گنجور

 
یغمای جندقی

کوری و باغ و شمع را بسکه لطیف و روشنی

شمع مدام شعله ای باغ تمام گلشنی

فیض دهی به کفر و دین کز در طره و جبین

پرتو سایه پروری سایه پرتو افکنی

وصل و فراق در بهم گرنه میسر از چه رو

روز و شب از تو من جدا تو شب و روز بامنی

ای خم زلف سحرزا گرنه مشعبدی چرا

موی ضعیف بر سری بند گران به گردنی

خط اگراین و آن ذقن چیست سرشک و آه من

بستن باد و چنبری سودن آب و هاونی

گندم خال چوآوری دانه هوش و دام دل

گشت خرد به خردلی، خرمن دین به ارزنی

یغما خود پرستیت گشت سمر به کفر و دین

وحدت شرک سوز را هم بت و هم برهمنی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode