خرم آن روزی که ما را جای در میخانه بود
تا دل شب بوسه گاه ما لب پیمانه بود
عقده های اهل دل را مو به مو می کرد باز
در کف مشاطه باد صبا گر شانه بود
با من و مرغ بهشتی کی شود هم آشیان
آن نظر تنگی که چشمش سوی آب و دانه بود
سوخت از یک شعله آخر شمع را پا تا به سر
برق آن آتش که در بال و پر پروانه بود
فرق شهر و دشت از نقص جنون کی می گذاشت
راستی مجنون اگر مانند من دیوانه بود
خانه آباد ما را کرد در یک دم خراب
جور و بیدادی که در این کشور ویرانه بود
هر کرا از جنس این مردم گرفتم یار خویش
دیدم از ناآشنایی محرم بیگانه بود
روزگار او را نسازد پست همچون فرخی
هر که با طبع بلند و همت مردانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف حال و روز شاعر و احساساتش میپردازد. شاعر آرزو میکند که در ایامی خوش و پر از عشق در میخانه با محبوبش باشد، جایی که میتوانند با هم لحظات شادی را تجربه کنند. او به درد و رنج دلسوختگان اشاره میکند و از بیقراری و تنهایی خود میگوید. در همین حال، شاعر با اشاره به دیوانگی و جنون عشق، به آسیبهایی که از ارتباطات نادرست و عدم شناخت به وجود میآید، پرداخته و بر این نکته تاکید میکند که در این دنیای بیرحم، تنها کسانی میتوانند بزرگ و محترم باشند که دارای همت بلند و طبیعت عالی باشند.
هوش مصنوعی: روز خوشی است که ما در خانهی می بیکار باشیم و تا آخر شب، لبهای ما بر کنار پیمانه بوسه بزند.
هوش مصنوعی: بخشش و توجه باد صبا به دلهای عاشق و دلسوخته، مانند آرایشگری است که با دقت و حوصله به رفع مشکلات و گرههای درونی آنها میپردازد. این باد با لطافت و مهارت، احساسات و رازهای نهفته در دلهای آنان را آشکار میکند و به آنها آرامش و زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: کسی که دیدش فقط به سمت آب و دانه محدود است، چگونه میتواند با من و پرندهی بهشتی همخانه شود؟
هوش مصنوعی: شمعی که به پایان رسیده و شعلهاش خاموش شده، به خاطر یک جرقه باقیمانده سوخته است. این در حالی است که نور آتش پروانه را که در بال و پرش داشت، هم میسوزاند.
هوش مصنوعی: تفاوت میان شهر و دشت از کمبود دیوانگی چقدر است؟ اگر مجنون واقعاً مانند من دیوانه بود، چه میشد؟
هوش مصنوعی: در یک لحظه، خانه خوشبختی ما به ویرانی تبدیل شد، به خاطر ظلم و injustices که در این سرزمین خراب وجود داشت.
هوش مصنوعی: کسانی که از این نوع مردم به دوستی خود انتخاب کردم، متوجه شدم که بیخبر از آنها، به نوعی با strangers ارتباط برقرار کردهام.
هوش مصنوعی: دنیا نمیتواند کسی را به پایین بکشد و حقیر کند که دارای روحیهای بلند و ارادهای قوی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
چرخ میزد آب و برمیگشت در گرد حصار
گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود
تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند
[...]
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان
[...]
دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود
طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
[...]
چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود
می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.