گنجور

حاشیه‌گذاری‌های شهریار آریایی

شهریار آریایی

تاریخ پیوستن: ۱م مهر ۱۴۰۳

فارغ التحصیل رشته مهندسی برق - دکترای مخابرات

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۱۷


شهریار آریایی در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷:

کار جنون ما به تماشا کشیده ...

در مصرع دوّم از بیت دوّم به جای کلمه‌ی "یعنی" باید باشد: "جانا"

کار جنون ما به تماشا کشیده است

جانا توهم بیا که تماشای ما کنی

***

در بخش ویرایشِ بیت، این نظر و این تغییر را پیشنهاد دادم، ولی گفتم در کامنت‌ها هم بنویسم تا دیگر دوستان نیز بدانند.

در برنامه‌ی رادیویی "یک شاخه گُل" شماره‌ی 407، اینچنین خوانده شده است (آواز: سیاوش شجریان)، که بسیار زیباتر است. "جانا" از "یعنی" بسیار زیباتر است و درست‌تر می‌نشیند.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵:

در بیت به بیت این غزل، حافظ شیرازی کفر می‌گوید و شادخواری و عِیش و عشرت، و موسیقی و زیبایی را می‌ستاید که همگی در تضاد با وعظ و احکام دین است.

در بیت پنجم می‌گوید:

یا رب به وقتِ گُل، گُنَهِ بنده عفو کن!

وین ماجرا به سروِ لبِ جویبار بخش!

حضرت حافظ خدا را به زیرِ حُکمِ خویش می‌کشد و به وی تَسخر می‌زند که: در وقت گُل و زیبایی‌های طبیعت تو باید دست از احکام دُگمِ خود برداری و هرگز ما را به خاطر زیباجویی و عِیش و عشرت بازخواست نکنی و از زیبایی‌ها و هنرهای طبیعت خجالت بکشی.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

این غزل، غزلی بسیار مُلحدانه، اعتراضی و دلیرانه از حضرت حافظ است. در زیر به توضیح مواردی می‌پردازم.

***

معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم

جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟

در بیت چهارم، حافظ وعده‌ی بهشت(در جهانِ دیگر) و توصیفات آن را به سُخره می‌گیرد و آنها را نمی‌پذیرد و در عوض زندگیِ مادّیِ این جهان را می‌ستاید و اعلام می‌کند که خواهانِ زیبایی‌های طبیعیِ همین جهان و لذّت‌های آن است.

***

راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش!

ای مدّعی نزاعِ تو با پرده‌دار چیست؟

در بیت ششم، حضرت حافظ خطاب به واعظان دین و مُدّعیانِ خدا می‌گوید که ما نمی‌دانیم که این جهان چگونه است و چگونه کار می‌کند، پس ادّعاهای بیهوده نکنید .

***

سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست

معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟

در بیت هفتم، حضرت، خدا را به سخره می‌گیرد که در خلقتِ پُر از اشتباهش، انسان را ناقص و خطاکار آفریده است و سپس دعوی آمرزش و رحم می‌کند. یعنی حافظ آشکارا می‌گوید که، اینکه خدا به رحیم بودن و عفوِ خودش می‌نازد؛ عبث و بیهوده است، زیراکه خودِ او بوده است که در آغاز و به طریق اولی، انسان را خطاکار و گناه‌کار آفریده است. پس مُشکل در خلقت و کار خدا است، نه انسان. 

***

زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست

تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست

در بیت هشتم، حافظ، کافرکیشانه بهشت و وعده‌های آن را به سخره می‌گیرد و فاش می‌گوید که به آنها دل نبسته است و نقدِ این جهان و باده‌ی خوشگوار و مِی انگوری را انتخاب کرده است. در مصرَع دوّم هم خدا را ریشخند کرده و به او طعنه می‌زند که اینها همه خواسته‌ی او است و هیچ چیز از مَشیّت و اراده‌ی مطلقِ آفریدگار بیرون نمی‌تواند باشد. و بنابراین معنای ضمنی‌اش این است که اگر حافظ به جای شراب کوثر، مِیِ انگوری را برگزیده است، خدا-که خودش این را مُقرّر داشته است.- حقّ اعتراض ندارد و حق ندارد حافظ را به این خاطر مجازات کند.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

چون عاقبت کار جهان نیستی است

انگار که نیستی چو هستی خوش باش

خیّام تصریح می‌کند که "عاقبت کار جهان نیستی است." ایشان به آشکاری، زندگی پس از مرگ و جهانِ دیگر را انکار کرده است. نتیجه‌ی منطقی این سخن انکار دین(اسلام) و خدا نیز هست. چه اینکه اگر کسی به خدا باور داشته باشد، به معاد نیز باور دارد. خیّام بزرگترین شاعرِ آتئیست(بی‌خدا) ایرانی است. ایشان فخرِ ایرانیان در سرتاسر جهان است و بزرگان اندیشه، چون کریستوفِر هیچِنز(Christopher Hitchens) به ایشان علاقه‌ی بسیار داشتند.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:

به خاک پای عزیزان که از محبّت دوست

دل از محبّت دنیا و آخرت کندم

حضرت در بیت دوّم سوگند می‌خورد که آخرت و وعده‌ی دین به جهان دیگر را نمی‌خواهد و نمی‌پذیرد و به جای آن خواهانِ عشق به معشوق و مُحبّتِ دوست است.

***

بیار ساقی سرمست جام باده عشق

بده به رغم مُناصح که می‌دهد پندم

حضرت در بیت پنجم می‌فرماید که می‌خواهد از باده‌ی عشق سرمست شود و عاشقی کند و پند و نصیحتِ واعظان به پارسایی و پرهیزگاری در وی اثری ندارد.

***

سعدی زمینی‌ترین شاعر در همه‌ی سنّت شعر پارسی است و آنهایی که برچسب‌های عارف و عابد به او می‌زنند و در پِیِ آن هستند که گرایشات معنوی(آسمانی) و جدا از آن، اسلامی و قرآنی به وی نسبت دهند؛ شایسته و بایسته است که این ابیات و مضامین را در سخن او و به خصوص در غزلیّاتش لحاظ کنند و در آنها درنگ نمایند. در همین غزل در مصراع پایانی حضرت سعدی تاکید می‌کند که به زندان عشق دربند است. با وجود این همه تصریح و تاکید بر عشق و عاشقی و ردّ وعظِ واعظانِ دین،  این خطای بزرگی است که بعضی مومنان سخت‌کیش ایشان را "عارف الهی" بدانند.

 

 

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

در بیت هشتم می‌گوید:

مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان

که پیر داند مقدار روزگار جوانی

که حاکی از شاهدبازی شیخ اجلّ در روزگار پیری‌اش است.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

در مصراع دوّم از بیت دوّم، می‌گوید:

که حریفان ز "مُل" و من ز "تأمُّل" مستم

می‌خواسته "مُل" و "تامُّل" هم‌آهنگ باشند و به خیال خودش شیرین‌کاریِ ادبی بکنه؛ ولی این خیلی خُنَک است و اصلا جالب نیست.

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۲ در پاسخ به مهشید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

عاشق و رِند و نظربازم و می‌گویم فاش

تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام

غزل 311

پس حضرت‌شان -همچنان که در این بیت فریاد برداشته است.- "عاشق" است، نه "عارف واصل". دیگر این که "رند" است، که یعنی " مُنکِر" است؛ چراکه "رند" یعنی "مُنکِر"(مُنکرِ دین). و سوّم این که "نظرباز" است و خواهان دیدن رخِ زیبارویان. و این هر سه را هنرهای خویش اعلام می‌کند. باید حضرت‌شان را ستود و دانست که "عاشقی" و "رندی" و "نظربازی" شیوه‌ی درست زندگی است. درود و صد درود بر ایشان باد.

