علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴:
تورا گر نیست با من هیچ کاری
مرا با تو بسی کار است باری
حافظ چنین میگوید:
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است....
خلیل شفیعی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:
✅ نگاه اول: شرح بیتبهبیت غزل ۲۷۹ حافظ
بیت ۱
🔹 خوشا شیراز و وضع بیمثالش / خداوندا نگه دار از زوالش
شیراز چه خوش و دلانگیز است، با حال و هوایی بیمانند!
ای خدا، این زیبایی و آرامش را از او مگیر و همیشه پایدارش بدار.
بیت ۲
🔹 ز رکنآباد ما صد لوحشالله / که عمرِ خضر میبخشد زلالش
از رکنآباد ما چشم بد دور باد، که آب زلال و گوارایش جانبخش است و به انسان عمر جاودانه میدهد، مانند عمر خضر.
بیت ۳
🔹 میانِ جعفرآباد و مصلا / عبیرآمیز میآید شمالش
در میان جعفرآباد و مصلا، نسیم شمال با بوی خوش گلها و عطر خاک شیراز درهم آمیخته و جان را تازه میکند.(عبیر آمیز نام محلی در شیراز هم هست)
بیت ۴
🔹 به شیراز آی و فیض روح قدسی / بجوی از مردم صاحبکمالش
به شیراز بیا و از معنویت و دانایی مردم فرهیختهاش بهرهمند شو؛
در این شهر مردمانی زندگی میکنند که پاک، دانا و بافضیلتاند.
بیت ۵
🔹 که نام قند مصری برد آنجا؟ / که شیرینان ندادند انفعالش
در شیراز چه کسی اصلاً حرف قند مصری را میزند؟
چون شیرینیِ گفتار و رفتار مردمان شیراز از هر قندی شیرینتر است، قند مصر پیش آنها ارزشی ندارد.
بیت ۶
🔹 صبا زان لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟
ای باد صبا! از آن معشوق شوخ و مستم چه خبر داری؟
حال و روز او چطور است؟ دلم بیتاب دانستن احوال اوست.
بیت ۷
🔹 گر آن شیرین پسر خونم بریزد / دلا چون شیر مادر کن حلالش
اگر آن معشوق زیبا و شیرینرفتار خون من را بریزد، ای دل، خونم را بر او حلال بدان؛
چون در عشق، ستم معشوق شیرین و پذیرفتنی است.
بیت ۸
🔹 مکن از خواب بیدارم خدا را / که دارم خلوتی خوش با خیالش
تو را به خدا ، مرا از خواب بیدار نکنید؛
چون در رؤیا با یاد و خیال معشوقم خلوتی شیرین دارم.
بیت ۹
🔹 چرا حافظ چو میترسیدی از هجر / نکردی شکر ایام وصالش؟
ای حافظ، وقتی از جدایی میترسیدی، چرا روزهای وصال و دیدار را شکر نکردی؟
اکنون که در هجرانی، قدر آن روزهای خوش را میفهمی.
✅ چکیده نگاه اول:
غزل سرودی عاشقانه و میهندوستانه است. از زیباییهای شیراز و صفای مردمانش آغاز میشود، به یاد معشوق و آرزوی دیدار میرسد، و با پند و حسرت پایان مییابد؛ یادآور اینکه قدر لحظههای وصال را باید پیش از رفتن دانست.
