گنجور

 
یغمای جندقی

آشکارا به در مفتیم ار باری هست

در نهان نیز به پیمانه کشان کاری هست

مشمر از سلسله سبحه شماران که مرا

زیر سجاده نهان حلقه زناری هست

خو ندارم به ستم سلسله از پا بگشا

تا مرا زآن سر کو قوت رفتاری هست

وصل خواهی مکن از هجر شکایت که طبیب

نرود جز ره آن کوچه که بیماری هست

زاهد ار سایه طوبی به سرم نیست چه باک

در خرابات مغان سایه دیواری هست

با خیال سر زلفت به همه شهر شبی

به دو چشمت که اگر دیده بیداری هست

همه سرگرم تماشا و تو یغما خاموش

که به صیاد رساند که گرفتاری هست

 
 
 
سعدی

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس

که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

[...]

ابن یمین

گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست

باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند

بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست

گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سیف فرغانی

همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست

یا چو من هجر ترا هیچ گرفتاری هست

دیده دهر بدور تو ندیده است بخواب

که چو چشمت بجهان فتنه بیداری هست

ای تماشای رخت داروی بیماری عشق

[...]

نظام قاری

مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست

یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست

مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست

یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست

گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست

[...]

وحشی بافقی

تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست

طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست

با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد

کز من و جان منش نیز مددکاری هست

می‌خرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه