گنجور

حاشیه‌ها

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۵:

به استناد لغتنامه دهخدا (چاپ دانشگاه تهران،1377)، «ترک» (با تلفظ tark) یعنی «قطعه»؛ از آن جمله است «کلاه سه ترک»، «کلاه چهار ترک» و «کلاه دوازده ترک».

فرهنگ نظام (چاپ شرکت دانش، 1362، تهران، ایران) با نوشتن تلفظ درست، به ریشه پهلوی آن نیز اشاره کرده است.

گفتنی است که در نسخه باکو (1985 میلادی)، به اشتباه آن را «تَرَک» (tarak) نوشته‌اند.

msr در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

حرکت‌گذاری کلمات هم بسیار افراطی صورت گرفته، هم مستند نیست، هم غلط دارد: غیر از اینکه تلفظ هجای پایانی تمام قوافی در اصل /ay/ است نه /ey/، موردهایی مثل «عِشوهِ»(!) هم پدیدار شده. لطفاً بازبینی شود.  

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۲:

به استناد لغتنامه دهخدا:

1-«یکران» یعنی «اسب اصیل»؛

2-«کیش» در مصرع نخست بیت دوم یعنی «ترکش»، «جای تیر»؛

3-«قربان» در مصرع پایانی یعنی «جای کمان» (دوالی که بر ترکش می‌دوختند و حمایل‌وار بر گردن می‌آویختند).

به این ترتیب، معنی بیت دوم خواهد بود:

«در پایت فدا می‌شوم آن زمان که ترکش بر‌می‌داری؛ و از کیش بیرون می‌آیم (بسیار آشفته می‌شوم) چون جای کمان بر دوش می‌بندی».

محمد جوکار در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

درود بر شما 

به نظر درج علامت سوال در پایان مصراع های اول ودوم وچهارم و سوالی خواندن آنها معنی بهتر به رباعی می‌دهد. 

سناتور سنتور در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳:

یک نقطه دارد پیش و پس عاقل ز غافل فرق و بس

با لطف حق در یک نفس، غافل به عاقل می‌رسد

میرزا حبیب خراسانی

علی در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۰۸ در پاسخ به فرودین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

باسلام ، لطفا در قران سری هم به سوره های اعراف، هود، حجر، انبیاء، نمل، عنکبوت، صافات، ذاریات و .... بزنید تا ببینید نظر قران در مورد قوم لوط چیست و چه مجازاتی برای آنها در نظر گرفته شده ، تا متوجه شوید نظرتان درد مورد قلمان چقدر صحت دارد .

حمید شفیع در ‫۲ روز قبل، دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶۵ - قلب مادر:

این شعر در عین زیبایی واقعا غم‌انگیز است. مخصوصا بیت آخر.

«آه دست پسرم یافت خراش

آخ پای پسرم خورد به سنگ»

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

بلی باشد ز کار آدمی دور بهشت ...

بهشت و حور به نظر اشاره به این دارد که فرهاد تصویر شیرین را هم روی سنگ ها حکاکی کرده

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

زبانش کرد پاسخ را فرامشت نهاد ...

فرامشت: فراموش

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

برآورد از جگر آهی شغب‌ناک چو ...

مصروع: دارای بیماری صرع

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

چو هر مایه که بود از پیشه ...

هر مایه ای که از هر پیشه بود، آن استاد چینی از بر داشت

برداشت در مصراع اول باید اینطور نوشته شود: بر، داشت.

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

نمازش برد چون هندو پری را ستودش چون عطارد مشتری را

هندوهای مرتاض برای دفع جن، نماز و دعا برای پری و افراد می‌خوانند.

محسن عبدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد:

در آن حلقه که بود آن ماهِ ...

در آن حلقه یعنی در فکری که شیرین در سر داشت که شیر را آسان تر به دست آورد تا صبح آشفته بود و مثل مار می‌پیچید.

عرب عامری.بتول در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:

سلام و درود
غزلی بسیار زیبا از مولاناست.
با خواندن این غزل چه بسا مرگ برای ما مفهومی دیگر پیدا می کند. مفهومی از حیات دوباره. زندگی پر معناتر. گویا اکنون در قفسیم و تنها با مرگ است که تازه به کمال می رسیم و  از زندان تن رها می شویم. 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد،
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 مرگ برای مولانا جدایی شدن جهان نیست و زمان مرگ انسان دردی متحمل نمی شود.

 برای من مگری و مگو «دریغ دریغ»
به دوغ دیو درافتی، دریغ آن باشد

مولانا میگه زمانی که مرگ برای من رخ داد غمگین مشو. زیرا درآن صورت گرفتار فریب شیطان می شوی و دام و اسارت قرار میگیری.

 جنازه‌ام چو ببینی مگو «فراق، فراق»
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

مرگ برای من معنی انفصال و فراق و جدایی ندارد بلکه تازه آن زمان وصال و دیدار من با حق می رسد.

 
مرا به گور سپاری مگو «وداع، وداع»
که گور، پردهٔ جمعیت جنان باشد

وقتی داری من را داخل گور می گذاری با من خداحافظی نکن، (چرا که تازه زمان حیات اصلی من است و شاهد و بینای کل جهان هستی گشته ام)، گور تنها مثل حالی می ماند که مقابل چشمهای ما قرار می گیرد و بهشت را از دید ما پنهان می کند.

 

فُروشدن چو بدیدی، برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟!

مرگ درست شبیه غروب خورشید و ماه است وقتی خورشید غروب می کند ماه بر می خیزد. مگر طلوع و غروب شب و روز زیانی برای آنها و دنیا دارد؟ که حتی مفید هم می باشد.

 

تو را غروب نماید، ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید، خلاص جان باشد

در واقع تو غروب  را می بینی اما در حقیقت طلوعی مجدد است که رخ داده. 
سنگ لحد را که در گور روی سینه ات می گذارند، جسم تو را حبس می کند اما روحت را رها می کند و خلاصی جان و روح تو است.

 

کدام دانه فرورفت در زمین، که نَرُست؟!
چرا به دانهٔ انسانت این گمان باشد؟!

مگر دانه ی نباتات را که د  زمین می کاریم، نمی روید؟ انسان هم مثل یک دانه ای که در زمین کاشته می شود، دوباره سبز می شود چرا باید به روییدن دانه ای چون انسان شک داشت؟

 

کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد؟!

مگر دلوی که داخل چاه آب می اندازیم و دوباره بالا می کشیم، آب ندارد؟ وقتی که دلو درون چاه انداختند و مایه ی حیاتی چون یوسف نبی را بالا آوردند، چرا باید مایوس بود و فغان سر داد؟

دهان چو بستی از این سوی، آن طرف بگشا
که های‌هوی تو در جوّ لامکان باشد

به ظاهر با مرگ دهان جسمت را می بندی و سکوت می کنی. اما های و هوی واقعی تو زمانیست که این دهان دنیوی را ببندی و سکوت کنی، تازه های و هوی و نداهای تو آغاز می شود.

 

با احترام، عرب عامری

sharam forooghi در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

محسن نامجو آهنگ این شعر رو منتشر کرد. (آلبوم مغناطیس) 

کی آرش حسن پور در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟:

 

قضیهٔ ”پدر ملت“ در شعری که عشقی نسرود

طی سالیان در پاسخ به برخی خوانندگان کتاب سیمای نجیب یک آنارشیست اظهار تردید کرده‌ام هجویه‌ای با مطلع "بعد از این بر وطن و بوم و برش..." سرودهٔ میرزاده عشقی باشد.  اکنون با افزایش ناگهانی شمار پرسندگان (یحتمل با انگیزهٔ سر در آوردن از زمینهٔ تاریخی مومیایی شهر ری و ظهور شبح رضا شاه) بد نیست همگانی مطرح شود.

در کل بیست‌وچند شمارهٔ روزنامهٔ خود عشقی، قرن بیستم، آن قطعه‌ را ندیده‌ام.  از  سال ۱۳۰۰ تا اواخر ۱۳۰۲ که ظاهراً شدیدتر از همیشه در افسردگی‌ فرو رفت به نشریات دیگر هم مطلب می‌داد. تمام جراید مطرح آن سه سال تهران را صفحه‌به‌صفحه مرور نکرده‌ام و نمی‌توانم بگویم چنان شعری منتشر نکرد، تا چه رسد که معتقد باشیم روی کاغذ ننوشت و به دوستان نزدیکش نداد.  با احتیاط و تردید صحبت از انتساب کرده‌ام.  چنانچه کسی چاپ اول چنان قطعه‌ای پیش از مرگ عشقی را به دست بیاورد و تصویر آن را مرحمت کند، پیش از افزودنش به چاپ بعدی کتاب، در همین سایت به نام یابنده منتشرخواهد شد.

اما حتی اگر هجویه را عشقی گفته باشد "پدر ملت ایران اگر این بی‌پدر است" به قطع و یقین از او نیست.  به نظر من از جعلیات دههٔ پرآشوب ٢۰ بود و به نام او جا زدند.

عشقی را تیر  ۱۳۰۳ کشتند (توضیح داده‌ام که بیشتر شهید راه سوءتفاهم شد تا مشروطیت یا دیکتاتوری یا هر چیز دیگر).  سردار سپه که آبان ۱۳۰۲با فرمان احمد شاه رئیس‌الوزرا شده بود (با حفظ مقام وزارت جنگ) با پایان سلسلهٔ قاجار در آبان ۱۳۰۴، ماه بعد به سلطنت رسید و چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد.

گذشته از تاریخها که تردیدی در توالی وقایع باقی نمی‌گذارد، مضمون آن بیت مطلقاً بی‌پایه است.  در ایران "پدر ملت" نداشته‌ایم.  آن لقب مربوط به مصطفی کمال آتاتورک است.

لقب آتاتورک (= پدر ملت ترک) را پارلمان ترکیه در ١٩٣٤ (۱۳۱۳، ده سال پس از مرگ عشقی) به مصطفی کمال رئیس جمهور آن کشور داد.

آبان ۱۳۲۸ که مجلس شورای ملی به رضا شاه لقب "کبیر" داد پنج سال از مرگ او و بیست‌وپنج سال از قتل عشقی می‌گذشت و منطقاً نمی‌توان تصور کرد شاعر شوریده دو پرسوناژ را یک‌کاسه کرده باشد تا یکجا بزند. 

کی آرش حسن پور در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۲ در پاسخ به احسان ا دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟:

کاملا درست میفرمایید. محمد قائد هم در کتاب معتبری که درباره عشقی دارد  ). همین موضوع را اثبات کرده.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۸:

در مصرع دوم بیت نخست–حتی با وجود کم رنگ بودن چاپ کتاب–حرف «م» (مربوط به واژۀ «مرو») به خوبی دیده می‌شود. وجود واژه «هری» هم در مصرع نخست بیت دوم کاملا مشخص است. بنابراین، با توجه به محتوای کلی شعر، رباعی به شکل زیر است:

زد لاله پریر، در نشابور آذر
دی برزد از آب مرو، نیلوفر سر
امروز چو شد باد هری گل پرور
فردا همه خاک بلخ گردد عبهر

هر مان در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

دو بیت از این شعر رو ایران الدوله هلن در بیات ترک اجرا کرده اند

بسیار زیبا

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۶ در پاسخ به ماه دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲:

از دیوان حافظ نسخه های فراوانی وجود دارد که در گذر زمان توسط کاتبان مختلف نوشته شده است.
گاهی کاتبی خود بیتی اضافه کرده و گاه بیتی از شاعری دیگر داخل شده و گاهی بیتی جا افتاده و گاه با کم و زیاد شدن نقطه ای صورت یک کلمه تغییر کرده و  هزاران اتفاق دیگر...
مصححان دیوان حافظ بر اساس مقایسه نسخه های مختلف، دیوان حافظ خود را تصحیح و منتشر می‌کنند.
این میان برخی محققانه تر عمل می‌کنند و مقایسه بیشتری انجام میدهند و برخی وسواس کمتری به خرج داده و ذوق و سلیقه خود را هم در تصحیح نسخه دخیل میکنند ...
اینست که برخی نسخه ها ابیات کم و زیاد دارد یا حتی تعداد غزلیات مختلف و متفاوت است.

۱
۲
۳
۴
۵
۵۶۶۷