گنجور

حاشیه‌ها

جهن یزداد در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۱ در پاسخ به رضا ع دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

چنتوگ را پارسیان  چنتوگ و چندوغ وسندوغ میگفته اند  چ/س را ما در بسیاری واژگان داریم مانند  سدیدن/چندیدن یا چیدن/سیدن که در بلوچی سند شده همچنین  گ/ج/غ مانند دروغ/دروگ/دروج

نیمی از پارسیان گ را غ میگفتند در بیشینه واژگان  بگ/بغ  ، مغ/مگ ، باغ/باگ  همان  غ را ق نوشته اند -نیمی از پارسیان نیز هیچ  یک از  غ /ق/خ  را نمیگفتند غ/ق را گ یا ک میگفتند و خ را  ه   - اگر  خ پیش از و امده بود    دگر جای ان  ه نمیگفتند انرا نمیگفتند  مانند خواستن خوش  خوار را  واستن وش وار میگفتند باید بدانیم که  خور آسمان  را هور میگفتند و نه ور  همچنین خون را هون میگفتند چرا که آن و صدای خ است  خور خوردن  را ور میگفتند  
 برخی نیز در برخی وازگان خ را ف میگقتند مانند درخش/درفش . درخشان /درفشان

 

جهن یزداد در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۱ در پاسخ به مصطفی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

سرادق  همان سرادگ است  آن سراچگ است مانند  کودک/کوچک که یک واژند گرچه امروز  دوتا میپناریم

 

جهن یزداد در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۹ در پاسخ به مصطفی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

داستان گ نداشتن عرب نیست عربها  گ را نمینویسند اما همان  ق را گ میگویند در واقع  ق نزد  عربها دو گونه گفته میشود گ و ق
  اگر  یک یمنی  قران بخواند  همه  ق ها را گ میگوید   نکته دیگر انست که در دبیره پهلوی   حرف گ را  کل ق داشت  عربها  گ چ و ژ دارند  اگرچه انرا نمینویسند در واقع و درستش اینست که  گ/ق نزد انان یکیست برخی ق و برخی گ میگویند  همچنین ک/چ  نیز چنین است و همچنین ج/ژ -  اما حرفی  پارسی که عربها انرا ندارند  پ و و پارسی یا همان وی  انگلیسی است  این  دو را عربها ندارند  چند حرف گر پارسی هم بود که عربها نداشتند اما  اکنون ما انرا یا نمیگوییم یا  به  با دو حرف انرا مینویسیم   خو  که در   خواهر و خوار است    هنوز در  برخی جاها گفته میشود   این خو در واقع یک حرف است  دگر  حرفی بود میان خش که انرا اکنون  در برخی واژگان  با دو حرف  خ و ش میگوییم  و در برخی واژگان  یا خ یا ش شده  مانند خشنود  پخشه  سیاوخش  این حرف را  پشتون  و برخی  تاجیکان افغانستان دارند

 

جهن یزداد در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۱ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

چگونه هودگ حق شده مگر کشکی است  پارسیان واژگانی چون  پردگ و نامگ و  زندیگ  و دروگ  را  به چند گونه   میگفتند  مانند   پردگ/پردج/پردغ  که انرا  پردق  نوشته اند من زین پس با ق مینویسم اما نزد پارسیان  غ میگفتند گرچه ق  مینوشتند  در  دبیره پهلوی گ  شکل ق داشت.  به همچنین نامگ/نامج/نامغ/نامق و نیز  زندیگ/زندیج/زندیق  و نیز  دروگ/دروج/دروغ   اگر گمان میکنند که  پارسیان زندیج و پارسیج و نامج نمیگفتند بهتر است نام  نیما یوشیج  که از روستای یوش است را بنگرید  و g   را  در زبان های اریایی اروپا بنگرید  . 
 پرده و نامه و ستاره  از نگفتن  حرف پایانی  آن است  ه در پایان این  واژگان هـ نیست  صدای ـَ  زبر است   حرف  ا را خمانده و نیمه کرده اند  که  صدای َ نوشته شود
گرچه امروز ما از سر نادانی در  لهجه تهرانی  اینها را با کسره میگوییم  ما نمیگوییم پردهی و ستارهی  میگوییم پردگی و ستارگان

  حق چیز دگری است ان هم   از یک واژه پارسی گر گرفته شده  که آنرا نمیگویم

 

خانم الف در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۷ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت:

بارکی گفتمش به خفیه لطیف که ...

فکر میکنم منظورش اینه که: یکبار با طنز ملایم بهش گفتم میخوای ببریمت فلان قبرستان یا بهمان قبرستان...

 

جهن یزداد در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۳ در پاسخ به م.جدیدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

مرغ هوا و ماهی دریا   نمونه گفتار  ایرانیان از دیربار بوده و  در نوشته های  پهلوی نیز بسیار امده   در نوشته های پهلوی   مرغ  اندرباد وزش و ماهیگان آب شنایش و مرغ باد و ماهیگ دریا  امده  که باد بچم هوا است  پارسی  هوا ، باد است اگر بوزد(وز یعنی حرکت) از آنرو که  وازه عربی هوا به پارسی امده ما  معنی اصلی  باد را فراموش کرده ایم و تنها به باد وزا باد میگوییم
البته این استادی سعدی است که این سروده را چند جور میتوان خواند
 مرغ هوا  را  و ماهی دریا را نصیب است
 مرغ هوا را  به  ماهی دریا  میهد
ماهی دریا را به مرغ هوا میدهد


 

همایون در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:

غزل ضد حال 

رجز خوانی و زیاده گویی جوانی 

غزل برای موسیقی و سماع است نه بیشتر تازه اگر خود بند راه نباشد و میدان را تنگ نسازد 

 

 

همایون در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۲:

مهر پایه فرهنگ ایران است و فرهنگ مهر روی مرزی باریک به پیش می‌رود مرزی میان مهر و کین راهی پر شگفتی که پهلوانی نامیده میشود و پهلوان را بی پر سیمرغ و مهر آسمانی خوبشکاری شدنی نیست

عرفان شیوه رازورزی پیش می‌گیرد و پهلوانی دیگری بنیاد می نهد که همه مهر است و شمشیر دررمیدان مهر می افرازد ‌و صارم زمان میشود و‌ناگزیر در دام شگفتی و حیرت و سرگشتگی و‌مستی می افتد

و چه حال بالایی، خوش به این حال 

شمس تلاش کرد تا جلال‌دین ما را از چنگ ترکان سلجوقی برهاند شمس مرغ آبی بود و معانی و جلال‌دین به هوا رفت و مرغ آسمان شد و حالات.

 

غمناک ابددوست در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۴ در پاسخ به فرهود دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

سلام

حتی استاد شجریان هم از کلمه ″ آهوی وحشی″ استفاده کرده، که حتما به نسخه های بیشتری دسترسی داشته

 

 

کوروش در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۳ - منع کردن دوستان او را از رجوع کردن به بخارا وتهدید کردن و لاابالی گفتن او:

منظور از موکل در این ابیات چیست ؟

 

کوروش در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی

 

آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید ؟

 

علامت سوال در پایان این بیت واجبه

 

 

 

احمد رضا مردان نسب در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱ - درمدح علی‌بن عمران:

سالقاک والیل ملقی الجرانِ

غرابً ینوح علی غصن بانِ

 

کوروش در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست:

لحم او و شحم او دیگر نشد

 

او چنان بد جز که از منظر نشد

یعنی چه مصرع دوم

 

 

 

 

کوروش در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست:

خود بنه و بنگاه من در نیستیست

 

یکسواره نقش من پیش ستیست

 

یعنی چه 

 

 

 

 

کوروش در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی:

کودکان خندان و دانایان ترش

 

غم جگر را باشد و شادی ز شش

 

 تفسیر  لطفا

 

 

 

 

سفید در ‫۳ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:

 

کجا دیدی که بی‌ آتش کسی را بوی عود آمد...

 

 

اسفندیار بدخشانی در ‫۴ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴:

به منجمی بگفتم که ببین و طالعم گفت 

به سرت ز چرخ دوران غم یار خواهی آمد

 

 

 

Khishtan Kh در ‫۴ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق:

فراقت چون کشیدم کوه نسفتم

چو مجنون صد بنالم گو نگفتم 

بهایت داده ام،ای عشق سر و سامان

به آرامی شبی در قو نخفتم

 

nabavar در ‫۴ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۸ در پاسخ به مسکین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

مسکین جان همان خِرَد درست است.

اگر به خوانش ها گوش کنید متوجه ی حرکات خواهید شد.

مانا باشی

 

گنگِ خواب دیده در ‫۴ روز قبل، جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

سعدی!

اگر عاشقی، میل وصالت چراست؟

هر که دل دوست جست،

مصلحت خود نخواست....((:

به یادگار از یه شب بهاری شدیدا بارانی 

 

۱
۴
۵
۶
۷
۸
۵۰۶۲
sunny dark_mode