گنجور

 
یغمای جندقی

چون تو به جعد عنبرین نافه چین پراکنی

دامن و جیب گیتی از مشک ختن برآکنی

مو چو پراکنی به رو، رو چو برآکنی به مو

سنبل تر به دسته ای، دسته گل به خرمنی

هندوی خال دلستان نزتو همین بدین زیان

هوش بری و عقل و جان، دزد هزار مخزنی

جای سرشک خون چکم لیک کجا اثر کند

قطره هیچ سنگ ما در تو که سنگ صدمنی

ای دل سخت سیم بر، با تو نه آه را خطر

در تو نه اشک را اثر سنگ کدام معدنی

چهره و دل ستودمت، لیک چو آزمودمت

چهره نه دشت آتشی، دل نه که کوه آهنی

ما همه غم رسیدگان جسم و تو جان خرمی

ما همه هیچ دیدگان کور و تو چشم روشنی

طره ز دوش تا بکی، سر ننهی به پای وی

دست شکسته نیستی، از چه و بال گردنی

خانه امن اگر هبا، خون امان اگر هدر

با همه فتنه ایمنم، میکده تا تو مامنی

از قد نارون نشان، وز رخ مشتری بها

سرو هزار روضه ماه هزار روزنی

یغما طشت و چه نهد آن ذقن و جبین ترا

گر به مثل سیاوشی یا به جدل تهمتنی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی

غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی

می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند

ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی

مرد قمارخانه‌ام عالم بی‌کرانه‌ام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مجد همگر

ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی

زان قد همچو نارون سرو روان گلشنی

بر سر ارغوان و گل حسن تو خاک تیره کرد

تا تو به خوبی و صفا همبر آب روشنی

بی رخ و نخل دلکشت در دل و دیده من است

[...]

سعدی

کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی

یک نفس از درون من خیمه به در نمی‌زنی

مهرگیاهِ عهد من تازه‌تر است هر زمان

ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی

کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشنی

چند به شوخی و خوشی گِرد هلاک من تنی

وه که ز شوق چون تویی دود بر آمد از دلم

خوب نه‌ای تو آفتی، دوست نه‌ای، تو دشمنی

بهر خدای دست را پیش از آستین مکش

[...]

کمال خجندی

دست ندارم از تو من گرچه ز پایم افکنی

تیزترم به دوستی گر همه تیغ میزنی

نیست ز هم مفارقت سایه و آفتاب را

هر طرفی که می‌روی من به تو و تو با منی

ای نفس صبا ز ما بر سر زلف او بگوی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه