گنجور

حاشیه‌ها

باب 🪰 در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:

درود و سپاسِ فراوان مجدد🌿

در بیابانِ فنا گم شدن آخر تا کِی؟
رَه بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

آیا گم‌شدن در بیابانِ فنا، از ندانستن و هدر رفتنِ «وقتِ جنگ» با آن فتنه‌ نیست؟

ببخشاییدم اگر باز در پیِ مهمات‌ام، اما در میانِ غزل‌های حافظ، بیت های زیر را شایسته‌ترین شرحِ آن نبردِ ناپیدا می‌دانم، که متاسفانه فرصتِ رمزگشاییِ این غزل مهم را به سالکان نداده اید:

روی همّت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تزویر پیش ما نبود
شیرِ سرخیم و افعیِ سیهیم

📎 پی‌نوشت: پاسخ هوش مصنوعی (آموزش‌داده‌ نشده) به پرسش:

به‌نظر می‌رسد حافظ در این غزل، مرزِ جنگ و صلحِ عاشق را نشان می‌دهد. وقتی «وقت» برسد، عاشق نه اهلِ تزویر است، نه تردید. او فقط می‌داند کی باید برخیزد — برای بُرد، برای بخشش، یا برای رفتن.

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴:

تورا گر نیست با من هیچ کاری

مرا با تو بسی کار است باری

حافظ چنین میگوید:

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است....

خلیل شفیعی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

✅ نگاه اول: شرح بیت‌به‌بیت غزل ۲۷۹ حافظ

بیت ۱

🔹 خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش / خداوندا نگه دار از زوالش

شیراز چه خوش و دل‌انگیز است، با حال و هوایی بی‌مانند!

ای خدا، این زیبایی و آرامش را از او مگیر و همیشه پایدارش بدار.

بیت ۲

🔹 ز رکن‌آباد ما صد لوحش‌الله / که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش

از  رکن‌آباد ما چشم بد دور باد، که آب زلال و گوارایش جان‌بخش است و به انسان عمر جاودانه می‌دهد، مانند عمر خضر.

بیت ۳

🔹 میانِ جعفرآباد و مصلا / عبیرآمیز می‌آید شمالش

در میان جعفرآباد و مصلا، نسیم شمال با بوی خوش گل‌ها و عطر خاک شیراز درهم آمیخته و جان را تازه می‌کند.(عبیر آمیز نام محلی در شیراز هم هست)

بیت ۴

🔹 به شیراز آی و فیض روح قدسی / بجوی از مردم صاحب‌کمالش

به شیراز بیا و از معنویت و دانایی مردم فرهیخته‌اش بهره‌مند شو؛

در این شهر مردمانی زندگی می‌کنند که پاک، دانا و بافضیلت‌اند.

بیت ۵

🔹 که نام قند مصری برد آنجا؟ / که شیرینان ندادند انفعالش

در شیراز چه کسی اصلاً حرف قند مصری را می‌زند؟

چون شیرینیِ گفتار و رفتار مردمان شیراز از هر قندی شیرین‌تر است، قند مصر پیش آن‌ها ارزشی ندارد.

بیت ۶

🔹 صبا زان لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟

ای باد صبا! از آن معشوق شوخ و مستم چه خبر داری؟

حال و روز او چطور است؟ دلم بی‌تاب دانستن احوال اوست.

بیت ۷

🔹 گر آن شیرین پسر خونم بریزد / دلا چون شیر مادر کن حلالش

اگر آن معشوق زیبا و شیرین‌رفتار خون من را بریزد، ای دل، خونم را بر او حلال بدان؛

چون در عشق، ستم معشوق شیرین و پذیرفتنی است.

بیت ۸

🔹 مکن از خواب بیدارم خدا را / که دارم خلوتی خوش با خیالش

تو را به خدا ، مرا از خواب بیدار نکنید؛

چون در رؤیا با یاد و خیال معشوقم خلوتی شیرین دارم.

بیت ۹

🔹 چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر / نکردی شکر ایام وصالش؟

ای حافظ، وقتی از جدایی می‌ترسیدی، چرا روزهای وصال و دیدار را شکر نکردی؟

اکنون که در هجرانی، قدر آن روزهای خوش را می‌فهمی.

✅ چکیده نگاه اول:

غزل سرودی عاشقانه و میهن‌دوستانه است. از زیبایی‌های شیراز و صفای مردمانش آغاز می‌شود، به یاد معشوق و آرزوی دیدار می‌رسد، و با پند و حسرت پایان می‌یابد؛ یادآور اینکه قدر لحظه‌های وصال را باید پیش از رفتن دانست.

 

🖋️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)

پیوند به وبگاه بیرونی

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:

جملهٔ عالم همی بینم به تو

وز تو در عالم نمی‌بینم نشان

حافظ همین معنا را چنین بیان میکند:

با هیچکس نشانی زان داستان ندیدم

یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

نور ایمان از بیاض روی اوست

ظلمت کفر از سر یک موی اوست

حافظ همین معنا را اینگونه بیان میکند:

کفر زلفش ره دین میزد وآن سنگین دل

در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

آنکه چندین نقش ازو برخاسته است

یارب او در پرده چون آراسته است

حافظ همین معنا را اینگونه بیان کرده است:

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷                 

بویِ زلفِ یارم آمد ، یارَم اینک می‌رسد 
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اوّلین شب ، صبحدم ، با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارَم اینک می‌رسد

در کنارِ جویباران ، قامت و رخسارِ او
سروِ سیمین ، آن گلِ بی خارَم اینک می‌رسد

ای بسا غم ، کو مرا خورد و غمَم کَس می نخورد
چون نباشم شاد ، چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدّتی تا بودم ، اندر آرزویِ یک نظر
لاجرم ، چندین نظر در کارم ، اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و مُلک
آنچه هست ، از اندک و بسیارَم ، اینک می‌رسد

رویِ تو ، ماه است و مَه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه ، از مشرقِ رَه ، یارم اینک می‌رسد

بزمِ شادی ، از برایِ نُقلِ سرمستانِ عشق
پسته و عنّابِ شکَّر بارَم ، اینک می‌رسد

من به استقبالِ او ، جان بر کف ، از بهرِ نثار
یار می‌گوید کنون ، عطّارَم اینک می‌رسد

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

«مست‌ عرفان را شراب دیگری درکار نیست»

چنین مصراع خُنَکی از بیدل بعید است!

 

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

«عقلم از خانه به در رفت، وَگَر مِی این است

دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود»

اینکه عارف میگوید: عقل و دین را باختم به این معنا نیست که عقل و  دین را به یکسو نهادم.
درین صورت چه فرقی بین عارف کامل  با دیوانهٔ محله ما!
طریقت بدون شریعت یعنی کَشک.

 

امیرشریعتی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:

با سلام

در دو سطر پایانی چنین ضبط و ثبت شده:

در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده‌اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!

 

به‌گمان این حقیر، جملهء درست این است:

... در بزرگی چنین "نامقبلند" و "نامحبوب"

 

باتشکر

رضا از کرمان در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۹ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

درود بر شما 

حضرت مولانا میفرماید:

 

هله من مطرب عشقم دگران مطرب زر

دف من دفتر عشق و دف ایشان دف‌تر

 

 شاد باشی عزیز

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

در مصرع نخست بیت شماره 2، «نقشِ حریفان بخوان» درست است (به جای «نقش حریفان بخواه»)؛ به استناد:

1-لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 22668، چاپ 1377) که «نقش خواندن» را در قمار «رو کردن دستِ حریف» معنی کرده است.

2-سه نسخه خطی مجلس به شماره‌ ثبت 61914، 64528 و 91038.

احمد فرزین در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۱:

این حکایت را بگذاریم کنار یک حکایت دیگر از گلستان که مکمل همند:

معنای اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک

باب 🪰 در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

🍷🌱🍀🌿♥️

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

گویا دفِ تر بازتاب صدای خوبی ندارد و هر چه هم بر آن بزنند صدا از آن بلند نمیشود و بی اثر است.

میگوید هر کس سخن مرا شنید سخنان دیگران در گوش و ضمیرش بی مزه  و بی اثر میشود.

کوروش در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید

دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود

 

یعنی چه ؟

 

برگ بی برگی در ‫۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود بر شما دوستِ عزیز، و سپاس از شما که استادید در پیشکشِ صبوحی های ناب در  فالبِ طرح سوال، که هرآنچه فرمودید حق است بویژه آن نکته‌ی بجا که رسیدن به وقت زیست کردنی ست و نه گفتنی، پس بمنظورِ پرهیز از اطاله کلام توسطِ بنده‌ی کم مقدار بدرود تا درودی دیگر.

سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان   

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت 

کوروش در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

شیرین جهان تویی به تحقیق

بگذار حدیث ما تَقَدَّم

 

یعنی چه ؟

 

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۵۶۲۴