زارامو ۱۱ در دیروز جمعه، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
«غزل ۲۱۳۷» واقعاً وجود دارد اما غزلی که در دیوان شمس با شماره ۲۱۳۷ ثبت شده، هیچ ربطی به این شعرِ رکیک ندارد.
در تصحیح معتبر دیوان شمس (نیکلسون، فروزانفر و نسخههای پیرو آن)، غزل ۲۱۳۷ چنین شروع میشود:
«ای جانِ من و جانِ تو، ای جانِ جهان با تو
بیرون ز جهانم من، تا با تو توانم من»یا در برخی نسخهها غزل دیگری با مطلع متفاوت، اما هیچکدام حتی یک بیت هزل رکیک ندارند.
نکته مهم:
در دیوان شمس شمارهگذاری غزلها در نسخههای مختلف ثابت نیست؛ اما در هیچ نسخه معتبر غزلی با ساختار و واژگان شعر مورد ادعای وبلاگ وجود ندارد. «غزل ۲۱۳۷» وجود دارد اما متن آن عرفانی و عاشقانه است.
– شعر رکیکی که به نام مولوی دستبهدست میشود، کاملاً جعلی و از ادبیات هزلیات عامیانهٔ متأخر است.
– سبک، وزن، زبان و حتی نوع فحشها هیچ سنخیتی با زبان قرن هفتم و با مولانا ندارد.
زارامو ۱۱ در دیروز جمعه، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
خیر. این شعر هیچ ارتباطی با مولانا ندارد.
سبک، واژگان و لحن شعر کاملاً از جنس هزلِ عامیانه و فحّاشی کوچهبازاری است؛ چیزی که در آثار مولانا اصلاً وجود ندارد.
زبان مثنوی و دیوان شمس—حتی زمانی که طنز یا طعنه دارند—هرگز به این سطح از الفاظ نمیرسد.این شعر از مولفان ناشناس دورههای متأخر یا سرودههای هزلیات عامیانه است که بعدها به اشتباه به نام بزرگان گذاشته شده.
احمد خرمآبادیزاد در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه:
مصرع دوم بیت 64 در نسخه خطی مجلس (به شماره ثبت 90245، صفحه 51 pdf) به شکل زیر است:
«کز جهان پیدابه بودش توشهای»
به نظر نمیرسد که کاتب در بازنویسی واژۀ «پیه» اشتباه کرده باشد؛ زیرا ریشۀ هند و اروپایی آن عبارت است از poid. (واژۀ fat را در Webster's NewWorld Dictionary چاپ 1984 ببینید)
احمد خرمآبادیزاد در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۳۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۹ - سبب تاخیر اجابت دعای مؤمن:
«هم برین فن داردارش میکند»: او را با این ترفند معطل میکند.
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
صبح ازل ، از مشرقِ حسنِ تو دمیده ست،
تا شامِ ابد ، پردۀ خورشید دریده ستحیف است نگَه ، جانبِ مَه با مَهِ رویَت،
ماه آن رخِ زیبا ست ، هر آن دیده ، که دیده ستهرگز نکنم من سخن ، از سرو و صنوبر،
سرو ، آن قد و بالا ست ، هر آن کَس که شنیده ستای شاخۀ گل در چمنِ «فاستقم» ، امروز،
چون سروِ تو ، سَروی به فلک ، سر نکشیده ستتشریفِ جهان گیری وُ اقلیم ستانی،
جز بر قدِ رعنایِ تو ، دُوران نبریده ستای طورِ تجلّی ، که ز سینایِ تو موسی،
مرغِ دلَش ، اندر قفسِ سینه ، طپیده ستسرچشمۀ حیوان ، نبوَد جز دهنِ تو،
خضر ، از لبِ لعلِ نمکینِ تو ، مکیده ستاز ذُوقِ تو ، بلبل شده در نغمه سرائی،
وز شُوقِ تو ، گل بر تنِ خُود ، جامه دریده ستای رویِ دلارامِ تو ، آرامِ دلِ ما،
باز آ ، که شود رامِ من ، این دل ، که رمیده ستباز آ ، که بِه از نفخۀ وصلِ رخِ جانان،
بر سوختۀ هجر ، نسیمی نوزیده ستلطفی بکن و مفتخرَم کن به غلامی،
کَس ، بنده به آزادگیِ من ، نخریده ستدر دائرۀ شیفتگان ، دیدۀ دوران،
آشفتهتر از "مفتقرِ" زار ندیده ست
احمد خرمآبادیزاد در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۲۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه:
هر ناکس را چه به معرفت؟ او را حماقت ذاتی بس است.
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
اگر دارد طمع ، ببریده دارد
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
چو مژه ، بر سرِ چشمَش نشاند
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۱:۴۶ در پاسخ به نوشین دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
هر دو عالم انگبین بحت بود
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱
برقع ، از خورشیدِ رویَش ، دور شد
ای عجب ، هر ذرّهای ، صد حور شدهمچو خورشید ، از فروغِ طلعتَش
ذرّه ذرّه ، پای تا سر ، نور شدجملهٔ رویِ زمین ، موسی گرفت
جملهٔ آفاق ، کوهِ طور شدچون تجلّیاش ، به فرقِ کُه فتاد
طور با موسی ، ز هم مهجور شدقوّتِ خورشید ، نبوَد سایه را
لاجرم آن آمد ، این مقهور شدقطرهای ، آوازهٔ دریا شنید
از طمع ، شوریده و مغرور شدمدّتی میرفت ، چون دریا بِدید
محو گشت و تا ابد مستور شدچون در آن دریا ، نه بد دید و نه نیک
نیک و بد ، آنجایگه معذور شدهر دو عالم ، انگبینِ صِرف بود
لاجرَم ، چون خانهٔ زنبور شدزانگبین ، چون آن همه زنبور خاست
هر یکی هم ، زانگبین مخمور شدقسمِ هر یک ، زانگبین چندان رسید
کز خود و از هر دو عالم ، دور شدسایه ، چون از ظلمتِ هستی برَست
در برِ خورشید ، نورالنّور شدهمچو این عطّار ، بس مشهور گشت
همچو آن حلّاج ، بس منصور شد
علی میراحمدی در دیروز جمعه، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
با خواندن داستان کبروی و حرام کردن شراب توسط بهرام گور در شاهنامه به درک بهتری از بیت حافظ از منظر اجتماعی میرسیم.
«همین مه که با میوه و بوی بود
ورا پهلوی نام کبروی بودبه روی جهاندار جام نبید
دو من را به یکبار اندر کشید...»
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۹ - سبب تاخیر اجابت دعای مؤمن:
هم برین فن داردارش میکند
وز ره پنهان شکارش میکند
داردار یعنی چه ؟
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۸ - حکایت آن شخص کی خواب دید کی آنچ میطلبی از یسار به مصر وفا شود آنجا گنجیست در فلان محله در فلان خانه چون به مصر آمد کسی گفت من خواب دیدهام کی گنجیست به بغداد در فلان محله در فلان خانه نام محله و خانهٔ این شخص بگفت آن شخص فهم کرد کی آن گنج در مصر گفتن جهت آن بود کی مرا یقین کنند کی در غیر خانهٔ خود نمیباید جستن ولیکن این گنج یقین و محقق جز در مصر حاصل نشود:
تی شو و خوش باش بین اصبعین
کز می لاأَین سرمست است این
یعنی چه ؟
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۷ - بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقهٔ همین در میزند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقهٔ این در میزنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فیالجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره:
یا مراد من برآید زین خروج
یا ز برجی دیگر از ذات البروج
یعنی چه ؟
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۷ - بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقهٔ همین در میزند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقهٔ این در میزنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فیالجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره:
طمع داری روزیی در درزیی
تا ز خیاطی بی زر تا زیی
یعنی چه ؟
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۷ - بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقهٔ همین در میزند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقهٔ این در میزنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فیالجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره:
هم دلت حیران بود در منتجع
که چه رویاند مصرف زین طمع
معنای بیت چیست ؟
منتجع و مصرف یعنی چه ؟
کوروش در دیروز جمعه، ساعت ۰۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۷ - بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقهٔ همین در میزند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقهٔ این در میزنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فیالجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره:
چون خطایین آن حساب با صفا
گرددش روشن ز بعد دو خطا
یعنی چه ؟
محمد محمدی در دیروز جمعه، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۴:
این شعر از بابا طاهر نیست شهرستان لامرد در تقسیمات کشوری بوجود امد قبلش روستای کوچکی بود از دهستان بزرگی به نام تراکمه که همه ان را به این نام میشناختند و زیر نظر بوشهر وشاید در قرن پنجم اصلا وجود نداشته یا مثلا چند خانوار بوده باشد ودوم اینکه سرودن دوبیتی بدلیل روان بودن وسادگی ان همیشه جزو سرودهای محلی جنوب بوده و سر زبانها وقابل سرودن همین شاعران جنوب ایران از فایز دشتستانی گرفته تا محیا دوبیتی هایی دارند برگرفته از سبک باباطاهر که اغراق نباشد شاید کمتر از ان هم نیست 🙏🌹
باب 🪰 در دیروز جمعه، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۰:
☀️ The Door Will Open ☀️
باز گردد عاقبت این در، بلی
رو نماید یار سیمینبر، بلی
This door will open in the end, yes it will
the Beautiful Friend will show her face, yes she will
🍷 The Sāqi Will Return 🍷
ساقی ما یادِ این مستان کند
بار دیگر با می و ساغر، بلی
Our Sāqi will remember all these drunks
she’ll come again with wine and cup, yes she will
🌸 Spring Will Come 🌸
نوبهار حُسن آید سوی باغ
بشکفد آن شاخههای تر، بلی
The spring of beauty will return to the garden
the soft green branches will bloom again, yes they will
🌿 Rose & Lily Together 🌿
طاقهای سبز چون بندد چمن
جفت گردد ورد و نیلوفر، بلی
The meadow will raise its bright green arches
Rose and Lily will be joined as one pair, yes they will
✨ Dust Becomes Perfume ✨
دامن پُر خاک و خاشاک زمین
پر شود از مشک و از عنبر، بلی
The earth’s dusty, trash-filled skirts will change
they’ll fill with musk and amber like perfume, yes they will
💛 Silver and Gold Unite 💛
آن بر سیمین و این روی چو زر
اندرآمیزند سیم و زر، بلی
That silver arm and this face bright as gold
will blend like silver fused with gold, yes they will
🧠 Mind Gets Drunk 🧠
این سرِ مخمورِ اندیشهپرست
مست گردد ز آن می احمر، بلی
This sober head that worships only the thoughts
will drunken from that red wine and drown in it, yes it will
💧 Tears Become Light 💧
این دو چشم اشکبار نوحهگر
روشنی یابد از آن منظر، بلی
These crying, wailing eyes that never rest
will find their light in one clear view, yes they will
💎 The Goldsmith Returns 💎
گوشها که حلقه در گوشِ وی است
حلقهها یابند از آن زرگر، بلی
These ears already ringed for the Beloved’s call
will gain new hoops from the Goldsmith’s hand, yes they will
🕊 Faith Awakens 🕊
شاهدِ جان چون شهادت عرضه کرد
یابد ایمان این دلِ کافر، بلی
Once the soul’s witness, sacrifices its life
this faithless heart will find true faith, yes it will
🔥 The Winged Escape 🔥
چون براقِ عشق از گردون رسید
وارهد عیسیِ جان زین خر، بلی
When Love’s winged lights descends from the sky
the Jesus of your soul will leave this donkey, yes he will
🌎 One Soul is All 🌎
جمله خلق جهان در یک کس است
او بود از صد جهان بهتر، بلی
All of creation gathers in one soul
that single one will outshine a hundred worlds, yes it will
🎶 Sugar and Reed Forever 🎶
من خمش کردم، ولیکن در دلم
تا ابد روید نی و شکر، بلی
I’ve gone quiet, but deep inside my heart
reed and sugar will keep blooming forever, yes they will
AliKhamechian در دیروز جمعه، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۳: