میم-عین در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:
با توجه به فضای اگزیستانسیالیستی که بر اشعار خیام حاکم هست به نظرم صحبت ایشون در این شعر بیش از هر چیز به سائق مرگ و مرگ آگاهی اشاره داره. با پذیرش اگزیستانسیال بودن خیام و با تکیه بر نظرات دیگر اگزیستانسیال های معاصر مرگ باید پایان زندگی آدمی در نظر گرفته شود این به معنی نفی معاد نیست صرفا به ای خاطر که اطمینان وجود نداره(خیام که گفت دوزخی خوهاد بود،،،که رفت بدوزخ و که آمد زبهشت) پس بهترین کار این است که جوری زندگی کنیم که انگار آخرین فرصت برای زیستن است.می نیز در اینجا نمی تواند به مستی اشاره مستقیم داشته باشد چرا که چنین زندگانی با دیدگاه اگزیستانسیال در تعارض است و از اصالت بی بهره.
برخی از ابیاتی که استدلالم حول آنهاست:
پر کن قدح باده و بردستم نه،،، نقدی ز هزار نسیه خوشتر
می خور که هزار بار بیشت گفتم ،،، باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
کاین یکدم عاریت در این کنج فنا،،،بسیار بجوئی و نیابی دیگر
چون عاقبت کار جهان نیستی است،،،انگار که نیستی چو هستی خوش باش
تو زر نئی ای غافل نادان که ترا،،،در خاک نهند و باز بیرون آرند
محسن در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:
این مطلب یا حاشیه ها باید فقط برای گفتگو در مورد اشعار باشه نه اینکه بیاید دین و سیاست و خط فکری های مختلف رو وارد اینجا بکنید ..... دوستان خواهش میکنم اگر در مورد اشعار و معنی اون صحبت دارید بگید که بشه استفاده کرد نه استفاده از اینجا به عنوان تریبون آزاد باتشکر
سید فرهود کاظمی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۸:
شعر به سه زبان عربی و ترکی و فارسی شاید خطاب به شمس باشد.
جانمسن = جانم هستی
نادمسن = نادم هستی
تاجکسن = تاجیک هستی
سن کیم سن = تو کی هستی
سعدی جان در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸:
لبیبان به معنای خردمندان است
ذئبان به معنای دوگرگ است
بسیاااار زیباست این شعر
برکه در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:
ای حجت ثانی عشر؛ ای مهدی غایب از نظر؛ یا حجت بن الحسن...
جانا به غریبستان چندین بنماند کس...
برکه در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
ای حجت ثانی عشر؛ یوسف دور از وطن؛ خدا کند که بیایی:
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
nooshin در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد:
خیلی باحال بود،یعنی آدم با آفتابه آب بخوره ولی اینجوری ضایع نشه
سپیدار در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
سلام میشه راجع به بیت آخر یه توضیح بدین
ظاهرا غزل در باره خداوند است
چرا حافظ ناخشنود است?
ایا این اشاره به نارضایتی انسان دارد که با تمام نعمات خداوند باز ناشکر وناسپاس هست؟
مرتضوی کیاسری در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
سلام . به نظر در بیت ده ، کلمه ((ویرانه)) ، اشتباه تایپی دارد
دارائی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۹:
دونانک: در دیوان رودکی سمرقندی بر اساس نسخۀ سعید نفیسی و ی. براگیسنکی (انتشارات نگاه. چ دوم. 1376. ص 202) در ذیل واژه «دونانک» نوشته شده است: این کلمه در هیچ جا نیست. اگر محرف کلمۀ دیگر نباشد از سیاق معنی بیت که دو بار در آن آمده است پیدا است مراد جانوری است که بانگ بلند میکند.
دارائی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۹:
زله /zalle/: (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] حشرهای سبزرنگ شبیه ملخ که بیشتر در غلهزار یافت میشود و صدای بلندی ایجاد میکند؛ جرواسک؛ چزد؛ زانه: ◻︎ بانگ زله کرد خواهد کرّ گوش / وایچ ناساید به گرما از خروش (رودکی: 533). (فرهنگ فارسی عمید).
وایچ: و هیچ
ناساید: نیاساید. آسوده نمی شود.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:
رضا ساقی گرامی
با درود فراوان و آرزوی شادی و کامیابی
از شما که از ته دل با سادگی و شیوایی بی مانند و همچنین بردباری بسیار
غزل ها را حافظانه تشریح کردید, سپاسگزارم
این شعر را قبل از شرح شما برایم کاملا بی مفهوم بود و بعد از خواندن شرح شما بسیار شیرین و دلنشین شد.
از خداوند, شما و دست اندر کاران سایت گنجور سپاسگزارم
دارائی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸:
خله /xale/: (اسم) [قدیمی] پاروی قایقرانی: ◻︎ آب تیرهست این جهان کشتیت را / بادبان کن دانش و طاعت خله (ناصرخسرو: 281). (فرهنگ فارسی عمید).
دارائی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷:
غوشت /qušt/: (صفت) ‹غوش› [قدیمی] برهنه؛ لخت مادرزاد: ◻︎ شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوبگوشت (رودکی: 533). (فرهنگ فارسی عمید)
یک روز، برهنه وارد حمام شد.
دارائی در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶:
در بیت سوم: ورغ /varq/: (اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹ورغو، ورگ، ورگو، برغ› [قدیمی] بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر میبستند: ◻︎ آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سستبوده بفگند (رودکی: 532). (فرهنگ فارسی عمید)
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۸:
ـــــ
1. در کنار خودم می خوابم. از یادداشت های روزانه ی #کافکا، ترجمه ی #بهرام_مقدادی، از صفحه ی اینستاگرام #مانا_روانبد
ـــــ
2. وَر نَبُوَد دلبرِ همخوابه پیش/دست توان کرد در آغوشِ خویش. #سعدی، #سایت_گنجور
ــــ
ـ با این تفاوت که جمله ی «کنار خودم می خوابم» پُرِ هوایِ مفعولیت است و جمله ی دست توان کرد در آغوش خویش، از هوایِ فاعلیت خالی نیست.
#احمد_آذرکمان، 12مهر99،حسن آباد فشافویه
هدا در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:
ممکن مفهوم کلی از شعر بنویسید
هدا در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:
ای کاش یک نفر تفسیر کلی شعر را میگذاشت
حسین در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:
واقعا در جهان نمیابیم اشعار به این زیبایی نمیدانم این مرد از اسمان به زمین امده که چنین ذهنی و اندیشه و بیانی دارد. یا معجزه زمان خویش است.
فرشید در ۴ سال قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
سلام
نمیدونم چرا بنظرم میرسه از شیخ اجل بعیده دوتا شکایت در یک بیت بکار ببره، در بعضی جاها هم البته دیدم که دومی حکایت بوده:
از دشمنان برند شکایت بدوستان
چون دوست دشمنست حکایت کجا بریم
یعنی وصف و گلگی این دشمن بودن دوست رو پیش کی بکنیم. چون قاعدتا در عشقبازی، حتی اگه دوست دشمن بشه شکایتی نمی کنند، همانطور که در بالا گفته هم جور به.