پِی‌نوشت 1: وقتی می‌گوییم حافظ "عاشق" است، نه "عارف"؛ منظورمان از عشق، عشق زمینی نیست؛ عشق آسمانی هم نیست (چراکه گفتیم ایشان "عارف" نیست)؛ بلکه منظور، عشق در آیین میترا یا مِهر است. به این معنی که عشق، آن گوهر زاینده و بالنده‌ای در وجودِ انسان است که به زندگی، طبیعت، دیگر انسان‌ها و حیوانات و خلاصه هر چیز خوب و پاک و زیبا، عشق و مِهر و دوستی بورزد. و گفتهاند که انسان حیوان عاشق است. این معنا از عشق در نقطه‌ی مقابل "نفرت" قرار دارد. این معنا از آیین میترا و ایران باستان وارد دین مسیحیّت شده است و در این دین می‌گویند: "خدا، عشق است." [[God is love. و عشق را از آنِ خدا و خِیر [Good]؛ و نفرت را از آن شَرّ [Evil] می‌دانند و خلاصه عشق[love] و نفرت[Hate] را نقطه‌ی مقابل هم می‌دانند. نکته آن که عشقِ زمینی، ارجمند، عالی، زیبا و ارزشمند است و باید به آن پرداخت، ولی اینجا منظورِ نظرِ ما نیست. عشق آسمانی و الهی هم که به کُل مبتذل، خرافه و دروغ است و حافظ مُبَرّا از آن است.

پی‌نوشت 2: معشوق در ادبیّات فارسی از جمله در شعر حافظ عموما مذکّر است. برای آگاهی کامل از این موضوع، به کتاب "شاهدبازی در ادبیّات فارسی" نوشته‌ی دکتر سیروس شمیسا بنگرید.

شهریار آریایی در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

عاشق و رِند و نظربازم و می‌گویم فاش

تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام

***

پس حضرت‌شان -همچنان که در این بیت فریاد برداشته است.- "عاشق" است، نه "عارف واصل". دیگر این که "رند" است، که یعنی " مُنکِر" است؛ چراکه "رند" یعنی "مُنکِر"(مُنکرِ دین). و سوّم این که "نظرباز" است و خواهان دیدن رخِ زیبارویان. و این هر سه را هنرهای خویش اعلام می‌کند. باید حضرت‌شان را ستود و دانست که "عاشقی" و "رندی" و "نظربازی" شیوه‌ی درست زندگی است. درود و صد درود بر ایشان باد.

***

پِی‌نوشت1: وقتی می‌گوییم حافظ "عاشق" است، نه "عارف"؛ منظورمان از عشق، عشق زمینی نیست؛ عشق آسمانی هم نیست (چراکه گفتیم ایشان "عارف" نیست)؛ بلکه منظور، عشق در آیین میترا یا مِهر است. به این معنی که عشق، آن گوهر زاینده و بالنده‌ای در وجودِ انسان است که به زندگی، طبیعت، دیگر انسان‌ها و حیوانات و خلاصه هر چیز خوب و پاک و زیبا، عشق و مِهر و دوستی بورزد. و گفته‌اند که انسان حیوان عاشق است. این معنا از عشق در نقطه‌ی مقابل "نفرت" قرار دارد. این معنا از آیین میترا و ایران باستان وارد دین مسیحیّت شده است و در این دین می‌گویند: "خدا، عشق است." [.God is love] و عشق را از آنِ خدا و خِیر [Good]؛ و نفرت را از آنِ شَرّ[Evil] می‌دانند و خلاصه عشق[love] و نفرت[Hate] را نقطه‌ی مقابل هم می‌دانند. نکته آن که عشقِ زمینی، ارجمند، عالی، زیبا و ارزشمند است و باید به آن پرداخت، ولی اینجا منظورِ نظرِ ما نیست. عشق آسمانی و الهی هم که به کُل مبتذل، خرافه و دروغ است و حافظ مُبَرّا از آن است.

***

پِی‌نوشت2: غزل در اشتیاق و عشق به پسری خوش‌سیما -که حافظ دلبر خودش می‌خواند.- نگاشته شده است.

شهریار آریایی در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟

خطا بُوَد که نبینند روی زیبا را

حضرت سعدی در بیت ششم، دیدن روی زیبای زنان را و نظربازی را تایید و تاکید فرموده‌اند.

شهریار آریایی در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:

شادخواری، مِی‌نوشی و معشوقه‌بازی حافظ و همچنین مخالفتش با زهد و دین در این غزل مشهود است.

***

دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم

در بیت نخست از ذوقش به عشرت می‌گوید و آن را سخن اهل دل می‌داند که باید به گوش جان شنفت.

***

نیست در کس کرم و وقت طرب می‌گذرد

چاره آن است که سجّاده به مِی بفروشیم

در بیت دوّم به صراحت می‌گوید که باید سجّاده را به مِی فروخت و دین و زهد و پرهیز را به دور ریخت و مِی نوشید و عشرت کرد.

***

خوش هوایی‌ست فرح‌بخش خدایا بفرست

نازنینی که به رویش مِی گل‌گون نوشیم

در بیت سوّم آرزوی نازنینی زیباروی را دارد تا به روی زیبایش شراب بنوشد و عشرت کند.

***

حافظ اهل زندگی است و با دنیا پرهیزی سخت مخالف است. از این رو دوستدار او هستم.

شهریار آریایی در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:

نوبهار است در آن کوش که خوش‌دل باشی

که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی

***

حافظ در بیت نخست این غزل، معاد و جهان دیگر را انکار می‌کند و می‌گوید که منزل بازپسین خاک است و بس!

در تایید همین معنی جای دیگر گفته است:

عاقبت منزل ما وادی خاموشان است

حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

حافظ کافرکیش است. درود بر او!

شهریار آریایی در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

این غزل حاکی از عیش و نوش و شادخواری حضرت حافظ است در مخالفت با زهد و دنیا پرهیزی. در بیت 6 هم به صراحت از هوس و آرزویش برای بوسیدن لب زیبارویی دم می‌زند.

شهریار آریایی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۵:

گر به محشر هم از این جنس دوپا در کارند

وای از آن طرز مظالم که به محشر گذرد

***

از چه به خود می‌بالد انسان؟

که زادنش یک رنج،

زندگی‌اش یک مصیبت،

و محکوم به مرگ است.

***

به به! به به! واقعا بهره بردم. دو صد درود به شاعر وزین و فهیم؛ ایرج میرزای عزیز، که صاحب سبک خاصّ بیان در سنّت شعر پارسی است.

شهریار آریایی در ‫۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

بشارت بَر به کویِ می فروشان

که حافظ توبه از زهد و ریا کرد

حضرت حافظ با "زهد" و "ریاضت" و "ترکِ دنیا" مخالف است و موافق عیش و نوش است. این خوب است.

شهریار آریایی در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

در مصراع نخست از بیت دوّم، باید به جای کلمه‌ی "خرمن" کلمه‌ی "خرقه" باشد. چون زاهد که "خرمن" ندارد که آتش بگیرد، بلکه "خرقه" اش آتش می‌گیرد. با این توصیف، بیت دوّم این گونه می‌شود:

در "خرقه" صد زاهد عاقل زند آتش/این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

شهریار آریایی در ‫۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

خوش می‌کنم به بادهٔ مُشکین مشامِ جان

کز دلق پوش صومعه بویِ ریا شنید

سِرِّ خدا که عارفِ سالِک به کَس نگفت

در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

***

درود و صد درود به خواجه‌ی شیراز که کافرکیش است و دشمن شیخ و زاهد. حافظ اگرچه مجهّز به جهان‌بینی علمی مدرن نبوده است امّا جان بیداری دارد که رهنمای او برای رسیدن به پختگی در مسیر زندگی است. حافظ را به خاطر کافرکیش بودنش دوست دارم. آنانی که نسبت‌های اسلامی و آیات قرآن به وی می‌دهند سخت در اشتباه اند.