث نمی شوم چون که با اهداف و روند سایت تضاد دارد

کاوه مهری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۲ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سلام مجدد به شما دوست گرامی و اهل مطالعه.

اخیرا یه دوست لائیکی یک کتاب پی دی اف برای من فرستاد به اسم محمد شاه عرب و از همان ابتدا با ادبیاتی تند و البته استدلال هایی ضعیف و بی ربط شروع به نقد و انکار رسالت رسول اکرم و و و کردند.(البته اینکه کتاب پی دی اف بود،من هم مشکوک هستم به اینکه اسم نویسنده واقعی باشه اما از طرز فکر آقای کسروی خیلی بعید نبود.اینها نظر بنده بر اساس اطلاعات محدود خودم هست.اسراری به تخریب شخصیت کسی ندارم)

علی زندوکیلی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

اشعار حافظ زمان ومکان را درنوردیده بطور مثال اگر درشعری منظورش امیر مبارز الدین یا ریاکاران عصر خودش بوده در زمانهای قبل وبعد از آن زمان هم حکم میکتد

مهدی ابراهیمی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم/‌ آه از آن روز که بادَت گُلِ رعنا ببرد

در وهله‌ی نُخُست پنداری که [باغبان(ا)] دَر آسمانِ ذهنیِّ خود سیر و سفر می‌کُند و حال و هوایی دارد. گواهِ این منطق آن است که وی لُغتِ باغبانا را به الف آن‌چنان آذین و سرکَش کرده که مپرس! و دیگر که او ز [خزان] یادی کرده است. انگار کو ز شورِ مستیِّ و حرارتِ مِی‌‌اَش [وی دَر باغ‌اَش نیست!] در محاوره ما فرطِ بی‌هُشی را حالتِ مستی دانیم و کدام مستی برتر از مستیِّ آب و رنگ و بویِ گُلی که بربادست؟ حال یک‌بار دیگر بدین خطابِ خواجه بنگرید که گفت[باغبانا]، پنداری ندایی بدو میگوید که هی (بی حواس) رو برگردان، وز دورنگیِّ آسمان آگه باش که رو به پاییزست، و دیگر که [گُلِ رعنا] را در روسپی‌گری و قحبگی فاش و رنگ‌آمیز نامیده. یعنی که پُشتِ گُلبرگها زرد و رویِ داخلیِّ آن قرمز است: باد در رویِ گُلِ رعنا حدیثی گفت سرد/ با وجودِ قحبگی شد سُرخ رو از انفعال‏”
کنون باغی را تصور کنید که به رنگ و بویِ گُل شُهره‌ی خاص و عام و نامِ باغبانِ خویش را بر زبان.ها انداخته است و در این‌جا کدام و چه تناقض و دشمن‌دوستی برتر از (باد)، هیونی که در رونقِ یاد سری پیمان‌شکن دارد، و به وقت سنگ به جامت اندازد! و جنابِ حافظ تردست آنچنان فسونی به لُغتِ [ بادَت] بر باغبانا کَشیده که رونقی بر چهره‌ی او نمی‌گُذارد، و آبشخورِ بادِ نخوتِ باغبانان را ز بادِ غفلت و یادِ آنان داند، آن هم تنها با یک حرفِ اضافه‌ی [ت]. ملکِ طلقی که با پهلوّی و پُشتِ پایی خیالِ باغبان.ا را آنچنان‌تر می‌کند، و همین.



محمد شاکری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶٠:

وزن شعر آیا درست است؟ چون بنظر می رسد وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن باشد🌹 شاعران و دوستان صاحب نظر دیگه هم نظر بدهند

مسافر در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1002 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

 

parvizshahbazi

aparat

موج آسوده در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۳۱:

نگارش مصرع سوم به این صورت صحیح‌تر است:

چون بندهٔ اندیشهٔ خویش‌اند همه

یعنی چون همه‌ی مردم اسیر و بنده‌ی اندیشه‌های خود هستند

احمد رحمت‌بر در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

خانم پریسا یک بیت این غزل را در کنسرت نوا به سرپرستی حسین علیزاده خوانده‌اند، در آخرین قسمت کنسرت.

پیش زاهد از رندی ...

عباس جنت در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۶:


بر قاعده مجنون سرفتنه غوغا شو
کاین عشق همی‌گوید کز عقل تبرا کن
در عشق چون  مجنون عقل را باید کنار گذشت

هم آتش سوزان شو هم پخته و بریان شو
هم مست شو و هم می بی‌هر دو تو گیرا کن
هم آتش سوزنده باش هم پخته و فهمیده باش بدون مستی و شراب عاشق باش

هم سر شو و محرم شو هم دم زن و همدم شو
هم ما شو و ما را شو هم بندگی ما کن
هم مثل من باش هم محرم من باش هم هم صحبت من باش هم من باش و هم بنده من باش

تا ره نبرد ترسا دزدیده به دیر تو
گه عاشق زناری گه قصد چلیپا کن
ترسا بمعنی‌ مسیحی زنار تنابی است مسیحیان به کمر میبندند و چلیپا هم صلیب است
دانا شده‌ای لیکن از دانش هستانه
بی دیده هستانه رو دیده تو بینا کن
دانا شدی ولی‌ در دنیای مادیات در علم روحانی‌ دانا شو

۱
۴۹۶
۴۹۷
۴۹۸
۴۹۹
۵۰۰
۵۴۹۰