ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشنی
چند به شوخی و خوشی گِرد هلاک من تنی
وه که ز شوق چون تویی دود بر آمد از دلم
خوب نهای تو آفتی، دوست نهای، تو دشمنی
بهر خدای دست را پیش از آستین مکش
زانکه زبان بری تو از ریزش خون چون منی
می بخور و به دامنم پاک بکن دهان و لب
تا نکنم از این سپس دعوی پاکدامنی
دعوی مهر وآنگهی بر دل خسته رخنهها
ریش منست آخر این، چند نمک پراگنی
در گذر براق تو خاک شد استخوان من
منتظر عنایتم، گر نظری در افگنی
ای که سوار میروی ترکش ناز بر کمر
زین چه که غمزه میزنی، تیر چرا نمیزنی؟
دل که بسوخت در غمت، طعنه چه میزنی دگر؟
شیشهٔ نازک مرا سنگ مزن که بشکنی
کبر تو ار چه میکشم، زانکه لطیف و دلکشی
خوب نیاید، ای پسر، از چو تویی فروتنی
خسروِ خسته پیش ازین داشت رُعونتی به سر
چون به ریاضت غمت جمله ببُرد توسنی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حالتی عاشقانه و دلتنگی خود میپردازد. او از زیبایی معشوق و تأثیر او بر دلش سخن میگوید و به تضاد عشق و درد اشاره میکند. شاعر احساسات متناقضی دارد؛ از یکسو شوق و زیبایی را ستایش میکند و از سوی دیگر، رنج و عذابی را که از معشوق میکشد، بیان میکند. او از معشوق میخواهد که از کارهایش حذر کند تا دل او بیشتر نشکند. در نهایت، از زیبایی معشوق یاد میکند و به ضعف و شکنندگی خود در برابر او اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از غبار غم، روشنایی را در چشمم به وجود آوردی، چندین بار به شوخی و شادی، به سمت هلاکت من قدم برداشتی.
هوش مصنوعی: ای دوست، به خاطر شوق شدیدی که به تو دارم، آتش در دلم شعلهور شده است. تو خیر هرگز نیستی، نه به عنوان دوست، بلکه به عنوان دشمن به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه آستین خود را بالا بزنید، دستتان را برای دعا یا درخواست به سمت خدا دراز نکنید، زیرا ممکن است زبان شما را از گفتن حقیقت بازدارد و باعث شود خون بر زمین بریزد.
هوش مصنوعی: میگوید از می نوش و با آن دامنم را تمیز کن تا دیگر نتوانم ادعای پاکدامنی و عفت کنم.
هوش مصنوعی: ادعای محبت و عشق تو، در حالی که بر دل خسته من زخم و درد میزنی، واقعاً بیمعناست. چرا اینقدر بر زخمهای من نمک میپاشی؟
هوش مصنوعی: در مسیر حضور تو، استخوانهای من به خاطر انتظار لطف تو خاک شدهاند. اگر نگاهی به من بیندازی، اطمینان دارم که حال و روزم تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با ظاهری زیبا و ناز به سوارکاری مشغولی، چرا با چشمان غمزهات تیر دلخواهی را به سمت من پرتاب نمیکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی دل من به خاطر غم تو سوخته، چرا همچنان به من طعنه میزنی؟ من مثل شیشهای نازک هستم، چرا سنگ میزنی که مرا بشکنی؟
هوش مصنوعی: اگرچه من از خودبزرگبینی تو رنج میبرم، اما زیبایی و لطافت تو نسبت به دیگران قابل مقایسه نیست، بنابراین، ای پسر، برای کسی مثل تو، تواضع و فروتنی مناسبتر است.
هوش مصنوعی: خسرو خسته که قبلاً جذابیت و زیبایی خاصی داشت، حالا به خاطر غم و رنجی که میکشد، آن زیباییاش را از دست داده است. این تغییر حال او نشاندهنده تأثیر عواطف و مشکلات بر ظاهر و شخصیت فرد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی
می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
مرد قمارخانهام عالم بیکرانهام
[...]
ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی
زان قد همچو نارون سرو روان گلشنی
بر سر ارغوان و گل حسن تو خاک تیره کرد
تا تو به خوبی و صفا همبر آب روشنی
بی رخ و نخل دلکشت در دل و دیده من است
[...]
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاهِ عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
[...]
دست ندارم از تو من گرچه ز پایم افکنی
تیزترم به دوستی گر همه تیغ میزنی
نیست ز هم مفارقت سایه و آفتاب را
هر طرفی که میروی من به تو و تو با منی
ای نفس صبا ز ما بر سر زلف او بگوی
[...]
چون تو به جعد عنبرین نافه چین پراکنی
دامن و جیب گیتی از مشک ختن برآکنی
مو چو پراکنی به رو، رو چو برآکنی به مو
سنبل تر به دسته ای، دسته گل به خرمنی
هندوی خال دلستان نزتو همین بدین زیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.