🖋️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:
جملهٔ عالم همی بینم به تو
وز تو در عالم نمیبینم نشان
حافظ همین معنا را چنین بیان میکند:
با هیچکس نشانی زان داستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:
نور ایمان از بیاض روی اوست
ظلمت کفر از سر یک موی اوست
حافظ همین معنا را اینگونه بیان میکند:
کفر زلفش ره دین میزد وآن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
آنکه چندین نقش ازو برخاسته است
یارب او در پرده چون آراسته است
حافظ همین معنا را اینگونه بیان کرده است:
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
بویِ زلفِ یارم آمد ، یارَم اینک میرسد
جان همی آساید و دلدارم اینک میرسداوّلین شب ، صبحدم ، با یارم اینک میدمد
وآخرین اندیشه و تیمارَم اینک میرسددر کنارِ جویباران ، قامت و رخسارِ او
سروِ سیمین ، آن گلِ بی خارَم اینک میرسدای بسا غم ، کو مرا خورد و غمَم کَس می نخورد
چون نباشم شاد ، چون غمخوارم اینک میرسدمدّتی تا بودم ، اندر آرزویِ یک نظر
لاجرم ، چندین نظر در کارم ، اینک میرسددین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و مُلک
آنچه هست ، از اندک و بسیارَم ، اینک میرسدرویِ تو ، ماه است و مَه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه ، از مشرقِ رَه ، یارم اینک میرسدبزمِ شادی ، از برایِ نُقلِ سرمستانِ عشق
پسته و عنّابِ شکَّر بارَم ، اینک میرسدمن به استقبالِ او ، جان بر کف ، از بهرِ نثار
یار میگوید کنون ، عطّارَم اینک میرسد
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:
«مست عرفان را شراب دیگری درکار نیست»
چنین مصراع خُنَکی از بیدل بعید است!
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:
«عقلم از خانه به در رفت، وَگَر مِی این است
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود»
اینکه عارف میگوید: عقل و دین را باختم به این معنا نیست که عقل و دین را به یکسو نهادم.
درین صورت چه فرقی بین عارف کامل با دیوانهٔ محله ما!
طریقت بدون شریعت یعنی کَشک.
امیرشریعتی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:
با سلام
در دو سطر پایانی چنین ضبط و ثبت شده:
در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کردهاند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!
بهگمان این حقیر، جملهء درست این است:
... در بزرگی چنین "نامقبلند" و "نامحبوب"
باتشکر
رضا از کرمان در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۹ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:
درود بر شما
حضرت مولانا میفرماید:
هله من مطرب عشقم دگران مطرب زر
دف من دفتر عشق و دف ایشان دفتر
شاد باشی عزیز
احمد خرمآبادیزاد در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
در مصرع نخست بیت شماره 2، «نقشِ حریفان بخوان» درست است (به جای «نقش حریفان بخواه»)؛ به استناد:
1-لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 22668، چاپ 1377) که «نقش خواندن» را در قمار «رو کردن دستِ حریف» معنی کرده است.
2-سه نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 61914، 64528 و 91038.
احمد فرزین در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۱:
این حکایت را بگذاریم کنار یک حکایت دیگر از گلستان که مکمل همند:
باب 🪰 در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
🍷🌱🍀🌿♥️
علی میراحمدی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:
گویا دفِ تر بازتاب صدای خوبی ندارد و هر چه هم بر آن بزنند صدا از آن بلند نمیشود و بی اثر است.
میگوید هر کس سخن مرا شنید سخنان دیگران در گوش و ضمیرش بی مزه و بی اثر میشود.
کوروش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۳ - ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره:
هست پنهان حاکمی بر هر خرد
هرکه را خواهد به فن از سر برد
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۳ - ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره:
رو همی گرداند از ارشادشان
که نمیبیند به دیده دادشان
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:
هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید
دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود
یعنی چه ؟
برگ بی برگی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
درود بر شما دوستِ عزیز، و سپاس از شما که استادید در پیشکشِ صبوحی های ناب در فالبِ طرح سوال، که هرآنچه فرمودید حق است بویژه آن نکتهی بجا که رسیدن به وقت زیست کردنی ست و نه گفتنی، پس بمنظورِ پرهیز از اطاله کلام توسطِ بندهی کم مقدار بدرود تا درودی دیگر.
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت
کوروش در ۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
شیرین جهان تویی به تحقیق
بگذار حدیث ما تَقَدَّم
یعنی چه ؟
باب 🪰 در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳: