بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷:
سلام
بیت هژدهم، مصرع دوم، بنظرم می بایست کاما فقط یکی باشد و آن هم بعد از " ترا نه"!
سپاس
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
جناب شمس شیرازی، مانا در نهان سراینده یعنی چه؟ این جمله فارسی است؟ آن هم از یک شیرازی؟
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
زو مخفف ز او است و ز او هم معنای ز آن را دارد. جایگاه زو، جایگاه تعلیل برای فریب خوردن است. یعنی چون ترازو نداری، به علت همان(یعنی از او=از آن) است که فریب می خوری.
یک سوال ساده:
مگر نه اینکه امام علی فرموده است به سخن گوش فرا بده و به سخن گو توجه نکن. پس چرا مولوی می گوید: به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین؟
سیروس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سخن بی معنی است که کدام ماسب تر است. مسئله این است که کدام صحیح است. این شعر قبلا سروده شده است و متاسفانه شاعر فرصت استفاده از نظرات شما را ندارد. پس به بزرگی خود او را ببخشید.طبق معتبرترین نسخهی دیوان حافظ (قزوینی-غنی) مصرع دوم بیت مورد بحث “من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم” است.
حاشیه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:
از سال 89 تا 91 عجب بکش بکشی بوده اینجا :-P :-)
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی:
کرد حق و کرد ما هر دو ببین
کرد ما را هست دان پیداست این
کردار حضرت حق و رفتار مارا هر دو را ببین و بدان که ماهم در انجام کارها نقشی داریم و اینکه اجبار محض نیست و این مشخص هست (از اختیار در رفتارها و تصمیمات ما در زندگی و روزمرگی هویداست )
گر نباشد فعل خلق اندر میان
پس مگو کس را چرا کردی چنان
اگر ما کاره ای نبودیم در زندگی و همه چیز از سمت خدا بود پس به کسی نگو چرا فلان کارو کردی و کسی را مسیٔول کاری ندان ....
خلق حق افعال ما را موجدست
فعل ما آثار خلق ایزدست
انچه که خدا بوجود میآورد و خلق میکند پدید آورنده رفتار های ماست و رفتارهای ما از آفریده های خداوند نشأت میگیرد و جهت میگیرد و ما انجام دهنده ای بیشتر نیستیم
ناطقی یا حرف بیند یا غرض
کی شود یک دم محیط دو عرض
گوینده در حین سخن راندن یا یا کلام رو بیان میکنه یا مفهوم و غرض رو نگاه میکنه و نمیتونه دو طرف سخن رو در یک آن احاطه کنه و در بر بگیره ...یعنی اول میخواد که چی بگه و بعدش انجام میده و میگه ... و در ان واحد نمیتونه هم فکر کنه و عمل کنه ......
گر به معنی رفت شد غافل ز حرف
پیش و پس یک دم نبیند هیچ طرف
وقتیکه به معنی دقت میکنه از حرف زدن غافل میشه و هیچ چیز در پس و پیش کلام نمیبینه و نمیچینه ......
آن زمان که پیشبینی آن زمان
تو پس خود کی ببینی این بدان
اونوقتی که داری به جلو نگاه میکنی در اون لحظه تو پشت سر را نمیتونی که ببینی و دو کار را باهم در یک آن نمیشه انجام داد و بین اینها فاصله ای وجود داره .....
چون محیط حرف و معنی نیست جان
چون بود جان خالق این هر دوان
وقتیکه حرف و معنی باهم دیگر در احاطه جان نیست چگونه باید هم اراده و میل و هم انجام ان را به جان نسبت داد یعنی بین خواستن درونی و انجام عمل بیرونی فاصله ای هست که ما خیلی هامون بهش واقفیم و خیلی کارها رو که میخوایم نمیکنیم و یا بر عکس .. انگار که در درون ما کس دیگریست که میخواد و ما ابزار انجام ان هستیم
حق محیط جمله آمد ای پسر
وا ندارد کارش از کار دگر
چونکه هم انجام عمل و هم میل و خواست هر کاری جملگی در احاطه خدا هست پس (خداوند را کاری از کار دیگر بازندارد و مانع نشود.. نهج البلاغه)
گفت شیطان که بما اغویتنی
کرد فعل خود نهان دیو دنی
ابلیس گناه کار خود را از جبر کامل دانست و از قبول ان سر باز زد و انرا به حضرت حق نسبت داد ان دیو پست ....
{{قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ...:شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می گردانم.}}(ایه 16 سوره اعراف)
گفت آدم که ظلمنا نفسنا
او ز فعل حق نبد غافل چو ما
حضرت ادم گفت خدایا ما به خود ظلم کردیم .. ولی در همین حین از کار حق غافل نبود و خود را قادر کامل ندانست ... اشاره به ایه 23 همان سوره :قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ:گفتند: خدایا ، ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیانکاران خواهیم بود.
