دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان
آنچنان میشد که گویا از همه بیگانه بود
آن نصیحتها که میکردیم اهل عشق را
این زمان معلوم ما شد کان همه افسانه بود
قرب تا حاصل نشد دودم ز خرمن برنخاست
اتحاد شمع برق خرمن پروانه بود
سوختن با آتش است و عشق با دیوانگی
عشق بر هر دل که زد آتش، چو من دیوانه بود
وحشی از خون خوردن شب دوش نتوانست خاست
کاین می مرد افکن امشب تا لب پیمانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و نگرانیهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر در شب، به درون خانهای مینگرد که معشوقش در آن است، و در انتظار اوست. او به زیبایی معشوق و اثرات آن بر دل عاشق اشاره میکند. همچنین به این نکته میپردازد که نصیحتها در مورد عشق، در نهایت افسانهای بیش نبودهاند. عشق را به آتش تشبیه میکند و از دیوانگی ناشی از آن میگوید. در نهایت شاعر بیان میکند که حتی در شب گذشته نتوانسته از حالت مستی و عشق رها شود، زیرا این عشق بسیار قوی و تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: دیشب از ابتدای شب در برابر محبوبم بودم و تا صبح چشمانتظار او بودم، در حالی که در آن خانه منتظرش بودم.
هوش مصنوعی: روزی که زلف و خندهٔ نازنین او بر لبهٔ دستار زیبا و جذابش میرقصید، حالتی دلربا و شگفتانگیز را به وجود آورده بود.
هوش مصنوعی: برای شخصی ناشناس میرانم که فردی از همراهان به گونهای رفتار میکند که انگار از همه بیگانه است.
هوش مصنوعی: نصیحتهایی که در گذشته به عاشقان میکردیم، اکنون روشن شده که همه آنها تنها داستانهایی بودهاند و واقعیتی در آنها وجود نداشته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به اوج نزدیکی نرسیدهام، از من هیچ شعلهای بلند نمیشود. اتحاد شمع و پروانه، پرتوی لذتبخش از خرمن به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: عشق شبیه آتش است و همانگونه که آتش میسوزاند، عشق نیز با دیوانگی همراه است. هر قلبی که در عشق گرفتار شود، مانند من، بیخود و دیوانه خواهد شد.
هوش مصنوعی: شاعر میگوید که اوضاع به قدری غمانگیز و تیره است که نمیتواند از درد و عذاب شب گذشته خود بر خیزد. این شب، شبی است که او به شدت محو در غم و اندوه بوده و به خاطر آنچه که دیده و تجربه کرده، نمیتواند حالش را بهتر کند. در اینجا اشارهای به میخانه و شراب نیز وجود دارد، که انگار تنها دیوانگی و ناامیدی در این حال و روز باقی مانده است و شاید تنها در پیمانهای از شراب جستجو میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
چرخ میزد آب و برمیگشت در گرد حصار
گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود
تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند
[...]
دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود
طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
[...]
چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود
می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
[...]
نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود
کوچه گرد شهره و بدمست و دشمن خانه بود
کرد پیدا این زمان نام خدا تمکینکی
ورنه وضعش پیش ازین بسیار بیباکانه بود
همچو نرگس بال شوق از شش جهت چشمم گشاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.