گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر محمدحسین بهاری

دکتر محمدحسین بهاری

درود 

زاده سال ۱۳۴۷ که دیپلم در رشته‌‌ی ریاضی‌فیزیک گرفته و در رشته‌های مهندسی شیمی، مدیریت دولتی، روانشناسی تامقطع دکترا، فلسفه، و تاریخ در دانشگاه‌های صنعتی اصفهان، پیام‌نور شهرضا، اراک، تهران و اصفهان دانش‌آموزی کرده و می‌کنم. از سال‌های نوجوانی سرودن شعر و پژوهش در تاریخ ادبیات و شعر و به ویژه حافظ را آغاز کرده و هنوز نیز. هم‌وند ناپیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و عاشق ایران و ایرانی، و تا نفس باقی‌ست دانش‌آموز هستم.

 


دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۹ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

 

هرچه کردیم نشد بگذریم بی‌پاسخی:

عزیز، معناکردن شعر به معنی کننده برمی‌گردد نه به شاعر. اما برخی واضحات و مبرهنات وجود دارد که نمی‌شود و نباید معنای به رای کنیم. این بیت اشاره به مذهب حضرت حافظ و البته بیشتر مردمان ایران در سده هشتم دارد، به این شرح:

حافظ نیز مانند بیشتر مردمان، مسلمان شافعی است. در مذهب شافعی، برخلاف دیگر مذاهب، خمرنوشیدن یا همان شراب‌خواری حرام نیست. بر اساس حدیثی از حنبل، شافعیون بر این اعتقادند که اگر هر مسکری به ویژه شراب انگور را بجوشانند به حدی که دو سوم آن تبخیر شود، یک سوم باقیمانده پاک و مباح است. از این رو به استناد همان حدیث شراب را تثلیث یا سه/یکی می‌کنند و می‌نوشند. اما در همه‌ی ایام سال مباح است و در ماه مبارک دمضان مکروه.

لذا تا پیش از شیعه شدن ایرانیان در اواخر سده دهم و روی کار آمدن خاندان شیعی مذهبی صفویان، مسلمانان ایران‌زمین نیز در همه ایام سال شراب سه/یکی می‌نوشیده‌اند و چون در رمضان مکروه می‌دانسته‌اند در شعبان قدر می‌دانسته و شاید به افراط می‌نوشیده‌اند. و در روز عید فطر، اکثرا پس از یکماه دوری از شرب‌خمر به سبب کراهت، با نوشیدن شراب فطر می‌کرده‌اند و در روز عید فطر از یکدیگر با شراب پذیرایی می‌کرده‌اند.

حافظ چندین و چندبار این مطلب را به صراحت بیان کرده‌است.

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

می ز خُم‌خانه به‌جوش آمد و می‌باید خواست

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

گرچه ماه رمضان است بیاور جامی

بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب

که رفت موسم و حافظ هنوز مِی نچشید

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت

در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت

اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد شاید

که بویِ خیر ز زهدِ ریا نمی‌آید

چمن خوش است و هوا دلکَش است و مِی بی‌غَش

کنون به جز دلِ خوش هیچ در نمی‌باید.

البته این سخنان برگرفته از کتاب

تاریخ مذاهب در ایران است، سخن مهم‌تر یک پرسش است که پاسخ آن را باید همه برای خود نگه‌داریم، فقط بی‌اندیشیم:

آیا این بحث که حافظ سنی بوده یا شیعه، کمکی به درک بهتر اشعار ایشان می‌کند؟ و آیا اگر روزی ثابت بشود که او شیعه بوده یا از آن بالاتر، اگر ثابت بشود که او به دین و مذهب دیگری اعتقاد داشته و فقط اسمی مسلمان بوده است، تفاوتی در درک شعر و سخن زیبای او می‌کند؟

آیا اگر ثابت شد که ایشان شیعه بوده یا نه، دیگر معنای انسان‌دوستی و دوری از زهدریایی، و بد دانستن مردم‌آزاری، و بسیاری صفات و افروزه‌های اخلاقی که مورد تاکید او بوده است، تغییر خواهد کرد؟

آیا بهتر نیست حاشیه را رها کنیم و به فرمایش مولای متقیان حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام گوش جان بدهیم که فرمودند:

به گوینده سخن و دین و ایمانش کاری نداشته باشید، بنیوشید تا چه می‌گوید. سخن درست و راست از کافران هم شنیدنی است و نادرست و گژ از هر گوینده‌ای ناروا و ناشنیدنی.

یاحق

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳۸ - تمهید گلشن راز جدید:

نه او بی ما نه ، بی او چه حال ...

این نیم‌خانه نادرست است. نتوانستیم ویرایش کنیم، از این روی اینجا می‌نویسیم:

نه او بی ما نه ما بی او چه حال است

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

درود

ایکاش که گردانندگان گنجور اندکی با زبان و نگارش پارسی نوین آشنا شوند.

مایه‌ی افسوس است که ما گاه ارزشمند خود را برای ویرایش سروده‌های شاعران بزرگ در گنجور هزینه می‌کنیم و گردانندگان گنجور بدون داشتن کمترین آگاهی‌ها از زبان پارسی و نگارش نوین آن، ویرایش‌های ما را نادرست می‌خوانند.

بهی این است زین پس نه به گنجور بیاییم، نه کسی را به آن بخوانیم و نه گاه خویش را هدر کنیم.

باشد که در نادانی خویش(گردانندگان گنجور) بمانید.

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۳ در پاسخ به بابک بامداد مهر دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:

درود و مهر

گمان می‌کنیم چنین دیدگاهی را حکیم و فیلسوف بزرگ تالی پورسینا حجة‌الحق عمر، نمی‌توانسته داشته باشد چه رسد که بخواهد با این رباعی ثبت جاویدش کند.

گمان که دون نگری یعنی:

اگر مرا پایین و پست می‌بینی از این است که پیر شده و قدم خمیده است، اما بدان که سالیان سال خون‌جگر خورده‌ام و اشک پالوده ریخته‌ام تا به دانایی برسم. نتیجه هم این که بیهوده گمان نکن پاداپره و پاداش پس از مرگ به تو می‌رسد کما اینکه خداوند فرموده هرچه کنی نیک و بد، از ذزه‌ای هم کمتر باشد همان را خواهی دید.

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - حکایت:

درود

گرامی که ویرایش ما را سلیقه‌ای دانسته‌اید، اگر ممکن است فرانمود بفرمایید آتش هیزم

چگونه آتشی است و یک نمونه دیگر از شاعری دیگر بیاورید که به کار برده باشد.

در کتاب ایشان با و نوشته شده

آتش و هیزم و زغال نبود

اخگری بهر اشتعال نبود

معنای شعر را با ابیات پیوسته بدانید روشن میشود چه فرموده‌اند:

برو آتش بر سر قلیان من بگذار

مرید رفته و بازگشته می‌گوید:

آتش نبود که بگذارم

این هیچ، هیزم و زغال هم نبود و هیچ آتش‌زنه (یا جرقه‌ای) هم نبود.

جای افسوس دارد، ما برای درست کردن نادرستی‌های گنجور، بسیار وقت می‌گذاریم، منتی نیست انتظار قدردانی هم نداریم وانگه امید داشتیم مدیران گنجور بدانند و بر آسه عادت و تقلید نباشند.

اگر بنا باشد آنچه که درست است را چون گوینده‌اش را نمی‌شناسیم، یا چون به خودمان یا گوینده پیشین باور داریم، رد کنیم، هیچگاه به شکوفایی نخواهیم رسید.

پاینده باشید 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکایت:

درود

در بیت دوم واژه جانب درست است که نادرست

جاقب نوشته شده است

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود هم میهنان و حافظ دوستان گرامی

بد نیست یادآوری این نکته که این نه غزل نخست حضرت حافظ است و نه اگر قرار باشد غزل‌های حضرتش با ردیف و قافیه بر اساس حروف الفبا مرتب شود، در ابتدا قرار می‌گیرد.

این غزل را حضرت حافظ در سال‌های پایانی روزگار خویش سروده‌اند و در ترتیب الفبایی نیز غزل دوازدهم و پس از غزل

«ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما» در جای آخرین غزل با حرف آ قرار می‌گیرد.

بی‌گمان گردآورندگان غزلیات حضرت حافظ، از این فرهشت أگاه بوده‌اند، و آهنگ آن داشته‌اند که این غزل در آغاز جای بگیرد.

شاید از این روی که بسیاری از شاه‌کلیدها (یا شاه‌واژه‌ها) و پایه‌های فکری جهان‌بینی شاعری که رندی را از حضرت خیام، حضرت ابن‌سینا و حضرت فردوسی آموخته و اینک تحت عنوان مکتب رندی پایه‌گذاری کرده، در این هفت بیت بیان شده است.

توجه به منازل و مقامات عرفانی و آیین صوفی‌گری، به افزونه با شرح کلیدی آداب نخستینِ سیر و سلوک، همراه با هنرمندی حضرت در ردیف کردن «ها» و بازی با قافیه‌های دل، محمل، منزل، مشکل، محفل، ساحل و نیز نمایش توانمندی و چیرگی بر زبان‌های پارسی و عربی، و نمایش آگاهی از سروده‌های بزرگان پیشین چون حضرت عطار و حضرت سعدی، در پیچه‌ی ادب و اخلاق، اوج خردمندی پیر و تثبیت کننده مکتب رندی را نشان می‌دهد.

 

دوستان کارشناس و ناظران گنجور، این هامش که یک نوشته برپایه دانش ادبیات و ساده‌ترین صنایع و بدایع ادبی و همه‌پسند و آسان‌نویس است را از حاشیه‌های این غزل پاک کرده و در پیامی نوشته‌اید که خلاف قوانین و مقررات گنجور است.

باردیگر نوشتیم و این‌بار چشم داریم که اگر همچنان با قوانین گنجور پادسوست، بخشی که سبب نقض قانون شما شده و البته با متن آن بخش از قانون‌تان را به ما گوشزد کنید.

براساس قانون تک بخش بین‌المللی هامش‌نویسی بر گنجینه‌های علمی و ادبی جهان، این نوشته نه بر اساس دشمنی و سوگیری نوشته شده است و نه ادعایی که نیاز به اثبات و ارائه مدرک داشته باشد در این است. به هیچ‌کس توهین نشده است و قصد کلاهبرداری یا مخدوش کردن آثار دیگران، تصاحب حق نشر، سرقت ادبی و...در این چه به صورت آشکار و چه پنهان، دیده نمی‌شود.

لطفا اگر قانون گنجور مفادی فرای قانون بین‌المللی دارد بفرمایید تا ما نیز بیاموزیم.

 

به گمان ما، همان اندازه که مسئولین راه‌اندازی و ماندگارشدن گنجور نیاز به قدردانی دارند، به همان اندازه یا بیشتر، باید از کسانی که اطلاعات حاصل سالها تحصیل و پژوهش و تدریس خود را با صرف وقت و به صورت رایگان در حاشیه‌ها می‌نویسند، قدردان بود.

شوربختانه در برخی حاشیه‌ها می‌توان واژگان نامربوط، لحن گستاخانه و مطالب غیرعلمی و نادرست که نظر شخصی برخی ناکارشناس است را دید و شگفتا که آن حاشیه‌ها با قوانین گنجور مطابقت دارد و این نوشته ما نه.

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۵۰ در پاسخ به دکتر محمدحسین بهاری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

سعید الوان برای حاشیهٔ شما روی سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶ این پاسخ را نوشته است:

بدیع صورت یعنی نیکو صورت دیگه اسم فاعل و این داستانها چیه؟

 

دوست گرامی،  شیوه نگارشت چنین است که خواننده را به گمان اندازی که بسیار می‌دانی و به زبان پارسی و تازی چیره‌ای. وان‌گه ما گمان راست می‌داریم که پرسشی کرده‌ای تا بدانی چرا گفته‌ایم بدیع اسم فاعل است؟

نشانی پاسخت در سوره بقره آیه ۱۱۷ که می‌فرماید:

بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَیٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.