در گنه او از ادب پنهانش کرد
زان گنه بر خود زدن او بر بخورد
با اینکه ادم میدانست خالق این توانایی انجام کار خود خداست و خالق افعال بشر اوست .. از روی ادب این نکته را بزبان نیاورد و از گناه بر خود زدن و بخود نسبت دادن او از ثمره ای برخوردارشد (فضل و رحمت حق تعالی)
بعد توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جرم و محن
بعد از این توبه کردن حضرت ادم خدا به او گفت مگر نه اینکه من در تو افریدم توانایی گناه و جرم و محنت ها و رنج های ناشی آن رو ؟؟؟؟ مگر من افریدگار تو نیستم ؟؟پس چرا انها را خود گردن گرفتی ؟؟
نه که تقدیر و قضای من بد آن
چون به وقت عذر کردی آن نهان
مگر نه انکه تقدیر و قضای من بود ان گناه کردن تو ؟؟؟ چرا بوقت عذر اوردن این موضوع رو نهان کردی ؟؟
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت هم من پاس آنت داشتم
گفت ترسیدم بی ادبی باشه نسبت دادنش به شما .....
یاسر دالوند در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین:
در یک بیت مانده به آخر، «نامه» ظاهراً گشته و محرف «ناقه» است.
سلیمان علاقی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:
ببینید این مرد با چه پهلوانانه با کلمات در آویخته
به راستی اگر در زمان او بودم همین همزمانی و در زمانی با جلال الدین مولوی برای من منتهای کسب شرف بود
علیه الرحمه و افضل البرکات
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
ترازو گر نداری ،پس تو را زو ره زند هر کس.
به گمانم زو به مانای از او ازنداشتن ترازو است که راهت میزنند.
و مانا در نهان سراینده ( در دل سراینده 9
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
میگوید چون تو ترازوی توزین سکه نداری تا سکه تقلبی را از اصل تشخیص دهی هر کسی می تواند تو را بفریبد و از تو چیزی برباید...
پرسش من درباره "زو" است، آیا به معنای " از این رو " است؟
کمال در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷:
جمع آن: 5580
غلامحسن در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:
سلام متنی رو که آقا جواد نوشتن درسته. بعد ازاین حکایت هم حکایت زیر میاد که شما به اشتباه بخشی از اونو آخر این اوردین. حکایت 21 جــوانــی پـــاکــبـــاز پــاک رو بـــود کــه بــا پــاکـیـزه رویی در گـرو بــود
چـنین خـواندم که در دریای اعظـم بـــگــردابــی درافــتــادنــد بـــا هــم
چـو مـلـاح آمـدش تـا دسـت گـیـرد مــبــادا کــانـدران حــالــت بــمــیـرد
همی گفـت از میان موج و تـشـویر مـرا بــگــذار و دســت یـار مـن گـیـر
درین گفتن جهان بر وی برآشفت شنیدندش که جان میداد و میگفت
حـدیث عشـق از آن بـطال مینوش که در سـخـتـی کند یاری فـراموش
چــنـیـن کــردنــد یـاران زنـدگــانـی ز کـار افـتــاده بــشــنـو تــا بــدانـی
که سـعدی راه و رسـم عشقبـازی چــنــان دانـد کــه در بــغــداد تــازی
دلــارامــی کــه داری دل درو بــنــد دگـر چـشـم از همـه عـالـم فـروبـند
اگـر مـجـنون لـیلـی زنده گـشـتـی حـدیث عشق از این دفتـر نبـشتـی. لطفا تصحیح کنید.
سندباد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:
عارف مرغانست لک لک، لک لکش دانی که چیست؟
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۰:
من این شعر را در دیوان غزلیات صائب ندیدم
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - کل و کلاه:
محمد رضا گرامی،
رشک لاخ است رشک با صدای زیر که تخم شپش را میگویند. مکان و محل شپش و تخم هایش رشک زار
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال
بیا و خرگه خورشید را منور کن
سلیقه آقای مهراهورا در خطاب قراردادن ساقی بنظرم جالب آمد.
یعنی شعاعی از نور جمال (زیبایی های ظاهری) چنان ما را غافل کرده است که از درک حقیقت زیبایی غافلیم در حالیکه نور زیبایی تو آن چنان است که خرگه خورشید در برابر آن تاریک است و با حضور تو خرگه خورشید منور خواهد شد.
vahid younesi در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
این شعر بسیار زیباست
یغما در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:
شعری از حافظ بر این وزن و معنی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲/
م.ح.گ در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
لطفاً این موارد اصلاح شود:
1. پیشوایانی که در «پیش» آمدند؛ نه در "عشق".
2. تن درستی را به تندرستی (با نیمفاصله) یا تندرستی.
شیخ سمعان در نسخههای کهنتر دیده شده و بسیاری معتقدند همان هم درست تر است. لطفاً به عنوان دست نزنید.
مجید در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بیطمعی: