گنجور

حاشیه‌ها

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق:

جناب محدث،
یک سپاس و بسیار پوزشها به سرکار بدهکارم،
سپاس که فرمودید یونان زادگاه یکتا پرستی است و من نمی دانستم، و پوزش اگر گاه با دیدگاههای شما سر ناسازگاری داشته ام.
امید که هردو گزارده آمده باشند.
کشیدم قلم در سر نام خویش
تندرست و شادکام بوید.

بهنام در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۲:

از بعد وفات مولانا تا پایان جهان ،دنیا محبت کمتر،نور کمتر و عشق کمتری دریافت خواهد کرد...
اگر محبت و عشق وخودشناسی در جامعه ی ما معنا و مسمایی
دارد به خاطر آنست که او و کسانی چون او زمانی در زمین ما
زیسته اند.سلوک او معیارملموسی برای اخلاق در روزگار ماست. انگار به این جهان آمده بود تا "محک" بزند اخلاقمان را و ادعاهایمان را!...
یادش جاودان.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

خانم مینا گرامی
سپاس از نظر شما. متشکرم به خاطر تبریک. دعا کنید لیاقت داشته باشم از این نعمت بی نظیر قرآن و عترت جان مکدرم را روشنایی بدهم. در ضمن حجت بودن قرآن و حدیث، اگر منوط به پشتوانۀ عقلی نباشد دور فلسفی باطل را دارد.
از این هم خوشم آمد که چیز معقول تر و منطقی تر را می پسندید. باید هم انسان همین طور باشد. ...
به خاطرطولانی بودن نظرهای الکی ام معذرت می خواهم. کلا بد دردی است این تطویل لا طائل.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

نفرین بر من بی سواد
اصلاحیه:
ادیبات=ادیبان
رودرو=رودررو
هالییود=هالی وود
راستی اجر شما دوست گرامی نه با حضرت جرجیس که با نزدیکترین پیغمبر مدفون در محل سکونت شما...

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

بیسواد گرامی
اینطور نفرمایید. جهنمی یعنی چه؟ اینکه کدام جهنمی یا غیر جهنمی می شویم به انتهای کار است. فال بد و تطیر نزنید. ان شاء الله ما و شما و بقیۀ گنجوریان همگی در بهشت خواهیم بود و در انجا هم بر سر اشعار ادیبات بزرگمان بحث می کنیم و وقتی به تیجه نرسیدیم سراغ خودشان می رویم. با یک تابلوی در دست شما که مثلا رویش نوشته: پیش به سوی قصر حافظ؛ هر که دارد هوس نقل و نبات بسم الله! :)
نقل آن قضیه فایده ای برای شما و ما ندارد. چون این فضای نت رودرو نیست این ها را گاهی می گویم و الا اگر انسان هر شب با ناسوتیان نرد محبت هم ببازد نباید بگوید چه برسد یک صحنه ای که هالییود بهترش را می سازد!!!
با احترام

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

بیدار عزیز
طولی یعنی جهنم فعلی که ما در وجود خود می توانیم ایجاد کنیم. جهنم بعدی جهنم برزخ و قبر است و جهنم نهایی، یعنی جهنم بعد از قیامت، جهنم آخر است که آن هم حدیثی سلسلهوار دارد. جهنم عرضی هم یعنی جهنم برزخ و جهنم نهایی، هم جهنم عقیده است و هم در عرضش جهنم اعمال.
از خصوصیات جهنم عقیده، خلود است ولی کسی که وارد جهنم اعمال شود بالاخره روزی بهشتی می شود. در ضمن همۀ ماها جهنم می رویم حتی ائمۀ اطهار هم، اما فقط برای عبور و از آنجا سیر به سوی بهشت.(هر چند ما به فضل خدا و شفاعت حضرات امید داریم نه به این اعمال چرت و پرت خودمان)

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق:

بیسواد گرامی
استعمال و به کاربردن الفاظ نو نشان پویایی هر زبان است. اما فکر نمی کنید افراط در زدودن لغات بیگانه(بماند که بسیاری از الفاظ عربی در حقیقت خانه زاد فارسی شده و بیگانه محسوب نمی شود) یک خصلت بد است و به زبان هم آسیب می زند و ارتباط نسل کنونی را با نسل های سابق قطع می کند و همیشه هم نمی توان ده تا لغتنامه دم دست داشت تا زبان گذشتگان را فهمید. تطور طبیعی ساده شدن زبان ها و وام گیری و این مباحث بهتر است نه اقدامات افرادی که یاد کردم و در ضمن برخی هایشان طبق ملاک های معقول، بزرگ نیستند تا بدگویی ازشان انسان را ضرری رساند. در ضمن تر لحن نوشتاری من جدی نبود و لفظ صوری اشاره به منطق صوری یا افلاک صوری نیست. یعنی تصنعی. بعدش فکر کنم اشتباه کرده ام و می خواستم بنویسم دکتر کیخا و نوشتم دکتر ترابی. با سپاس از شما.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بیدار عزیز
تشکر از نظر شما. اطلاعاتتان واقعا خوب است و من یک صدم شما اطلاع و مطالعه ندارم. نمی دانستم اسرائیلی ها بی دین هستند. لابد مطالعات من غلط بوده. چند وقت قبل هم موشکی ساختند و نامش را هارون1 گذاشتند. من فکر کردم هاورن برادر موسی-علی نبینا و آله و علیهما السلام- مراد است. شاید هاورن یحیای فلان فلان شده که روزگاری ضد یهود بود را قصد کرده اند. آلمانی تان هم خیلی خوب است. کاش من هم دو کلمه آلمانی می دانستم تاواریش!!!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

اصلاحیه:
صفوی ها=صوفی ها
البته من باید قبل از کلاس استاد روفیا، برم یه دوره اکابر رو بگذرونم این اندازه غلط ننویسم. بعدش خصلت عامیانه نویسی رو ترک کنم و برای این خصلت روده درازی نوستاری هم یه خاکی به سرم بریزم. :)

بیبسواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

هر کسی این شعر را جایی و به گونه ای شنیده و خوانده است .
من بی سواد در داستان امیر ارسلان نامدار خوانده ام از زبان فرخ لقا به گمانم!!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

منم با مینا موافقم
ادم باید دنبال کامجویی باشه و لذت بهتر و بیشتر رو به لذت کمتر یا چیز فاقد لذت ترجیح بده... همچنین با ایشون موافقم که دنیا خیلی قشنگه و باید احترامش رو نگه داشت و خیلی هم ممنونش بود. فرضش رو بکنیم دنیا نبود چی میشد؟ دنیا تو کجا و من کجایم؟/خواهم که به جانب تو آیم!
نمی خوام به تعبیر حضرت علی که به مالک اشتر فرمود: هوای همۀ مردم رو داشته باش که: اما اخ لک فی دینک او شبیه لک فی خلقک؛ یا مثل اخوان بگم: ما دوست دار سایه های تیره هم هستیم، حتی نمی خوام وارد این بحث بشم که خداناکرده شما منکر خدا هستید یا خدایی رو می پرستید که وسیع تر از خدای ترسیم شده توسط ماهاست، یا خدای شما تنه به تنه ی خدای صفوی های می زنه، اما ما توی دوست داشتن ادبیات فارسی و توان بر شعر گفتن-کم یا زیاد- و مثلا تحلیل گر اشعار بودن و خیلی چیزای دیگه مشترکیم. حالا گیرم که اغلب شعرای درجه یک فارسی، خداباور بوده باشن، بازم میشه ذیل اشعار اونها بحث مسالمت آمیز کرد. البته باید آقای روفیا بیشتر به ما یاد بدن که چطور با بقیه بحث کنیم و نگاهمون رو اصلاح کنیم و الی آخر.
به قول دوستمون: با احترام

کسرا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » شعله سرکش:

پیشنهاد میکنم روزی حتما به زیارت رهی معیری روید... مقبره ی این شاعر بزرگ... تهران... دربند... ظهیرالدوله

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

فوق عالیه کسرا.
به خصوص بیت ما قبل آخر....

بیبسواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

در باره نهنگ وتمساح و دریا و بحر و عمان به یاد بدارید
که جناب مولوی اهل بلخ بوده است و آبجا هنوز به رودهای بزرگ دریا میگویند ( آمو و سیر دریا)
دو دیگر به کاربردن نامهای خاص به جای عام بسیار معمول بوده است جیحون نه مانای رود و عمان دریا
و ... شهنامه ها و
اینکه در شهنامه ها آورده اند
رستم و رویینه تن اسفندیار
تا بدانند ای خداوندان ملک
کز بسی خلق است عالم یادگار
و دریغا که کس پند نمی گیرد
در باب مفردو جمع و مقابله فعل و فاعل که دوستی اشاره فرمودند در ادب کهن نا معمول نبوده است که رعایت نکنند:
"..... و چون شب از نیمه گذشت، بار بر بستند و برفت"
نقل از بلعمی.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار:

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷/
قطعۀ ناصرخسرو یه به قول بیسوادمان زندانی یمگان.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار/
قطعۀ مرحوم انوری.

دکتر لاهیجی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:

ضمن تائید فرمایش آقای دکتر ترابی در واپسین مصراع تصور میکنم منظور ناصر خسرو از مصراع دوم بیت اول ((بر دوید)) - ((بردمید)) باشد به معنای ((بر بوته ی کدو میوه ی کدو بر دمید)) درست است...در صورت تائید با در نظر گرفتن اصل لطفا تصحیح فرمائید...!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

البته اگه واقعا منظور زنده یاد سعدی از نهنگ، همون نهنگ هم بوده باشه باز مشکل سر جای خودش باقیه.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

نهنگ تمساح نام....یا تمساح نهنگ نام...
جالب بود. خاطرات مرحوم سیاح رو خوندم ولی توجه نداشتم. شاید موقع خوندن این قسمت، ذهنم درگیری داشته مثل همیشه. سیاحتنامه ابراهیم بیگ رو هم بخونید. کلا یکی از تفریحات مطالعه ای، به نظر من خوندن سفرنامه های داخلی و خارجی عصر قاجاره. هر چند خارجی هاش اغلب با خودباختگی و تحقیر فرهنگ ایران همراهه. منظورم از خارجی ها، نه سفرنامه نویسای خارجیه، ایرانیایی که رفتن خارج و بعد سفرنامه نوشتن. مثل همین حاج سیاح. داستان مجلس رقص رو که تعریف می کنه یادتونه؟ بیچاره شعر هاتف رو شهید می کنه همون وحده لا اله الا هوش رو...من شرمنده از مسلمانی/شدم انجا به گوشه ای پنهان(دقیق یادم نیست.) اما شاید عبرت انگیزترین مبحث شخصی، و نه اجتماعی، کتاب سیاح به نظرم اونجا باشه که اون طبیب انگلیسی مرحوم بجنوردی رو از گریه و بی خوابی منع می کنه و ایشون می گن: بهش بگید من چشم رو برای همین دو کار می‌‌خوام. تشکر از نظر روفیا. من چند تا رفیق پاکستانی دارم. ازشون درباره ی نهنگ و تمساح می پرسم. به نتیجه رسیدم همینجا می نویسم.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص):

آقای آشنا، دوست عزیز: مهلکه این دنیاست دوست گرامی. اگر خدایی نکرده دلخور شدی ما را ببخش. دوست گرامی اگر شما درست تحقیق کنی میبینی که خیلی از این داستانها درست نقل نشدند و وقتی کسی این سوُالهایی و حرفهایی که شما نوشتید دیده میشوند
"توهم جای مفت گیر اوردی هی شالتاق کن"
"خوب راس میگه دیگه"
"قبیله ی حاتم هر دینی داشتن مشغول زندگی خودشون بودن . " "حالا چرا باید غارت بشن؟ اسیر بشن؟ گردن زده بشن؟"
خیال میکنه که شما با خدا و رسولش جنگ داری!
البته حتما اشتباه من بود و شما از رو کنجکاوی سوُال کردی.
من هم که گفتم: "من اگر خیلی شانس بیاورم خود را از این مهلکه نجات میدهم" مبالغه نبود دوست گرامی!

۱
۴۱۱۴
۴۱۱۵
۴۱۱۶
۴۱۱۷
۴۱۱۸
۵۵۴۶