امید که مینای این آیه بتوانی دانست تا پی به اسم فاعل بودن ببری.

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود و مهر هم‌میهنان و حافظ‌دوستان عزیز.

 

بد نیست یادآوری این نکته که این نه غزل نخست حضرت حافظ است و نه اگر قرار باشد غزل‌های حضرتش با ردیف و قافیه بر اساس حروف الفبا مرتب شود، در ابتدا قرار می‌گیرد.

 

این غزل را حضرت حافظ در سال‌های پایانی روزگار خویش سروده‌اند و در ترتیب الفبایی نیز غزل دوازدهم و پس از غزل

«ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما»

در جای آخرین غزل با حرف  آ قرار می‌گیرد.

 

بی‌گمان گردآورندگان غزلیات حضرت حافظ، از این فرهشت أگاه بوده‌اند، و آهنگ آن داشته‌اند که این غزل در آغاز جای بگیرد.

 

شاید از این روی که بسیاری از شاه‌کلیدها (یا شاه‌واژه‌ها) و پایه‌های فکری جهان‌بینی شاعری که رندی را از حضرت خیام، حضرت ابن‌سینا و حضرت فردوسی آموخته و اینک تحت عنوان مکتب رندی پایه‌گذاری کرده، در این هفت بیت بیان شده است.

 

توجه به منازل و مقامات عرفانی و آیین صوفی‌گری، به افزونه با شرح کلیدی آداب نخستینِ سیر و سلوک، همراه با هنرمندی حضرت در ردیف کردن «ها» و بازی با قافیه‌های دل، محمل، منزل، مشکل، محفل، ساحل و نیز نمایش توانمندی و چیرگی بر زبان‌های پارسی و عربی، و نمایش آگاهی از سروده‌های بزرگان پیشین چون حضرت عطار و حضرت سعدی، در پیچه‌ی ادب و اخلاق، اوج خردمندی پیر و تثبیت کننده مکتب رندی را نشان می‌دهد.

 

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۷ در پاسخ به محمود زارعی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:

درود و مهر 

آری گرامی، از این بیت دو برداشت درست کرده‌اید.

برداشت دیگر هم این‌که خود شراب را به عنوان دوستی پاک‌دل در نظر آوریم.

ویژگی شعر حضرت راز و رندی همین است که هر که هرچه تواند برداشت کند.

و نکته چشمگیر اینکه، آدمی در سالیان روزگار خویش، در هر دوره برداشتی تازه خواهد کرد.

پاینده باشید.

 

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۴ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

درود 

در بیت چهارم واژه بدیع به مینای تازه نیست، بلکه اسم فاعل است و در اینجا باید با کسره خوانده شود 

بدیعِ صورت = نقش آفرین

 

 

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۵ در پاسخ به دکتر محمدحسین بهاری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

جا‌ی‌باش = اهل 

دیدآوری = توجه 

آرِش = مینا = چم = معنا

 

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۶ در پاسخ به سیاوش مرتضوی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

درود دوست گرامی.

جای دارد که آنان که جای‌باش دل هستند، در ب‌کارگیری واژگان نازک‌بین بوده و دیدآوری کنند.

واژه کنکاش با آرِش مشورت، نباید در جای واژه کاوش ب‌کار رود.

تن‌درست و شاد بمانی، مانا و آزاد

 

 

 

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور سوم » پادشاهی شاپور سوم:

درود بر دوستان و هم‌میهنان پاک‌نهاد
گرامیان شاید اگر واژگان، نوشته‌ها و برنویس‌ها در این جای از گنجور پارسی باشد. که این کمینه کاری است در پیشگاه خداوند زبان پارسی و آفریننده شه‌نامه بزرگ، فرزانه خردمند پردیسی یگانه.
شاید= شایسته است
برنویس= حاشیه
فرزانه= خکیم
پردیسی= کسی که در پردیس زندگی میکند، فردوسی

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۱:

درود و مهر
گرامیان در بیت دوم واژه فراغت درست است، که به نادرست
«فارغت» نوشته شده است.
با سپاس_ خطیب

 

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:

بر این گمانم:
تا کام ستانی ز جهان از لب جام
درستر می آید.